«سلام» غلامعلي حدادعادل در برنامه زنده تلويزيوني به زنان «با حجاب ضعيف» كه پاي نظام ايستادهاند، در نوع خود سلامي بيمانند در تاريخ اصولگرايي و شايد جمهوري اسلامي است؛ يك سلام براي جذب زنان كمحجاب كه نشان از اين دارد كه براي نخستينبار اين قشر از زنان به رسميت شناخته شده و مخاطب قرار گرفتند و يك خداحافظي، با دوران پر فراز و فرود چالشهاي اصولگرايي با مقوله «حجاب صفر و صدي».
اعتمادآنلاين- سيما پروانهگهر- «سلام» غلامعلي حدادعادل در برنامه زنده
تلويزيوني به زنان «با حجاب ضعيف» كه پاي نظام ايستادهاند، در نوع خود
سلامي بيمانند در تاريخ اصولگرايي و شايد جمهوري اسلامي است؛ يك سلام براي
جذب زنان كمحجاب كه نشان از اين دارد كه براي نخستينبار اين قشر از زنان
به رسميت شناخته شده و مخاطب قرار گرفتند و يك خداحافظي، با دوران پر فراز
و فرود چالشهاي اصولگرايي با مقوله «حجاب صفر و صدي». چند روز پيش
از اين هم محسن كوهكن، نماينده اصولگراي پيشين مجلس و عضو شوراي مركزي جبهه
پيروان خط امام(ره) و رهبري، با بيان اينكه حوادث اخير سبب شده است نگاه
به مفهوم حجاب تغيير كند، از زنان «كمحجاب» تشكر كرد. كوهكن در اين باره
گفته بود: «اگر قبلا از كنار زناني كه موهايشان پيدا بود رد ميشديم، به
ذهنمان خطور ميكرد كه او را ارشاد كنيم، اما اكنون وقتي از كنارشان رد
ميشويم به آنها احسنت ميگوييم، زيرا با وجود اينكه برخي كشف حجاب
كردهاند، اما آنها همين روسري را حفظ كردهاند و اين نشان از اعتقادشان به
حجاب است.» اظهارات حدادعادل و محسن كوهكن در پي بيان مطالب مختلف
بخشي از جريان اصولگرايي كه در هفتههاي اخير و بعد از آغاز ماجراي مهسا
اميني آغاز شد، پيامهاي روشني دارد. جز پيام مرجح، دال بر اينكه براي
نخستينبار در طول تاريخ جمهوري اسلامي طبقه زنان «كمحجاب» يا با «حجاب
ضعيف» تعريف و به رسميت شناخته شدند. گويا راهبرد استراتژيك بخشي از جريان
اصولگرايي اين شده كه با توجه به رشد طبقه زنان «با حجاب ضعيف» بايد به
دنبال مصادره يا جذب سياسي اين گروه رفت. گروهي كه تا به امروز بر اساس
سليقه يا بيحجاب تعريف ميشدند يا در قبالشان سكوت ميشد، اما هرگز تاييد
نميشدند، چه رسد به اينكه از جانب چهره محافظهكاري همچون حدادعادل،
نويسنده كتاب فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، آن هم در رسانه ملي، خطاب سلام
و درود قرار گيرند. غائله حجاب و اصولگرايان اما سابقهاي درازدامن دارد؛
داستاني به بلنداي تاريخ جمهوري اسلامي و بارها مساله حجاب اجباري در ادوار
مختلف بعد از انقلاب، مورد مباحثه قرار گرفته است؛ اينكه حجاب اجباري
مطالبه انقلابيون بوده يا نه، اينكه رويه و برخورد خط اماميهاي ديروز و
اصلاحطلبان امروز چقدر درباره اين مساله تغيير كرده، اينكه جملات معروف
روزنامه اطلاعات و طالقاني و مطهري و بهشتي درباره حجاب چيست، بارها و
بارها مورد بازخواني شده است. اما داستان محافظهكاران ديروز و
اصولگرايان هزار قبيله امروز، در مورد حجاب در دهه 70 بروز و ظهور پيدا
كرد، چراكه تا قبل از آن حاكميت به صورت يكدست مساله حجاب را خط قرمزي غير
قابل عبور ميدانست و هر ضعف حجابي، بيحجابي توصيف ميشد و حتي در
ارديبهشت سال 1369 سيد محمد خاتمي در كسوت وزير ارشاد از مهدي نصيري، مدير
مسوول روزنامه كيهان به خاطر عدم پوشش خبري مناسب «تجمع مردم در پي فراخوان
نيروهاي حزبالله براي تظاهرات عليه بدحجابي در ميدان وليعصر تهران»
انتقاد ميكند. داستانهاي مختلف از موضعگيريهاي جدي و تند جريان چپ در
سالهاي نخست انقلاب در مورد موضوع حجاب نيز نشان ميدهد تا پيش از دهه 70
موضع هر دو جناح درباره اين موضوع يكي بوده است. عبور از دهه 60 و تفكيك چپ و راست در هر موضوعي از جمله حجاب
اولين سكانس برخورد سياسي با موضوع پوشش زنان و استفاده از آن از جانب
جناحهاي سياسي در مسير راهبردهاي سياسي، به انتخابات دوم خرداد سال 1376
باز ميگردد. شايد بتوان نخستين قرباني جريان اصولگرايي در مورد «تاثير
موضوع حجاب در فعل و انفعالات سياسي در جريان راست» را علياكبر ناطقنوري
دانست؛ آن زمان كه در مناظره تلويزيوني مقابل سيد محمد خاتمي نشست. اشاره
كوتاه ناطقنوري به اينكه حجاب برتر چادر است برايش دردسرهاي زيادي درست
كرد. خود ناطقنوري بعدها در كتاب خاطرات سياسي خود به فضاسازيهايي كه
عليه او در آن ايام شده پرداخته و نوشته است: «حرفهاي زيادي درست كردند،
مثلا ميگفتند اگر ناطق بيايد در دانشگاهها، چادر را اجباري ميكند و
امثالهم». در آن زمان اما هيچ يك از اصولگرايان در بخشهاي مختلف نه تنها
موضعي در قبال اين موضوع نگرفتند كه بعدها در دولت اصلاحات يكي از
اصليترين محورهاي نقد به خاتمي و دولتش مساله حجاب در جامعه بود. مرور
رخدادهاي سياسي دو دولت اصلاحات نشان ميدهد كه همواره در اتفاقات مختلف در
آن ايام- يكي از مسائل در هر رخدادي- حجاب زنان بوده است؛ كنفرانس برلين،
كارناوال ظهر عاشورا، اعتراض خانواده شهدا و گروههاي حزبالله به وضعيت
پوشش در جامعه و... همين فضا هم بود كه پاي طرح ارتقاي امنيت اجتماعي را به
شهرهاي كشور باز كرد و احمدرضا رادان سكاندار برخورد با انحراف از حجاب
شد. همان كه امروز دوباره به عرصه فرماندهي بازگشته تا شايد به قول نماينده
رفسنجان، دوباره روسريها به سر زنان بازگردد. با پايان دو
دولت اصلاحات اما اصولگرايان عزم خود را جزمتر از جزم كرده بودند كه به
نهادهاي حاكميت باز گردند، چراغهاي حضور براي اصولگرايان سبز بود و هيچ
تعارفي هم درباره موضوع پوشش زنان نبود. نيمه دوم دهه 80 و فصلبنديهاي جديد وقتي هاشمي چوب بدحجابي ستادش را خورد
شايد عجيب به نظر برسد كه موضوع حجاب زنان در ستاد هاشمي در انتخابات سال
1384 يكي از اصليترين دلايل براي اين باشد كه جامعه روحانيت مبارز كه
اكبر هاشميرفسنجاني شناسنامه آن بود، در رقابت بين محمود احمدينژاد،
هاشميرفسنجاني، سكوت كند و از يكي از اصليترين چهرههاي خود يعني هاشمي
حمايت نكرد. با سكوت اين تشكل راست روحاني، هاشمي براي هميشه از خانه پدري
خود در جريان اصولگرايي سنتي هجرت كرد و ديگر تا پايان عمر خود هرگز به آن
باز نگشت. استناد به خاطره و روايت غلامرضا مصباحيمقدم در اين باره
نشان ميدهد مساله حجاب در دهه 80 براي اصولگرايان هنوز آنقدر خط قرمز است
كه ميتواند يكي از عوامل تاثيرگذار در تعيين خط و ربطهاي انتخاباتي-سياسي
باشد. غلامرضا مصباحيمقدم، سخنگوي جامعه روحانيت مبارز در گفتوگويي در
سال 1359 روايت ميكند كه در دور اول انتخابات سال 1384 جامعه روحانيت
مبارز از هاشميرفسنجاني حمايت كرد، اما در دور دوم مسائلي در ستادهاي
ايشان ديده و شنيده شد كه جامعه را دلزده كرد. او در اين باره گفته است:
«در انتخابات دوره دوم ستادهاي ايشان رفتارهايي نشان دادند كه هيچ در شأن
ايشان نبود و البته خلاف انتظار ما نيز بود... يكي از اعضاي جامعه روحانيت
مبارز كه در دور اول بسيار داغ از ايشان حمايت كرده بود، براي دور دوم
اعلام كرد كه ديگر حمايت نميكند، علت را جويا شدم، گفتند يكي از شبهاي
تبليغات به تماشاي تبليغات رفته و از نزديك مسائلي را در ستاد انتخاباتي
فرشته ديده است... آقاي مهدوي هم در دوره دوم از نوع رفتار آقاي هاشمي و
طرفداران ايشان رنجيدهخاطر بود و همين موجب شد كه به اكثريت نسبي در حمايت
از ايشان نرسيم.» آن روزها جريان اصولگرايي تصور ميكرد كه مردي با
كاپشن بهاري كه يوسف گمگشته اصولگرايان بود، قرار است تمام دغدغههايشان
را در هر حوزهاي رفع كند؛ احمدينژاد اما از ابتداي كار بهتر از جريان
راست چه در حوزه و تشكلهاي روحاني و چه در اتاقهاي ميانسالهاي اصولگرا،
جامعه را در سال 1384 شناخته است، وقتي در گفتوگوي ويژه خبري مقابل مرتضي
حيدري به صورت او زل زد و پرسيد: «آيا مشكل جامعه ما موي دختران ماست؟»
اين پرسش كليدي به مذاق اصولگرايان خوش نيامد اما دست به فرمان
احمدينژاد هم تغيير نكرد. در سالهاي دولت نخست احمدينژاد، يكبار
غلامحسين الهام، سخنگوي دولت به شدت و با تندي از رويكرد پليس تهران در
حوزه مبارزه با بدحجابي انتقاد كرد، اما رادان پاسخ داد كه طرح فعلي با
مشاركت همين دولت تهيه شده است. اظهارات رادان البته درست بود، محمود
احمدينژاد در ابتداي امر كه هنوز ميخواست به صورت غيررسمي زير سايه
اصولگرايان باشد مخالفتي با تهيه طرح در شوراي عالي انقلاب فرهنگي و استارت
اجراي آن نكرد، اما بعدها اين احمدينژاد بود كه ميخواست براي دور بعد هم
رييسجمهور شود بنابراين بيش از اينكه مذاق روحانيون در قم را بسنجد يا
نگران حمايت گعدههاي اصولگرا باشد، باور كرد كه حجاب مسالهاي نيست كه
بتواند با سختگيري در آن بدنه اجتماعي براي خود مهيا كند و رايي به صندوق
خود بيندازد. غير از اين حضور دو چهره در اطراف احمدينژاد نيز
مسالهساز بود؛ مهدي كلهر كه با ويژهنامه خاتون و نقد تندي كه به چادر
مشكي ايراني كرد، بخشي از حاميان سياسي احمدينژاد به خصوص گروههاي
سنتيتر را از او جدا كرد و اسفنديار رحيممشايي كه از اساس موضوع پوشش
زنان برايش موضوعيتي نداشت و مديريتش بر مراسمهايي از قبيل آوردن قرآن با
حضور زناني با حركات موزون، كافي بود تا اصولگرايان را عليه احمدينژاد و
دولتش بشوراند. سالهاي پاياني دهه 80 و اوايل دهه 90 باز هم اين
اصولگرايان بودند كه پوشش مورد پسندشان را در جامعه نميديدند و براي آن
خون دل ميخوردند. تلاش براي تدوين طرحي در راستاي قانون شدن در زمينه حجاب
و طرح سوال مجلس از محمود احمدينژاد درباره موضوع حجاب و عفاف هم اما راه
به جايي نبرد. محمود احمدينژاد در مقابل فشارها براي اجراي سياستهاي
حجاب ايستاد و يكي از دلايل دلشكستي جريان راست از او نيز همين بود.چهرههايي كه ميچرخند
در جريان اصولگرا در هر دولتي اما مساله دغدغه داشتن براي «پوشش زنان» نوعي
اثبات هويت بود، هويتي كه باعث ميشد افراد سعي كنند درباره لزوم پافشاري
درباره رعايت حجاب و اجراي سياستهاي مختلف در اين زمينه، از يكديگر پيشي
بگيرند. نمونه مشخص آن علي لاريجاني كه در زمان رياست در سال 1392، در نطقش
به تندي به يكي از اعضاي بيت امام (ره) كه صحبتي درباره حجاب و به كارگيري
رنگهاي جديد در پوشش حجاب كرده بود، تاخت و گفت كه «امروز ما نياز به
انقلاب رنگها در حجاب نداريم. هميشه در اكثر روستاها زنان با لباسهاي
رنگي حجاب داشته و دارند و كسي هم ايرادي نگرفته است. اين امور جنبه عرفي و
تناسب با محل دارد. اصل بر پوشيدگي و عفاف است. امروز اگر نياز به انقلابي
باشد به جاي انقلاب رنگها، نياز به انقلاب جهت بهبود معيشت مردم است.
...ممكن است در جامعه عدهاي شل دين باشند، اما شل ديني هنر نيست كه به آن
افتخار شود و آن را ترويج كنند آن هم كساني كه از بيوت صالحه انقلاب
هستند.» همين علي لاريجاني اما مهرماه سال جاري در گفتوگو با روزنامه
اطلاعات درباره موضوع حجاب در اعتراضات اخير نرمشي قابل توجه داشته است:
«يكي از آقاياني كه متصدي اين امر است، گفته بود ۵۰ درصد بانوان جامعه،
حجاب كاملي ندارند. نميدانم اين حرف درست است يا خير، اما وقتي يك امري
اينقدر شيوع داشته باشد، نبايد با اين روشها با آن برخورد و پليس را درگير
كرد... به نظر من با كمحجابي برخي افراد حادثهاي رخ نداده است، نميگويم
به اين مسائل بايد بيتوجه شد، بلكه توجهمان بايد همراه با بعد ايجابي و
فهم درست ديني و از بستر تحول دروني باشد.» اظهارات علي لاريجاني بر
همان مدار گفتههاي حدادعادل و محسن كوهكن است؛ حوادث اخير اين پيام را
داده كه گروه زناني كه استانداردهاي حكومتي در پوشش را رعايت نميكنند بيش
از تصور آقايان در جامعه رشد كردهاند و راهكار به رسميت شناختن آنهاست نه
انكار و تكفيرشان. با اين كار ميتوان در ظاهر امر نوعي جذب سياسي در
ارتباط با اين مساله به نفع حاكميت داشت. اعتراضات يا تاثيرات منطقهاي؟
اينكه اعتراضات اخير تا چه اندازه در اين راهبرد موثر است نيازمند بررسي
دقيقتر است. با مرور برخي ديگر از رويهها و اظهارات از جريان اصولگرا
ميبينيم نميتوان اين تغيير تاكتيك را منحصر به اعتراضات اخير و جنبش زن،
زندگي و آزادي دانست. به نظر ميرسد سهمي از اين رويه متعلق به تاثيري است
كه حضور نظامي ايران در سالهاي اخير در كشورهاي منطقه به همراه داشته است.
واقعيت امر اين است كه بخشي از نيروهاي اصولگرا تحت تاثير حضور ايران در
چارچوبهاي نظامي و فرهنگي در منطقه با نوع و تعريف جديد از حجاب كه در
كشورهاي لبنان و سوريه وجود دارد، مواجه شدند . اين تاثير فرهنگي در تغيير
پافشاري بر مواردي از حجاب عرفي در جمهوري اسلامي موثر بوده است. شايد اين
تاثير در يك دهه گذشته به صورت كم صدا در نهادهاي مختلف حاكميتي و در ذهن
چهرههاي تصميمگير در اين زمينه رخ داده باشد. اگرچه هنوز هستند ائمه جمعه
و گروههاي سياسي كه در برايشان همواره بر همان پاشنه ميچرخد. ايدئولوژيسازي سياسي با تكيه بر مفاهيم ديني
روز يكشنبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي به وضوح ادبيات نرمتري در قياس با
گذشته، در قبال موضوع حجاب و كمحجابي داشت. با مروز كل بيانيه ميبينيم
اين تنها «بيحجابي» است كه مورد نقد واقع شده و در انتها نيز تاكيد شده
است: «مواجهه با آنچه در جامعه ما «بيحجابي» ناميده ميشود بايد كاملا
هوشمندانه و واقعبينانه باشد». اما اين بيانيه و اظهارات حدادعادل و
علي لاريجاني و محسن كوهكن را نميتوان انتگرال اصولگرايي در موضوع رويكرد
به پوشش زنان خواند. رسانههاي اصولگرا نيز سازهاي جداگانهاي در اين زمينه
ميزنند و بين آنچه فرهيختگان در ارتباط با موضوع كم حجابي مينويسد با
آنچه وطن امروز و كيهان در اين رابطه منعكس ميكنند، تفاوت بسياري است.
نمونه ديگر اين مساله اظهارات اخير مرتضي آقاتهراني، رييس شوراي مركزي جبهه
پايداري است كه در صحن علني مجلس با قاطعيت گفت كه دستگاههاي دولتي بايد
در خصوص حجاب به وظايف خود عمل كنند، از قرائت گزارش عملكرد دستگاهها در
رابطه با اجراي قانون حجاب در صحن خبر داد. گفتههاي چند ماه گذشته وحيد
يامينپور در ارتباط با مساله زدن روسري بر سر چوب و اظهاراتش در آذرماه
سال جاري مبني بر اينكه مساله حوادث اخير حجاب اجباري نيست، نشان ميدهد
هنوز بخشي از جريان اصولگرا كه خود را قوام انقلابيهاي راستگرا ميدانند،
از اساس به مسالهاي تحت عنوان «كم حجابي» نرسيدهاند. آنها هنوز در مورد
موضوع حجاب در ادبيات دهههاي 60 تا 90 باقي ماندهاند و سعي دارند با توسل
به مفاهيم ديني-سياسي، ايدئولوژيهاي تازه سياسي بسازند. اينكه
يامينپور ميگويد: «اباحهگري در حوزه اخلاقيات به معناي پايان انقلاب
اسلامي است» و نگران «اورجينال سكولار شدن نظام است» و ادعا ميكند كه
«حلقه سخت طرفداران نظام عبور از برخي اصول را تحمل نميكنند و از قطار
انقلاب پياده ميشوند» پيام روشني دارد، حتي اگر در عمل؛ همين يامينپور در
مقام معاونت وزير ورزش ميزبان بلاگرهايي با پوششها و ظواهري بسيار
فاصلهدار با اين اظهارات باشد. حوادث اخير اين پيام را داده
كه گروه زناني كه استانداردهاي حكومتي در پوشش را رعايت نميكنند بيش از
تصور آقايان در جامعه رشد كردهاند و راهكار به رسميت شناختن آنهاست نه
انكار و تكفيرشان. شايد عجيب به نظر برسد كه موضوع حجاب زنان در ستاد
هاشمي در انتخابات سال 1384 يكي از اصليترين دلايل براي اين باشد كه جامعه
روحانيت مبارز كه اكبر هاشميرفسنجاني شناسنامه آن بود، در رقابت بين
محمود احمدينژاد، هاشميرفسنجاني سكوت كند و از يكي از اصليترين چهرههاي
خود يعني هاشمي حمايت نكرد. در جريان اصولگرا در هر دولتي اما
مساله دغدغه داشتن براي «پوشش زنان» نوعي اثبات هويت بود، هويتي كه باعث
ميشد افراد سعي كنند درباره لزوم پافشاري درباره رعايت حجاب و اجراي
سياستهاي مختلف در اين زمينه، از يكديگر پيشي بگيرند.