از محتوای حکم دوره کنونی شورای عالی انقلاب فرهنگی و توصیههای رهبر معظم انقلاب اسلامی به اعضای این شورا چنین بر میآید که انتظار از این شورا در دوره جدید قرار گرفتن در کانون مدیریت تحولات فرهنگی، خصوصاً حوزه فرهنگ عمومی است. این مطالبه در ذیل راهبرد کلان «بازسازی انقلابی فرهنگ» تعریف میشود و شورا باید در کانون اصلی تحقق این راهبرد قرار گیرد.
از محتوای حکم
دوره کنونی شورای عالی انقلاب فرهنگی و توصیههای رهبر معظم انقلاب اسلامی
به اعضای این شورا چنین بر میآید که انتظار از این شورا در دوره جدید قرار
گرفتن در کانون مدیریت تحولات فرهنگی، خصوصاً حوزه فرهنگ عمومی است. این
مطالبه در ذیل راهبرد کلان «بازسازی انقلابی فرهنگ» تعریف میشود و شورا
باید در کانون اصلی تحقق این راهبرد قرار گیرد. اما شورا برای بازسازی
فرهنگی چه باید بکند؟ نخست باید محیط امروزین فرهنگ عمومی و ویژگیهای آن
را در مقایسه با گذشته شناخت. نمیتوان انکار کرد که فرهنگ عمومی دیگر، چون
گذشته تنها متأثر از عوامل درونزای جامعه نبوده و عوامل خارج از کنترل،
چون صنایع فرهنگی، فضای مجازی و رسانهها در شکلگیری باورها، هنجارها و
رفتارها مؤثرند. از این رو نخستین نیازمندی هرگونه اقدام مؤثر و
راهبردی در این حوزه رصد مداوم تغییرات و تحولات موجود است. باید بخشی از
ظرفیتهای موجود نهادهای ذیربط به این رصد و پایش مداوم اختصاص یابد و در
صورت نیاز ظرفیتهای جدیدی نیز به کارگیری شود. باید شاخصها و سنجههای
مختلفی، چه در حوزه نگرش و چه در حوزه رفتار، تعریف گردد و مرتباً در سطح
جامعه مورد پایش قرار گیرد. مرحله بعد گویاسازی و معنادهی به نتایج
پایشها است. باید معلوم شود کدام باور و رفتارهای ارزشمند و در مقابل آن
کدام باور و رفتار ضدارزش در حال کاهش یا افزایش است و دلایل هرکدام بررسی
شود. با تبیین دلایل و عوامل مؤثر بر تغییرات فرهنگی، راهبرد اساسی بر اساس
تقویت نقاط قوت و تضعیف نقاط ضعف ترسیم و در هر یک از ساحات اجتماعی
برنامههای اجرایی مداومی تهیه شود. در این گام با «نگاشت نهادی» تکالیف
دستگاههای مسئول، چه فرهنگی و چه غیرفرهنگی، در تحقق راهبردهای طراحی شده
مشخص گردیده و انتظارات بر اساس ظرف زمانی مشخص از آنها تعیین میشود. کار اساسی و فرادبیرخانهای از
همین جا شروع میشود که باید شورا در قامت راهبر اصلی مدیریت فرهنگی به
میدان آمده و بر حسن اجرای تدابیر نظارت نماید. شاید مهمترین نقطه تأثیر
که تاکنون در مورد آن غفلت شده همین بخش و در واقع «ضمانت اجرا»ی تصمیمات
است. شورا با توجه به ماهیت فراقوهای و حضور سران قوا در آن ظرفیت
بالفعلنشده نظارت فرهنگی را هم دارد. باید برای تک تک تدابیر اتخاذ شده
سازوکار نظارتی مشخص تعریف شود و در نهایت موفقیت یا ناکامی آن را نه با
گزارش عملکرد دستگاه، بلکه با پایش میدانی در جامعه سنجید. اگر برنامهای
قرار است به تقویت یک باور و رفتار ارزشمند منتهی شود، نتیجه آن را باید در
کف خیابان و با نگرش سنجی یا پایش رفتار اجتماعی افراد جامعه سنجید. چنین
نظارتی نباید پسینی و مثلاً بعد از گذشت ماهها و سالها باشد. تغییرات
حوزه فرهنگ به دلایل ذاتی، ماهیتی تدریجی و آرام دارد و اگر در مورد آن
قصور یا غفلتی رخ دهد، خسارتهای گاه جبرانناپذیر آن مدتها بعد خود را
نشان خواهد داد. سازوکارهای نظارتی هوشمند باید بهگونهای تدبیر شود که
حسن اجرای تدابیر فرهنگی را در حین اقدام پایش نماید و در صورت انحراف یا
ضعف بهموقع اصلاح گردد. همچنین آثار تخریبی تهاجم فرهنگی دشمن بر جامعه
نیز باید بهصورت مداوم مورد رصد قرار گیرد و تدابیر پویا و متناسب با
تحولات اجتماعی اتخاذ شود. امروزه مهمترین آسیب تدابیر فرهنگی – چه
ایجابی و چه سلبی- «تصلب در تدابیر» است. وقتی دشمن شما هر لحظه از حربه
جدیدی در این حوزه رونمایی میکند و آوردگاه را به عرصهای جدید میکشاند،
نمیتوان با تدابیر –هرچند موفق- گذشته در برابرش ایستاد. امروز تحولات
فرهنگی بر بستر فناوریهای نوین مستقر شده و همین پیچیدگیها، «پویایی و
هوشمندی» در تدابیر را میطلبد. از هیچ عرصه جدید نباید غافل شد و حتی با
«آیندهپژوهی» گامهای بعدی را شناسایی و برای آن طراحی کرد. هرچند به لحاظ
موازنه امکانات خصوصاً در عرصه صنایع فرهنگی و رسانههای نوین بههیچروی
قابلیت رقابت با نظام سلطه را نداریم، اما همانگونه که امیرالمؤمنین علی
(ع) میفرماید: «التَّلطُّفُ فی الحِیلَه أجْدی مِن الوَسیلَه» (ظرافت و
دقت در برنامهریزی، از [کثرت]امکانات مؤثرتر است.) با هوشمندی و پویایی در
تدابیر میتوان نقایص نابرابری امکاناتی را جبران و سبکی نوین در «نبرد
نامتقارن فرهنگی» را ارائه کرد.