کد خبر: ۹۰۶۰
تاریخ انتشار: ۰۷ خرداد ۱۴۰۱ - ۰۲:۰۸
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
با فرض صحت این ویدئو و امید به این که کسانی درصدد فریب صداوسیمای مرکز آبادان برنیامده باشند می‌توان حدس زد تنها کسانی که از مشاهدۀ آن خرسند شده‌اند آنانی هستند که جاهای مختلف از عبدالباقی و تیم او رشوه گرفته‌اند تا بتواند موانع را کنار بزند و ساختمان را بالا ببرد و ضرورت توجه به استحکام بنا و هشدارهای نظام مهندسی را نادیده بگیرد و اینجا و آنجا به او لوح و لقب بدهند.

با فرض صحت این ویدئو و امید به این که کسانی درصدد فریب صداوسیمای مرکز آبادان برنیامده باشند می‌توان حدس زد تنها کسانی که از مشاهدۀ آن خرسند شده‌اند آنانی هستند که جاهای مختلف از عبدالباقی و تیم او رشوه گرفته‌اند تا بتواند موانع را کنار بزند و ساختمان را بالا ببرد و ضرورت توجه به استحکام بنا و هشدارهای نظام مهندسی را نادیده بگیرد و اینجا و آنجا به او لوح و لقب بدهند.

در یادداشتی در عصر ایران آمده است: «صداوسیمای مرکز آبادان فیلمی را منتشر کرده که در آن بستگان حسین عبدالباقی، مالک و سازندۀ برج فروریختۀ «متروپل» آبادان، هویت جنازه را تأیید می‌کنند یا دست‌ کم انکار نمی‌کنند و در پی آن گریه‌کنان از سردخانه خارج می‌شوند. این صحنه که کشوی سردخانه گشوده و از یکی از بستگان خواسته شود هویت متوفا را شناسایی کند برای هر کسی که نمی‌خواهد خبر مرگ عزیز خود را باور کند، دردناک است و یکی از فراموش‌ناشدنی‌ترین تجربیات و خاطرات هر فرد می‌تواند باشد در تمام این هفتاد - هشتاد سال که در این دنیا زندگی می‌کنیم و کاش هرگز تجربه نشود.

در این ویدئو البته تصویری از چهرۀ عبدالباقی دیده نمی‌شود بلکه تنها جسدی پوشانده‌شده و سوگوارانی را می‌بینیم که  حُزن آنان و «حاج‌حسین! حاج‌حسین!» گفتن‌ یکی - دو نفر برای مرد ۴۰ساله را می‌توان به این معنی دانست که بستگان نزدیک او هستند. همچنین می‌توان حدس زد چهره را نشان نمی‌دهند چون نمایش صورت له‌شده زیر آوار مناسب نبوده وگرنه نشان می‌دادند تا به شایعات پاسخ داده شود و حرف و حدیثی هم باقی نمانَد. شایعاتی که البته بیشتر بر پایۀ این پرسش استوار است که چگونه ساعاتی پس از اعلام خبر بازداشت خبر مرگ منتشر شد و اینکه خود او در ساختمان و در دفتر کار و زیر آوار بوده و مرده است؟

روشن است که در سردخانه نمی‌توان تئاتر راه انداخت و از بستگان یا کسانی به نام بستگان خواست شیون و زاری راه بیندازند؛ فیلم «چند می‌گیری، گریه کنی» که نیست. پای اعتبار صداوسیما در میان است و نمی‌توان گفت فعلا زاری کنید تا آقای عبدالباقی به کانادا برسد و بعد برای شما هم دعوتنامه بفرستد و باقی عمر را با آقای عبدالباقی در آن سوی دنیا سپری کنید تا بهترین گزینه برای رهایی از خشم بازماندگان قربانیان ساختمانی باشد که روی لجن و به احتمال زیاد با پول لجن (آلوده) بنا شد و بر سر آدم‌های بی‌گناه آوار شد.

حادثه خبر نمی‌کند اما این یکی از آن دست حوادث بوده که خبر کرد و توجه نشد و کاملا هم قابل پیش‌بینی بود، چون هشدار داده بودند و عبدالباقی و کسانی که اجازه دادند باید به این پرسش در محکمه پاسخ می‌دادند.

فیلم، ناراحت‌کننده است و ما ایرانیان - غالباً - مهربان‌تر از آنیم که هر قدر هم با کسی اختلاف داشته باشیم به مرگ او راضی باشیم و هر چه هم او مقصر، زن و فرزند و خویشان را ضجه‌کنان بپسندیم. بنا بر این با فرض صحت این ویدئو و امید به این که کسانی درصدد فریب صداوسیمای مرکز آبادان برنیامده باشند می‌توان حدس زد تنها کسانی که از مشاهدۀ آن خرسند شده‌اند آنانی هستند که جاهای مختلف از عبدالباقی و تیم او رشوه گرفته‌اند تا بتواند موانع را کنار بزند و ساختمان را بالا ببرد و ضرورت توجه به استحکام بنا و هشدارهای نظام مهندسی را نادیده بگیرد و اینجا و آنجا به او لوح و لقب بدهند.

حالا باید مشخص شده باشد که چرا در بالا قید «غالباً» را آوردم. چون اینها هم ایرانی هستند و شوربختانه دریافت رشوه در ساختار اداری ما رخنه کرده و کلیدی است که بسیاری از قفل‌ها را می‌گشاید. وقتی به مرحوم «سلطان رشوه» در دادگاه گفتند چرا رشوه می‌دادی، پاسخ داد: کلیدی است که هر درِ بسته‌ای را باز می‌کند و شوربختانه باید گفت پاک‌ترین انسان‌ها را هم در مظان اتهام قرار داده است.

ساختمان متروپل را روی خاک سست و زمین لجن ساختند؛ پروژه‌ای که به گفته معاون پارلمانی رییس‌جمهوری حاصل زد و بند بوده یعنی با پول لجن. این همه تخلف اما مگر بی‌رشوه شدنی است؟ پس می‌توان گفت هر چند غالب ایرانیان از دیدن تصویر جنازۀ دیگران ولو دشمن‌شان باشند خرسند نمی‌شوند اما رشوه‌بگیران را باید مستثنا کرد چون خاطرشان آسوده می‌شود که لو نمی‌روند.

در این فقره هم مراد، کسانی است که کارهای عبدالباقی را اینجا و آنجا راه انداختند و حالا ته دل ولو بروز ندهند از مشاهدۀ این فیلم احساس رضایت می‌کنند و حتی شاید به خاطر خرسندی از شنیدن خبر مرگ کسی که آنها را به نان و نوایی رسانده عذاب وجدان هم نداشته باشند و مثل «العاذر» خود را این گونه تسکین بدهند که «اگر می‌خواست، می‌توانست» یا «ان‌شاءالله که زنده است» و دیگری را جای او تصور کرده‌اند.

آن دیگران که حالا سر به ۱۴ نفر زده‌اند اما قطعا مرده‌اند و به قاعده باید به خاطر آنها هم که شده لبخند بر چهرۀ این رشوه بگیران بماسد. البته اگر اندک وجدانی در آنان مانده باشد و سوسو بزند در این جامعۀ پول‌زده که حال آدم از خیلی چیزها به هم می‌خورد.

متروپل با پول رشوه بالا رفت و چون قواعد و ضوابط را دور زدند، محکم نبود و فروریخت. ساختمان رشوه در این مُلک اما انگار فرونمی‌ریزد حتی اگر سر سلطان رشوه بالای دار رفته باشد... .»

نام:
ایمیل:
* نظر: