کد خبر: ۸۸۵۴
تاریخ انتشار: ۱۵ فروردين ۱۴۰۱ - ۰۲:۳۷
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
آنچه که انسان را از موجودات دیگر مستثنی کرده، قدرت تفکر و تعقلی است که در وجود او قرار دارد، تا به واسطه آن، انسانیتش بیشتر نمود داشته باشد و مسیر تکامل خود را راحت‌تر بیابد و زندگی خود و سلامت محیط پیرامونش را بهینه سازد.

آنچه که انسان را از موجودات دیگر مستثنی کرده، قدرت تفکر و تعقلی است که در وجود او قرار دارد، تا به واسطه آن، انسانیتش بیشتر نمود داشته باشد و مسیر تکامل خود را راحت‌تر بیابد و زندگی خود و سلامت محیط پیرامونش را بهینه سازد.
با این حال، انسان‌ها و جوامع مختلف جهان، در یک مسیر موازی و یا یکسانی قرار ندارند، بلکه گذر تاریخ و تکامل فردی و اجتماعی آنها، مسیر پیش روی آنها مشخص خواهد کرد که چگونه و چرا در این مکان قرار گرفته و یا قرار دارند.
شاید اروپا را بتوان از جمله مناطقی از جهان دانست که طی قرن‌های متمادی، محل نزاع و جنگ‌های مختلفی بوده است که از این حیث استمراری طولانی داشته است، جنگ های مذهبی در بطن اروپا و تهاجم به سایر مناطق جهان، پیشینه ای نامناسب را برای حکومت‌های مختلفی در اروپا ساخته است.
شاید دو جنگ اول و دوم جهانی را می توان از مهلک ترین تراژدی‌های بشر قلمداد کرد که طی آنها ده‌ها میلیون انسان بیگناه کشته و میلیون‌ها نفر نیز معلول و سرزمین های بسیاری نیز نابود شدند.

با این حال، این داستان تاسف‌بار، زمینه‌ای شد تا ملت‌ها و دولت‌های این قاره، مسیر اتحادی را پی ریزی کنند تا با همگرایی اقتصادی به سمت همگرایی سیاسی، فرهنگی و امنیتی نیز سوق پیدا کنند.

نگاه تعاملی و معقولانه کشورهای این قاره، یکی از نادرترین اتحادیه‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی را در عرصه بین‌المللی ایجاد کرد تا منافع خود را بر بنیان های مشترکی چون دموکراسی، حقوق بشر، فرهنگ و ارزش‌های مشترک تعریف کنند و درنهایت پس از پایان جنگ سرد، در اتخاذ مواضع مشترک، نمونه ای از کشور واحدی را در مجامع جهانی نشان دهند.
اتخاذ مواضع مشترک در مواجهه با بحران اوکراین در مقابل روسیه و کمک‌‌‌ها و رایزنی‌های مداوم و مختلف در این خصوص، نمایشی روشن از کارکرد همگرایی این کشورها می باشد، بحرانی که نزدیک به «شش هفته» در جریان و تاکنون نیز تلفات انسانی زیادی(در مقابل سایر جنگ های دیگر) نداشته است ولی با فشار اروپای واحد و متحدانش، تاکنون تبعات زیانبار آن کنترل شده است.
در این سوی و در خاورمیانه، کشورهای مسلمان منطقه ، طی هفت دهه گذشته با جنگ‌ها و بحران‌هایی مواجه‌اند، که هریک به دلیل حضور قدرت‌های مختلف منطقه‌ای و جهانی، می‌توانست جنگی جهانی محسوب شود که منجر به مرگ، معلولیت و آوارگی ده‌ها میلیون انسان بی‌گناه شده و زیرساخت‌های بسیاری از مناطق و کشورها را به نابودی کشانده است.
کشمش فلسطین اشغالی (بیش از هفت دهه)، افغانستان (بیش از ۴ دهه)، لیبی(۱۱ سال)، سوریه (۱۱ سال) و یمن (۸ سال)، هریک به عنوان بحرانی تمام عیار و با تبعات مختلفی، منطقه خاورمیانه مسلمان را به کانون های بی ثباتی و درگیری تبدیل کرده و همچنان در جریان است.
اما نکته مهم در این بین، عدم وجود عزم و اراده مصمم و مشترکی در دولت های منطقه خاورمیانه، جهت تشریک مساعی و پایانی بر جدال‌های مذکور است.
چگونه مرگ میلیون‌ها مسلمان در خاورمیانه و آوارگی ده‌ها میلیون دیگر، دولت‌های منطقه را بی‌تفاوت نگه داشته و برای پایان جنگ‌های خانمان سوز موجود، تحرک موثری دیده نمی‌شود؟
چگونه است که در اروپا، دادگاه جنایات جنگی در یوگسلاوی سابق تشکیل می‌شود یا روسیه تهدید به این مسئله می‌شود، ولی در خاورمیانه با جنایات بیشمار در فلسطین اشغالی، افغانستان، سوریه، عراق و یمن، همچنان انسان‌های دیگری را از زندگی و امنیت محروم می کنند؟
آنچه که در مقایسه «اروپای متحد» و «خاورمیانه منفعل»، قابل رویت و مشاهده است، تفاوت دولت‌ها و حکومت‌های این دو منطقه از جهان است که یکی مدرن و برگرفته از آرای مردم خود و دیگری دولت‌هایی که غالبا نمایی از مدرنیته را یدک می‌کشند و علی‌رغم اینکه می‌تواند منافع اقتصادی و امنیتی خود را با اشتراکات فرهنگی ناشی از اسلام عجین کنند، تحرکی از خود نشان نمی دهند زیرا در اینجا نه منافع ملت‌ها، بلکه منافع حکومت‌ها ارجعیت دارد.
به نظر می‌رسد تا زمانی که دموکراسی‌های حقیقی و مردم سالار در خاورمیانه حاکم نشوند، مسیر پیشروی ملت‌های مسلمان منطقه، با جنگ، درگیری و مداخلات قدرت‌های بزرگ عجین خواهد بود، الا اینکه ملت‌های منطقه‌، نگاه بی‌تفاوت خود را به حکومت‌های خود تغییر دهند تا بر پایه اشتراکات فرهنگی و منافع اقتصادی و امنیتی، مسیر واحدی را در عرصه بین‌المللی در پیش گیرند.
نام:
ایمیل:
* نظر: