کشور موج ششم آشوب را هرچندکوتاه مدت، اما بسیار خشن و پیشرونده، تجربه کرد که به ظاهر آغازی غافلگیرکننده داشت. موج جدید از نظر شکل، رویکرد و شدت با آشوبهای سه دهه گذشته بسیار متفاوت بودکه شاهد تحلیلهای متفاوتی درباره چیستی، چرایی و چگونگی طراحی و نقشه ریزی آن بودیم.
کشور موج ششم
آشوب را هرچندکوتاه مدت، اما بسیار خشن و پیشرونده، تجربه کرد که به ظاهر
آغازی غافلگیرکننده داشت. موج جدید از نظر شکل، رویکرد و شدت با آشوبهای
سه دهه گذشته بسیار متفاوت بودکه شاهد تحلیلهای متفاوتی درباره چیستی،
چرایی و چگونگی طراحی و نقشه ریزی آن بودیم. غالب تحلیلهای ارائه شده،
رخداد را درچارچوب معادلات سیاسی و امنیتی منطقهای و جهانی ندیده بود.
درحالی که درک عمق این بحران و اهداف طراحان و مجریان آن بدون بهرهگیری
ازقواعد دقیق جامعه شناختی و فهم اصول حاکم برمعادلات بین الملل ممکن نیست.
پیش از این پنج دسته اغتشاش را تجربه کردهایم، حوادث دهه ۷۰ در مشهد و
اسلامشهر، حوادث کوی دانشگاه در ۷۸، فتنه ۸۸، آشوبهای دهه نود (۹۶ و ۹۸)
که اغتشاشات اخیر درکنار مشابهتهای فراوانی که از نظر خاستگاه، نوع
مطالبه، فرم و رویکرد با آشوبهای تجربه شده داشت، اما به دلیل ویژگیهای
منحصر به فرد از وجوه تمایز معینی نیز نسبت به تجارب قبل برخورداربود. آنچه
درشهریور و مهر ۱۴۰۱ شاهد آن بودیم، ششمین دسته ازآشوبهایی بود که گرچه
در برخی حوزهها با هر پنج مورد شباهتهایی دارد، اما ازنظر جنس آشوب،
فراگیری و ائتلاف دشمن و اپوزیسیون بی سابقه و منحصر به فرد بود. از
ویژگیهای آشوبهای این دوره نقشآفرینی مستقیم و همهجانبه امریکا و
متحدان آن دربرنامه ریزی، حمایت مادی و معنوی و هدایت میدانی آن بود. از
زاویه جامعه شناختی آشوبهای اخیر شکلی از آشوبهای بی سر را در اذهان
تداعی میکرد و دشمن نیز بر اثبات این گزاره که اغتشاشات خودجوش است و
رهبری مشخصی ندارد اصرار داشت. اما آشوبهای این دوره با وجود
اینکه از نظر جنس، فرم و شدت متفاوت از نمونههای گذشته بود دریک نگاه
دقیقتر از طیف آشوبهای کاملاً سازمان یافته با رهبری، برنامه و نقشه از
پیش طراحی شده بود و فرماندهی میدان آن نیز بسیار نظاممند بود که به شکل
شبکهای آموزشدیده عمل میکرد. در این الگو شبکههای اجتماعی زمین و بستر
هدایت و مدیریت اغتشاشات بود و دشمن به شکل مستقیم، عملیات لجستیکی، حمایت و
هدایت را انجام میداد. در فضای شبکههای اجتماعی و ماهوارهای با
تولید متراکم فیلم و عکس توسط خود معترضان کاملاً هدفمند عملیات انجام
میدادند و با بهرهگیری از پروژه کشتهسازی از میان زنان و دختران با
ایجاد جو روانی و احساسی، برنامه یارگیری از میان دانشآموزان، دانشجویان
سلبریتیها، اوباش و شبکه دختران فراری سوار بر موج اعتراضات میشدند و
شورشها را توسعه میدادند و از سویی با مسلح کردن نیروهای نفوذی،
سازماندهی گروههای شناسنامهدار مسلح اپوزیسیون رهبری میدانی انجام
میدادند و شکلی از جنگ احزاب را به اجرا گذاشتند. آشوبهای جدید بی سر
نبود، چون بازیگران میدانی در فضای نرم و سخت کاملاً نظاممند و به شکل
شبکهای نقش آفرینی مستقیم داشتند. شبکههای ماهوارهای، کشورهای منطقه
ای، کشورهای فرامنطقهای سازمانها و نهادهای منطقهای و بین المللی،
شاخه سیاسی و نظامی گروههای معاند و مخالف درآغاز تا انجام بحران کاملاً
هماهنگ با لیدرهای کف خیابان، سلبریتیها، شبکه اوباش و شبکه دختران فراری
که سالها درخانههای مجردی زیست شبکهای داشتند، مدیریت میدانی را انجام
میدادند. کشورهای فرامنطقهای و نوع و شیوه دخالت آنها به جای خود قابل
ارزیابی و واکاوی است، اما امریکا به عنوان دشمن هویتی ایران، اسلام و
جمهوری اسلامی نقش محوری را در این اغتشاشات ایفا میکرد و مستندات موجود
در مراکز اطلاعاتی و امنیتی نیز بر این مسئله تصریح دارد. با توجه به اسناد
و مدارک موجود و اعترافات فرماندهان میدانی (کف خیابان و فضای شبکههای
اجتماعی) امریکاییها در طراحی، تقسیم نقش بازیگران داخلی و منطقه و حتی
سازمانهای بینالمللی و رسانهای نقش کلیدی داشتهاند. مقامات
امریکایی با کمک موساد و دولت سعودی با برنامهای کاملاً دقیق که تمامی
جوانب آن نیز مطالعه شده بود، تلاش داشتند سناریوی سوریهسازی ایران را با
تکیه به ظرفیتهای سخت و نرم به اجرا بگذارند. البته ائتلاف آشوب در
برآوردهای اطلاعات و امنیتی خود بر این مفروض اجماع داشتند که براندازی
ایران در شرایط فعلی امکانپذیر نیست، اما با ایجادآشوبهای فراگیر فرسایشی
امکان تخریب زیرساختهای استراتژیک و ظرفیتهای راهبردی ایران ممکن است.
برهمین اساس سناریوی سوریهسازی را با هدف ویرانسازی زیر ساختهای کشور،
متوقف کردن چرخه تکاملی قدرت ملی، چرخه تولید و تداوم آن در بخشهای
اقتصادی، نظامی و علمی و آموزشی در دستور کارقرار دادند. از این رو تمام
امکانات نرم و سخت خود را بر روی مراکز علمی، آموزشی و مدارس بهویژه زنان و
دختران به عنوان چرخه نظام ارزشی و سبک زندگی مقاومتی متمرکز کردند. درتفسیر
امریکاییها تغییر در نگرش، محاسبات و رفتار زنان و دختران به عنوان
کانونهای مولد نظام ارزشی سبب ایجاد اختلال درچرخه تولید سرمایه اجتماعی،
قدرت و حتی ثروت در ایران خواهد شد. علاوه براین دشمن از طریق آشوبهای
سازماندهی شده به دنبال فراهم آوردن زمینه تغییر محاسبات لایههای نخبگی و
مدیریتی بود. به زعم دشمن این آشفتگی منجر به توقف چرخه مدیریت نخبگان و
مدیران دولتی و غیردولتی خواهد شد و زمینه تغییر رفتار درمراجع سیاستگذاری
و تصمیمگیری را در ایران به وجود خواهد آورد. براساس نقشه دشمن با
موفقیت سناریو سوریهسازی، ایران در وضعیت ورشکستی سیاسی و اقتصادی
قرارخواهد گرفت، انسجام ملی آن زایل خواهد شد، شکاف دولت و مردم به اوج خود
خواهد رسید. در چنین شرایطی ایران تبدیل به یک مجمع الجزایر بی ثبات خواهد
شد که زمینه سرمایهگذاری داخلی و خارجی در آن حداقل تا یک دهه از بین
خواهد رفت. در چنین شرایطی با وجود بقای جمهوری اسلامی، ایران به دلیل
حکمفرمایی ناکارآمدی مفرط برآن مشروعیت و مقبولیتش به شدت کاهش خواهد یافت،
در چنین حالتی ایران دو گزینه پیش رو دارد یا باید تسلیم شود و یا به دلیل
تشدید فشارهای بیرونی و بروز آشوبهای فراگیر تغییر نظام سیاسی اتفاق
خواهد افتاد. درهر دوحالت مقاصد امریکا محقق خواهد شد.