نسخه چاپی
به گزارش خبرنگار شهروندآنلاین؛ از 10سال پیش پیمان کابوس اعدام میدید. تازهدامادی که دست به قتل مادرزنش زده بود. رویای آزادی داشت. آرزوی زندگی در آن سوی میلهها برایش دستنیافتنی شده بود. طعم آزادی دیگر برایش معنی نداشت. دیگر حتی دلش نمیخواست زنده بماند. دلش نمیخواست او را ببخشند. مرگ تسکین بزرگی بود. پیمان این لحظهها را تجربه کرد و درست در سیاهترین لحظههای زندگیاش، درحالیکه قرار بود طناب دار بر گردنش آویخته شود، تولدی دوباره یافت.
زندگی دوبارهاو را که مرتکب قتل شده بود، بخشیدند. خانواده همسر سابقش بهخاطر روز مادر و تولد حضرت فاطمه از خون مادرشان گذشتند و رضایت دادند. پیمان قرار است از آن روزگار سخت پشت میلههای زندان رها شود. به زندگی، جامعه و آغوش خانوادهاش برمیگردد. حالا 10سال از آن روزهای تاریک میگذرد. ماهها و سالهایی که سختیهایش، پیمان را از دوران جوانی به میانسالی پرت کرد.
جبران 10سال عذاباعجاز را باور کرده باوجودی که سایه سنگین روزهای حبس و کابوسهای مرگ در زندگیاش میماند. 10سال با تمام توانش جنگیده تا دوباره با آرامش نفس بکشد. حالا میخواهد همه آن عذاب و زجری را که به خانوادهاش تحمیل کرده است، جبران کند.
ماجرای قتل چه بود؟نهم تیر سال 91 بود. 10سال پیش. همهچیز در بومهن رخ داد، همان جایی که پیمان قاتل و همه زندگیاش زیرورو شد. با چاقو جنایتی فجیع را رقم زد. جان ستاند و خانوادهای را عزادار کرد.
عصر بود که به گوش همسایهها و رهگذران صدای درگیری و فریاد از خانه شماره 61 رسید. جمعیت زیادی به خیابان آمدند، اما در همان لحظه بود که پیمان سراسیمه و آشفته از خانه بیرون آمد و متواری شد.
با چاقو او را کشت و بعد از دستگیری حتی فکرش را هم نمیکرد که چه مجازاتی در انتظارش است. 10سال پیش؛ تیرماه 91 در آن تابستان گرم پیمان وحشتناکترین خطای زندگیاش را مرتکبشد.
تحقیقات پلیسیدر آن شرایط همسایهها با پلیس و اورژانس تماس گرفتند. زن مجروح برای درمان به بیمارستان انتقال یافت، اما تلاش برای نجاتش بهدلیل شدت ضربات و خونریزی بیفایده بود و به مرگش منجر شد. ماموران به تحقیق از اعضای خانواده زن میانسال پرداختند و مشخص شد که عامل جنایت کسی جز داماد خانواده نبود. همان مردی که همسایهها او را با لباسهای خونآلود در حال فرار دیده بودند.
داماد قاتلانگشت اتهام به سمت پیمان، داماد خانواده رفت. دامادی که از مدتها پیش دردسرساز شده بود. دختر مقتول که شاهد جنایت بود، وقتی مقابل بازپرس جنایی قرار گرفت، هویت قاتل را برملا کرد و گفت: «مدتی قبل با پیمان ازدواج کردم، اما از همان ابتدا سر کوچکترین موارد اختلاف داشتیم. اختلافات ما روزبهروز بیشتر میشد تا اینکه چند روز قبل در یکی از درگیریها، خانه را ترک کردم و به حالت قهر به خانه مادرم آمدم.»
او ادامه داد: «روز حادثه پیمان برای آشتی و صحبت سر اختلافات به خانهمان آمد، اما دوباره دعوا شد. بحث که بالا گرفت ترسیدم. با امیر، برادرم تماس گرفتم و خواستم خودش را به خانه برساند. قرار بود امیر میانجیگری کند. او خیلی زود خود را به خانه مادرم رساند. پیمان با دیدن امیر بیشتر عصبانی شد. تصور کرد برایش قشونکشی کردهایم. از روی عصبانیت چاقویی برداشت و خواست برادرم را با چاقو بزند که مادرم خودش را سپر بلا و چاقو به او اصابت کرد. مادرم خونین روی زمین افتاد و پیمان هم با دیدن این صحنه پا به فرار گذاشت.»
دفاعیات پیمانبا شناسایی هویت عامل جنایت، تحقیقات برای دستگیری داماد فراری ادامه یافت. او پس از قتل، فراری شده بود. ردیابیها به شکل ویژه برای شناسایی مخفیگاه متهم فراری ادامه داشت تا اینکه تلاشها بعد از 15روز نتیجه داد و مخفیگاهش شناسایی شد.
پیمان پس از بازجوییها و روند تحقیقات، صحنه جنایت را بازسازی کرد. او به زندان رفت و در انتظار روز دادگاه نشست. چشمش به در زندان خشک شده بود تا خبری نجاتبخش از آن سوی دیوارهای بلند به او برسد. مادر مقتول و 6 فرزندش اولیایدم بودند که از همان روز نخست درخواست قصاص داشتند. پرونده به دادگاه کیفری فرستاده شد و داماد قاتل نیز پای میز محاکمه رفت. در جلسه دادگاه اولیایدم باز درخواست قصاص کردند و بر همان خواسته ایستادند. عامل جنایت نیز وقتی در جایگاه متهمان قرار گرفت، ابراز پشیمانی کرد و از خانواده مقتول بخشش خواست. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند. قضات دادگاه کیفری، با توجه به اعتراف متهم به قتل، بازساری صحنه جنایت، درخواست اولیایدم برای قصاص و مدارک موجود در پرونده، حکم بر قصاص صادر کردند.
۱۰ سال حبسبا تایید حکم قصاص از سوی دیوانعالی کشور، پرونده برای اجرای حکم به دادسرای امور جنایی تهران ارجاع شد. در این مرحله اولیایدم باید تفاضل دیه پرداخت میکردند تا پیمان به مجازات برسد. اما از آنجایی که اولیایدم توانایی پرداخت تفاضل دیه را نداشتند، محکوم جوان در بلاتکلیفی به سر میبرد.
با گذشت ۱۰ سال از جنایت و بلاتکلیفی عامل این جنایت، محمد شهریاری، سرپرست دادسرای امور جنایی تهران و امین کرمانی، دادیار شعبه چهارم دادسرا، چندین جلسه صلح و سازش با اولیایدم گذاشتند.
بخشش پس از خشم بزرگدرنهایت بعد از برگزاری چندین جلسه، ۶ فرزند مقتول بدون چشمداشتی از قصاص قاتل گذشت کردند، اما مادر مقتول هنوز تصمیمش را نگرفته بود تا اینکه روز دوشنبه 12دی ماه به دادسرای جنایی پایتخت رفت و به احترام حضرت فاطمه(س) و روز زن برگه رضایت را امضا کرد. «داغ فرزند وحشتناکترین تجربه زندگیام بود. خشم داشتم. خشمم به اندازهای بزرگ بود که هرگز نمیخواستم رضایت دهم. به بخشش هرگز فکر نمیکردم. تنها قصاص آرامم میکرد. اما در این مدت خانواده محکوم بارها سراغمان آمدند و درخواست بخشش کردند. من مادرم و دلم نمیخواهد مادری داغ فرزندش را ببیند. به همین دلیل به حرمت حضرت فاطمه(س) و بهخاطر مادر پیمان از قصاص گذشت کردم.»
با رضایت اولیایدم و بخشش محکوم جوان پس از ۱۰ سال، پرونده او برای محاکمه از جنبه عمومی جرم به دادگاه کیفری تهران ارجاع خواهد شد و با توجه بهمدت حبس او، بهزودی از زندان آزاد خواهد شد.