در یادداشت قبلی بر لزوم عبور از دوگانه های جزم اندیشانه تأکید شد، دوگانه هایی مثل زشت و زیبا و خودی و غیرخودی، و اینکه چگونه می توان بین آنها به یگانه انگاری و تفاهیم رسید. امروز بنا دارم تأکید کنم دوآلیسم و دو انگاری، راهکار صحیحی نیست و اصولاً یک پدیده مربوط به پارادایم مدرنیستی است
در یادداشت قبلی بر لزوم عبور از دوگانه های جزم اندیشانه تأکید شد،
دوگانه هایی مثل زشت و زیبا و خودی و غیرخودی، و اینکه چگونه می توان بین
آنها به یگانه انگاری و تفاهیم رسید. امروز بنا دارم تأکید کنم دوآلیسم و
دو انگاری، راهکار صحیحی نیست و اصولاً یک پدیده مربوط به پارادایم
مدرنیستی است، و در حال حاضر از چنین مدل هایی دور شده ایم؛ اینک باید با
فهم، نقد و دوختن نگاه خیره به این دوگانه های متعدد، به سمت «پیوستگی
فرهنگی» و عقلانیت حرکت کنیم و آن را ناممکن ندانیم و گسست را کنار بنهیم و
بر پیوستگی تأکید کنیم؛ به طور کلی، پیش فرض های چنین نگاهی که معمولاً در
قالب مدل تعامل گرایی قابل جمع بندی است، شامل امکان "فهم دیگران
متفاوت"، "درک واقعیت محدودیت ساختاری عاملان در عین عاملیت و
اختیار"، "پذیرش علایق و سلایق مختلف و امکان وصول به حقیقت با عبور از
آنها" ممکن است، زیرا عاملان هم می سازند و هم ساخته می شوند، ضمن
اینکه "توجه ویژه به عمل و زندگی عملی و عینی"،"نگاه خوش بینانه به
آینده"، "امیدآفرینی و تأکید بر روحیه مدارا"، "تساهل و تسامح، و کثرت
گرایی و فهم متقابل" در این مسیر، کارساز و موثر هستند و اگر این نگاه، به
نگاه توسعه دوگانه های مختلف غلبه کند، می توان به راه حلی برای برون رفت
از این مناقشه ها دست یافت. راه میانه «راه
میانه» راهی است که طبق آن، هر کسی می تواند زاویه دید خود را داشته باشد و
نباید انتظار داشته باشیم که همه، مثل ما فکر و عمل کنند و اگر غیر از این
عمل کنند، آنان را خطاکار بدانیم؛ به شرطی که پایه قانونی نیز داشته
باشند، همچنین راه میانه، روایتگر واقعیت هایی هستند که در جهان انسانی
وجود دارند و صرفاً داستانی و خیالی نیستند، بنابراین، توضیحات قانون بنیاد
و توضیحات تکوینی، بخشی از یک کوشش عام برای توضیح انسانی هستند، هر کدام
از این ها، دیگری را تکمیل می کنند. در این مدل، هریک از دیدگاه ها
حائز اهمیت و قابل احترام هستند و راه میانه، به معنی طرد هیچ دیدگاه خاصی
نیست، بلکه هر یک، یکسویه و به تنهایی ناقص هستند، و لذا به جای دوآلیسم و
دوگانگی ها، باید بر تعامل، گشودگی و تلفیق مقیدیت دیدگاههای مختلف روی
بیاوریم، در این راستا، چند گام لازم وجود دارد: 1-نسبت به دیگران، باز و پذیرا باشیم، با آنان درآمیزیم و مشاهدات، کشفیات و انتقادات آن ها را جویا شویم و گوش دهیم.
2-"من گرایی"، ذره گرایی، کل گرایی و نسبی گرایی، همه مشکل آفرین هستند و
در راه تفاوت، افراط و در باب "قدرت عاملیت"، تفریط می کنند و جملگی امکان
تعامل را نادیده می گیرند، لذا باید از این رویکرد دوری کنیم. 3-بپذریم که ما همگی در یک جهان (البته با تفاوت) زندگی می کنیم و چیستی خویش، حاصل ارتباط با دیگران است.
4-زمانی می توانیم، دیگران را خوب بفهمیم که ابتدا خویشتن را به خوبی فهم
کنیم، قدم اول تغییر در فهم ما از خودمان است تا بتوانیم دیگران را تغییر
دهیم. 5-توجه به یکسانی و تفاوت، مهم و ضروری است. 6-فرهنگ ها نه تنها،
ایستاده در خود، بسته و یکدست نیستند، بلکه چهار راه هایی هستند که در آن
ها، مهارت و منابع حیاتی مبادله، اخذ و تعمیم داده می شوند، به دیگران
انتقال می یابند، مورد بحث و گفت و گو قرار می گیرند و در نهایت، با هم
تعامل دارند و همدیگر را تغییر می دهند. 7-فرهنگ ها، چیزهایی جدا و منفرد
نیستند، مناطق تعاملی فعالیت بهتر هستند. 8-خویشتن و خودی، یک چیز نیست،
بلکه یک فرآیند است، فرآیند تعاملی که در آن، روابط با دیگران، نقش حیاتی و
مهم دارند. 9-خویشتن و دیگری، در عمق متمایز و ثابت نیستند،
هویت "خویشتن"، ارتباط نزدیک با هویت "دیگری" دارد و بالعکس، از طرفی،
تأکید بر تفاوت ها، به معنی جداسازی آن ها نیست، بلکه به دنبال توان آزمایی
با خود، آموختن و در نتیجه رشد است. باید یکسانی را در درون تفاوت جست نه
در فراسوی تفاوت ها. در اینجاست که رابطه خویشتن و دیگری، در یک مسیر و
روند تکاملی قرار می گیرد، بنابراین باید به جای تلاش برای غلبه بر تفاوت
ها، با آنها وارد تعامل شد؛ این رابطه ای است که در آن، یکی بر دیگری تسلط
نمی یابد و رابطه ای رهایی بخش را با هم رقم می زنند؛ این راه میانه، راه
گفت و گو، راه تفاهم، راه زندگی و تعامل باهم، در عین وجود تفاوت ها و در
نهایت، راه غلبه بر گسست هاست؛ بنابراین در عصر فراپسامدرن، باید از
دوآلیسم و دوانگاری عبور کنیم و راه میانه را در پیش بگیریم؛ راهی که طی
آن، باید از هر جهان بینی و نگاه خاص، اجزای مفید آنها را اخذ میکند، در
هم می آمیزد و از این طریق، ضمن احترام به تفاوت ها، امکان تفاهم را فراهم
می سازد؛ رویکردی که این روزها و با توجه به دوقطبی سازی های افراطی، می
تواند به عنوان راه میانه، ما را در یگانه انگاری یاری رساند و از افراط و
تفریط دور سازد.