تکنفره آلمان غربی در دوران جنگ سرد و در سالهایی که گورباچف به ریاست حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوری رسیده بود، اتفاقی رخ داد که بسیار درسآموز بود. در یک روز تعطیل مدرم در حال قدم زدن در میدان بزرگ سرخ مسکو بودند
تکنفره آلمان غربی در دوران جنگ سرد و در
سالهایی که گورباچف به ریاست حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوری رسیده بود،
اتفاقی رخ داد که بسیار درسآموز بود. در یک روز تعطیل مدرم در حال قدم زدن
در میدان بزرگ سرخ مسکو بودند که صدای یک هواپیمای کوچک سفید رنگ را
شنیدند ولی کسی توجهاش بدان جلب نشد چون روزی ملی بود و فکر میکردند که
یک نمایش و یا چیزی از این دست است. اما به مرور این هواپیمای تک موتوره
نزدیک و نزدیک تر شد و ناگهان در نزدیکی میدان سرخ فرود آمد به مرور افراد
به دورش جمع شدند و پلیسها هم سر رسیدند. خلبانی از هواپیما پیاده شد و
گفت برای: صلح. او خلبانی از آلمان غربی بود و ۶۰۰ کیلومتر را از المان
غربی و پشت دیوار آهنین پیموده بود، بدون اینکه کسی جلویش را بگیرد و آمده
بود صاف در میدان اصلی اتحاد جماهیر شوروی نشسته بود و مردم دورتا دورش را
احاطه کردند. بعد از این جریان مانده بودند که چکونه خبر را به گورباچف
برسانند و وقتی رساندند وی بسیار عصبانی شد. در جلسه بعدی که روسای ارتش و …
حاضر بودند گورباچف جمله جالبی گفت. وی گفت: ما تنها ابرقدرتی هستیم که
ورود یک هواپیمای بیگانه را پلیس راهنمایی و رانندگی به نیروی هواییمان
خبر میدهد. این داستان واقعی بسیار آموزنده است، دقیقا زمانی که حسگرهای
اصلی کار نکنند و آنها را استحاله کرده باشیم نمیتوانیم انتظارات زیادی از
خروجیاش داشته باشیم. در ایران امروز ما بسیاری از سنجشگرها را کنار
گذاشته ایم و حسی بدانها نداریم و همین موجب انباشت مشکلات و پیچیده تر شدن
شرایط شده است. شما کافیست به تورم بالای ۴۰٪ مزمن در ۵ سال بنگرید و یا
نرخ رشد ۳۸٪ نقدینگی امروز و یا نرخ بهره حقیقی منفی ۲۰ درصدی و یا بسیار
از مشکلاتی که انباشه شدند چون ما دماسنجها کنار گذاشتیم و از علم اقتصاد
به شبه علمی من درآوردی رسیدهایم که جوابگو نیست و نمیتواند مفیده فایده
باشد. تا این روند تغییر نکند و رجوع به علم نشود و در اصل اقتصاد اولویت
نشود و آزادی حق انتخاب هدف نگردد در بر همین پاشنه خواهد چرخید و قوهای
سیاهی مجددا از سپهر اقتصادی کشور سر بر خواهند آورد.