کد خبر: ۹۶۱۳
تاریخ انتشار: ۲۵ آبان ۱۴۰۱ - ۱۳:۰۱
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
نزدیک به دو ماه است که خیابان‌های ایران صحنه صف‌آرایی بخش‌هایی از مردم در برابر نیروهای امنیتی و انتظامی، لباس شخصی‌ها و در محل‌ها و مواردی «پلیس‌نماها»! است. در این صف‌آرایی طویل‌المدت که با فراز و فرودهایی همراه بوده، به نظر می‌رسد طرفین از قاعده و قراردادی نانوشته و حتی نادانسته تبعیت می‌کنند.



نزدیک به دو ماه است که خیابان‌های ایران صحنه صف‌آرایی بخش‌هایی از مردم در برابر نیروهای امنیتی و انتظامی، لباس شخصی‌ها و در محل‌ها و مواردی «پلیس‌نماها»! است. در این صف‌آرایی طویل‌المدت که با فراز و فرودهایی همراه بوده، به نظر می‌رسد طرفین از قاعده و قراردادی نانوشته و حتی نادانسته تبعیت می‌کنند.
گویا طرفین منازعه به مرحله‌ای رسیده‌اند که توان هیچ یک بر دیگری غلبه حداکثری و تمام‌کننده ندارد. روندهای طی شده طی این ایام نشان می‌دهد که علی‌رغم وجود برخورد سلبی در قاعده هرم اعتراضات، تاثیرات مورد انتظار حاصل نشده و راهبردهای نهادهای امنیتی که از سالیان گذشته تاکنون پاسخگویی لازم به منظور آرام‌سازی ـ به هر شکلی ـ را داشته، دیگر کارکرد و کارآیی ندارند.
از سوی دیگر، دستِکم مشاهدات میدانی نشان می‌دهد که جمعیت حاضر در خیابان نیز به دلایل متعدد نمی‌تواند بخش‌ها و گروه‌های دیگر اجتماعی را جذب کرده و در اقدامی فراگیر قدرت‌نمایی اثربخش خیابانی داشته باشد. بر این اساس، هر دو طرف به نوعی «ناپایداریِ پایدار» رضایت داده‌اند. به دیگر بیان، عناصر حاضر در خیابان در هر دو سوی منازعه، به جنگجویانی خسته و زخمی می‌مانند که نه از پای در می‌آیند و نه توانایی و امکان از پای درآوردن طرف نبرد را دارند.
در چنین وضعیتی که «ناپایداری»، «پایدار» می‌شود و غبار میدان نبرد کمی و تنها کمی فرومی‌نشیند، نوبت به «حلقه‌های میانجی» می‌رسد. در حقیقت با بروز این موقعیت، «حلقه‌های میانجی» باید وارد میدان شوند تا بتوانند هر دو طرف به نقطه تعادل و توازن برسانند. به ویژه در «جامعه توده‌ای» ایران که حاکمیت به طریقی عامدانه و از طریق تصمیم‌گیری در سطوح عالیه، بخش قابل توجهی از نهادهای جامعه مدنی را از میان برده، نقش «حلقه‌های میانجی» بیش از گذشته رخ عیان می‌سازد.

البته نباید فراموش کرد که مقصود از عملکرد و ابتکار عمل «حلقه‌های میانجی» تلاش جهت بازگرداندن شرایط اجتماعی به وضعیت ماقبل اعتراضات نیست؛ بلکه این حلقه‌ها باید تلاش کنند تا علاوه بر تبیین شفاف «مطالبات اجتماعی»، گذار به سمت دستیابی آحاد جامعه به این مطالبات را با کمترین هزینه ممکن مهیا سازند. گرچه نقش این «حلقه‌های میانجی» نه «اصلاح‌طلبی» به مفهوم متعارف آن؛ بلکه بیشتر به نوعی «تحول‌خواهی» نزدیک است.
از دیگر مولفه‌های نوبنیاد جامعه ایران می‌توان به «سیاست‌زدایی از زندگی روزمره» نام برد. جامعه ایران و به ویژه حاضران در میدان اعتراضات 1401 (جنبش مهسا؛ یا خیزش زن، زندگی،‌ آزادی؛ یا هر عنوان دیگری) تلاش می‌کند تا به قدر مقدور و هر چه می‌تواند سیاست‌زدگی اسلاف خود را پساپشت خاطرات اجتماعی جمعی باقی گذشته و بیش از هر زمان دیگری، «زندگی را، زندگی کند». به طریق اولی، «زندگی» عنصر محوری مطالبات عمومی فعلی به مفهوم تام و تمام کلمه است.
با این مختصات و موقعیت، «حلقه‌های میانجی» در ایرانِ امروز نه از میان اصحاب سیاست یا ارباب قدرت،‌ بلکه از بین چهره‌ها و شخصیت‌هایی انتخاب خواهند شد که نسبتی موسع و وثیق با مفهوم زندگی داشته باشند. بر این اساس الگوهای تکرارشونده در ادوار گذشته دیگر کارآیی لازم به منظور حضوری اثربخش در ساختار و بافتار تحولات آتی را نخواهند داشت. این گزاره بدان معنی است که آینده ایران را کهن‌الگوهای پیشینی نخواهند ساخت، بلکه ایرانِ آینده متعلق به «حلقه‌های میانجی» غیرسیاسی خواهد بود. حلقه‌هایی که بتوانند با تکیه بر وجه عمومی و ملی، با ساده‌سازی مفاهیم عمیق جامعه‌شناسانه، جانِ کلام مردم را از موضعی عزتمندانه با نهاد قدرت مطرح کرده و نتیجه مقتضی را به دست آورد.
در صورت بروز و ایجاد چنین رویکردی و دستیابی به حلقه‌های میانجی در سریع‌ترین زمان ممکن، می‌توان نسبت به گذار مسالمت‌آمیز به بهره‌گیری حداکثری و هزینه حداقلی امیدوار بود. چرا که در غیر این صورت، افقی تاریک، نامطمئن، شکننده و خطرخیز فراروی ملک و میهن قرار خواهد گرفت.
نام:
ایمیل:
* نظر: