در روزگاری نه چندان دور، آمدن اقوام به خانه ما و یا رفتن ما به منزل آنها موجی از شادی و نشاط را در دلها خلق میکرد. حتی روزها بعد از مهمانی هنوز نشاط آن مهمانی در کاممان بود.
مجید ابهری- در روزگاری
نه چندان دور، آمدن اقوام به خانه ما و یا رفتن ما به منزل آنها موجی از
شادی و نشاط را در دلها خلق میکرد. حتی روزها بعد از مهمانی هنوز نشاط آن
مهمانی در کاممان بود. لازم نبود که میزبان خود را مقید در تهیه وتامین
اقلام پذیرایی نموده و هزینههای سنگین به سبد اقتصادی خانواده تحمیل
نماید. همه در پذیرایی مشارکت کرده و میزبان را مورد حمایت قرار میدادند.
صداهای خنده و گفتگوها خانه را پر میکرد و بعد از صرف غذا نیز باز زنجیره
همکاری به راه میافتاد و در شستشو و جمع آوری، هرکس بیش از خانه خود تحرک
داشت تا مبادا تحمیلی بر میزبان وارد آید. اما امروزه مگر اجبار و فشار
اخلاقی موجب شود که دوباره خانواده در کنار هم جمع شوند. جالب اینجاست که
فقط بحث سیاسی و جنجالهای حاشیهای آن مثل قیمت ارز، سکه و ماشین، نقل
مجلس میشود و هرکس به اندازه سواد خود گوشهای از میدان را به دست میگیرد
و بدتر آنکه اکثریت حضار سر بر صفحه موبایل داشته و انگار با زور اسلحه
او را به مجلس کشانده اند. جوابها کوتاه و بیربط وپریشان هستند و اگر ناله
وشکوههای کوچکترها از فرط گرسنگی آنها را به جان والدین نیندازند، ممکن
است ساعتها رنگ خوراکی رویت نشود. هرکس در یک گوشه غذای خود را صرف کرده
انگار هیچکدام با دیگری آشنا نیست. حتی بحثهای بیثمر و خستهکننده تا غروب
ادامه مییابد و موقع خداحافظی که میرسد، مهمانان خستهتر و فرسودهتر از
زمان ورود با لبخندهای مصنوعی و اجباری از یکدیگر خداحافظی کرده و به سرعت
بسوی خانه میروند. دیگر از آن بازیهای دوران ما خبری نیست. سرگرمیهایی که
بدون هیچ هزینه مملو از شادی و خنده و بعضی تجربه آموزی بودند. اما امروز
شادی وسرگرمی نیز مشمول طبقهبندی شده و هر طیف و طبقه سرگرمی خاص خود را
دارند. کودکان و نوجوانان با توجه به شرایط مالی و فرهنگی خانواده با
گوشیهای همراه خود یا والدین بازیهای الکترونیکی را شروع کرده وساعتها
ادامه میدهند. خانوادههای توانمند خودرو برقی و موتور الکتریکی و انواع
وسایل موسیقی مثل ارگ و پیانو در اختیار دارند و با آن سرگرم میشوند. سنین
بالاتر یعنی بین۱۵تا ۱۸سال اسکی و دوچرخه سواری و پینت بال و کایتو... جزء
سرگرمیشان میباشد. سرگرمیهای گروه دوم و سوم هر ساعت سیصد هزار تومان تا
یک میلیون تومان است. اما دیگر بچههای پنج سال به بالا علاقه و گرایش به
خروج از خانه با والدین ندارند. که اکثریت حوادث و آسیبها نیز در این
غیبتها و فاصلهها اتفاق میافتند. روزگاری نه چندان دور صرف غذا در پارک و
بوستان نزدیک خانه تفریح دلچسب بود و امروز باعث خجالت بچهها نزد دوستان و
بچه محلها میگردد. هفته پیش یکی از دوستان با شتاب زیاد به دنبال بانک یا
صندوقی بود که با بهره کم وام دریافت کند. وی تاکید میکرد میزان بهره مهم
نیست بلکه سرعت دریافت وام خیلی حیاتی میباشد. وقتی اصرار واضطراب او را
دیدم تصور نمودم بیماری یا حادثه تلخی رخ داده، به همین جهت سعی در درک علت
نیاز کردم. دوست ما وقتی اضطراب و نگرانی مرا دید صادقانه گفت فلانی پسرم
که دبیرستانی است میخواهد گوشی جدید بخرد و قیمت آن هفده میلیون تومان
است؛ از روی استیصال نگاهی به گوشی خود انداختم که دوستم منظورم را فهمید و
گفت: ما نسل بدبخت هستیم، پسرم میگوید اگر نمیتوانی گوشی بخری بیخود کردی
مرا به دنیا آوردید، میخواهی بروم دزدی کنم تا مثل دوستانم گوشی بدرد بخور
دستم بگیرم. گاهی انسان مبهوت میماند که برای این بچههای بین۱۰ تا
۱۵ساله در جشن تولد یا به عنوان جایزه تحصیلی چه کادویی بدهد؟ چراکه
کادوهای منطبق با سلیقه ما اساسا به چشم آنها نمییایند. چرا بعضی از
والدین فرزندان خود را طوری بار میآورند که هیچ چیزآنها را راضی نمیکند.
همین بچهها هستند که در نقطه اشباع عاطفی به سمت اعتیاد کشیده میشوند و
علت این انحرافات به عهده فلک و دوست و رفیق ناباب گذاشته میشود و خود و
والدین بیگناهترین افراد مشخص میگردند.