کد خبر: ۹۷۳
تاریخ انتشار: ۰۵ مرداد ۱۳۹۸ - ۲۱:۰۲
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
آیا باید صفت جدید پرستوگریزی را هم به صفات البته درست پاکدستی، ملی‌گرایی، ضد انگلیس‌بودن و از روی صندلی نماینده انگلیس بلند نشدن و... اضافه کرد؟ احترام مصدق به‌سبب تلاش‌های او در نهضت ملی‌شدن صنعت نفت است.
آیا باید صفت جدید پرستوگریزی را هم به صفات البته درست پاکدستی، ملی‌گرایی، ضد انگلیس‌بودن و از روی صندلی نماینده انگلیس بلند نشدن و... اضافه کرد؟ احترام مصدق به‌سبب تلاش‌های او در نهضت ملی‌شدن صنعت نفت است.

فریدون مجلسی در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: می‌نویسند: «از دید روان‌شناسی نگاهی می‌اندازیم به خشونت انفجاری آقای محمدعلی نجفی که منجر به کشته‌ شدن یک انسان جوان شد و نوجوانی را برای همیشه بی‌مادر و یتیم کرد [...] این گرگ درون عجب جانوری است! ایشان در همان روز حادثه، با تسلیم‌ خود به پلیس به قتل همسر دوم خود اعتراف کرده و... . تاکتیک‌ها روی قضیه را نشان می‌دهند و در پی پاک‌ کردن صورت‌ مسئله هستند اما روان‌شناسی و روان‌کاوی، به آشوب‌های ته‌نشین‌شده درون نگاه می‌کند[...].»

این نوشته، روز یکشنبه ۳۰ تیر، در صفحه اول «شرق» آمده است. روان‌شناس یا روان‌پزشک تحلیگر ناگهان، شاید به احترام ۳۰ تیر، وارد بعدی دیگر می‌شود: «... برای مصدق جوان هم شب‌هنگام در بالاخانه‌اش در سوئیس، دختر فریبنده‌ای (پرستویی) را فرستادند ولی مصدق کور بود.» سپس به تحلیل خود درباره تحولات گرگ درون ادامه می‌دهد. مصدق یک‌ بار در زمان دانشجویی بیش از یک قرن پیش در سوئیس بود که چون مسئولیت رسمی و نمایندگی نداشت، بعید است برایش پرستو فرستاده باشند اتفاقا بسیار هم برازنده، شیک‌پوش، ثروتمند و پرستوپسند بود! تا جایی که می‌دانیم اشکالی هم در کارش نبود و به شرعیات باور داشت.

بار دوم در صد سال پیش، یعنی دوران جنگ جهانی اول بود که به قصد مهاجرت با همسر و فرزندان و خانم والده رفته بود که دیگر بالاخانه‌نشین نبود و دستیابی ایشان به پرستو هم اشکالات فنی داشت. در ۱۹۱۹ به ایران بازگشت و تازه شد والی فارس. حالا اگر انگلیسی‌ها در شیراز برایش پرستو فرستاده بودند، یک حرفی بود؛ یعنی باز هم در دوران اقامت در سوئیس در حدی نبود که بخش عمومی انگلیس یا روس برایش پرستو کباب کنند. سؤالی که بارها نگارنده از برخی حامیان دکتر مصدق پرسیده، این است که چرا دست از سر او برنمی‌دارند؟ شاید این مورد اشاره‌شده در یادداشت «نگاهی روان‌شناختی به ماجرای نجفی» از اشکبوس طالبی‌ بهمن‌بیگلو، پرستویی از بخش خصوصی محلی سوئیس بوده و مصدق هنوز جوان و دلربا را پسند کرده بود اما خودش از سوی او پسندیده نشده بود! آخر ‌ ماجرای شهردار ‌اسبق تهران چه ربطی دارد به مطرح‌ کردن ناگهانی نام مصدق؟

آیا باید صفت جدید پرستوگریزی را هم به صفات البته درست پاکدستی، ملی‌گرایی، ضد انگلیس‌بودن و از روی صندلی نماینده انگلیس بلندنشدن و... اضافه کرد؟ احترام مصدق به‌ سبب تلاش‌های او در نهضت ملی‌ شدن صنعت نفت است و در بین ایرانیان با احترام خاصی از ایشان یاد می‌شود. بهتر است همه بدانند این‌گونه اسطوره‌سازی‌ها به احترام او نمی‌افزاید.»

نام:
ایمیل:
* نظر: