نسخه چاپی
ساعت 8 شامگاه پنجشنبه 17 تیرماه امسال مأموران پلیس تهران در جریان پیدا شدن جسد یک مرد که هدف ضربات چاقو قرار گرفته بود، قرار گرفتند. زوج جوانی در حال گرفتن عکس سلفی بودند که در تصویرها یک جسد را دیدند. جسد در ارتفاعاتی در انتهای اتوبان خرازی بود. بعد از این ماجرا مأموران کلانتری وردآورد راهی آنجا شدند. آنها با دیدن جسد غرق خون یک مرد، ماجرا را به قاضی محمد وهابی، بازپرس جنایی تهران گزارش دادند. با حضور تیم تحقیق در محل حادثه، بررسیها آغاز شد. مقتول لباس ورزشی به تن داشت و با ضربات چاقو به گردنش جان خود را از دست داده بود. تحقیقات بعدی نخستین سرنخ را به مأموران داد. یکی از اهالی محل به مأموران گفت که صبح زود یک خودروی پژو 405 با سرعت از این محل دور شده است. او گفت که روی این خودرو رد خون را مشاهده کرده است.
بنابراین جسد مرد ناشناس به دستور بازپرس جنایی برای بررسیهای بیشتر و شناسایی شدن او به پزشکیقانونی منتقل شد. از طرف دیگر تحقیقات برای شناسایی عامل جنایت و شناسایی راننده پژو کلید زده شد تا راز این جنایت خونین فاش شود.
تا اینکه پس از گذشت یک روز از این حادثه مأموران پلیس در تحقیقات خود اسرار این جنایت را کشف کردند. بررسیها نشان داد که مقتول، رئیس یک شرکت خصوصی بوده است. او در شرکتش یک خانم را به عنوان منشی استخدام کرده بود. مأموران دریافتند که این زن اختلافاتی با رئیس شرکت داشته است. همچنین در ادامه مشخص شد که شوهر این زن نیز یک خودرو پژو 405 دارد. بنابراین مظنون شماره یک از سوی پلیس دستگیر شد.
راز جنایتاین منشی در تحقیقات رازهایی از ماجرای این جنایت را فاش کرد. او به مأموران گفت: «مدتی بود که به عنوان منشی در شرکت مقتول کار میکردم. او مرد بدی نبود، اما شوهرم به من شک داشت. همیشه مرا بازجویی میکرد. به تمام رفتارهایم مظنون بود. چند وقت پیش روی رئیس شرکت حساس شده بود. تا اینکه من با رئیس شرکت برای یک جلسه کاری به رستوران رفتیم. از آن روز به بعد همه چیز عوض شد. شوهرم با من دعوا میکرد و میگفت که با این مرد ارتباط داری. تا اینکه یک بار برای اینکه ماجرا تمام شود، از رئیس شرکت خواستم با شوهرم قراری بگذارد. از او خواستم با شوهرم صحبت کند و به او بگوید که ارتباطی بین ما نیست. او هم قبول کرد و با شوهرم قرار گذاشت. از آن روز به بعد دیگر نه رئیس شرکت را دیدم و نه شوهرم را.»
دستگیری در مرغداری اراکبا اعترافات این زن او با قرار وثیقه آزاد شد. در ادامه تحقیقات برای شناسایی عامل این جنایت آغاز شد. تا اینکه شامگاه چهاردهم مردادماه، این مرد در استان مرکزی شناسایی شد. ماجرا از این قرار بود که مأموران پلیس اراک متوجه شدند که در یکی از روستاهای اطراف صدای تیراندازی شنیده شده است. گویا مرد مسلحی به مرغداری یکی از روستاهای اراک رفته بود. او شیشه مصرف کرده و در شرایط روانی خوبی بهسر نمیبرد. بنابراین پلیس به آنجا رفت و پس از سه ساعت صحبت با متهم، او تسلیم شد. علاوه بر کلاشینکف از او 65 فشنگ جنگي نیز کشف شد. بررسیها نشان داد که این مرد در تهران به اتهام قتل تحت تعقیب است. بنابراین مشخص شد که او همان قاتل فراری مدیر شرکت است. روز گذشته این مرد برای انجام تحقیقات به دادسرای جنایی پایتخت منتقل شد و در مقابل بازپرس به قتل اعتراف کرد.
متهم مدعی است که چندین مدال در رشتههای بوکس و پرورش اندام دارد. او با مقتول درگیر میشود و در نهایت نیز جنایت رقم میخورد
این مجرم در باره جزئیات ماجرا گفت: «چند وقت پیش با سارا آشنا شدم. او منشی دفتر مقتول بود. مدتی بود که شک داشتم او با رئیس شرکت در ارتباط است. برای همین با هم اختلاف داشتیم. تا اینکه از طریق گوشی همسرم متوجه شدم که با هم در ارتباط هستند. همان شب با سارا دعوای شدیدی کردم. بعد از آن نیز به مقتول زنگ زدم. گفتم میخواهم او را ببینم. ساعت حدودا پنج صبح بود که با او قرار گذاشتم. او را سوار خودروام کردم. به سمت آبشار در دریاچه چیتگر رفتیم. آنجا به خاطر کرونا بسته بود. من هم وارد بزرگراه خرازی شدم.»
درگیری مرگباراو در ادامه صحبتهایش گفت: «به انتهای بزرگراه خرازی رفتیم. خودرو را در گوشهای متوقف کردم. با او حرف زدم. گفتم تو با همسر من در ارتباط هستی. سعی داشت انکار کند. خیلی خونسرد بود. میگفت هیچ ارتباطی میان من و سارا نیست، اما من مطمئن بودم. برای همین گوشیاش را قاپیدم. از او خواستم پیامکهایش را نشانم دهد. در میان پیامکها، پیامهای همسرم بود. انگار یادش رفته بود آن را پاک کند. دیگر هیچ چیز نفهمیدم. نتوانستم خودم را کنترل کنم.»
متهم مدعی است که چندین مدال در رشتههای بوکس و پرورش اندام دارد. او با مقتول درگیر میشود و در نهایت نیز جنایت رقم میخورد: «مقتول کمی اضافه وزن داشت. وقتی گوشیاش را قاپیدم عکسهایش را هم نگاه کردم. عکس همسرم بود. برای همین در ماشین را باز کردم، چاقویم را برداشتم و چند ضربه به او زدم. بعد هم متواری شدم. به شهرستان رفتم. در آن مدت فکر کردم که سارا را هم باید بکشم. برای همین اسلحه کلاشینکف خریدم. داشتم با اسلحه در روستا راه میرفتم که مردم مرا دیدند. آنها ترسیدند. من هم به مرغداری پناه بردم.»
با اعترافات متهم، او به دستور بازپرس جنایی، در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت. تحقیقات نیز در خصوص این پرونده همچنان ادامه دارد.
فنپیج خانم بازیگراما ماجرای ورود خانم بازیگر به این پرونده چه بود. عکسهای دو نفره این روحانی دروغین در کنار بهنوش بختیاری، در فضای مجازی منتشر شده بود. او را ادمینپیج این سلبریتی سینما و تلویزیون معرفی کرده بودند. تا اینکه بهنوش بختیاری با انتشار یک استوری این مرد را یکی از فنپیجهایش معرفی کرد. او اینطور توضیح داد: «بعد از اینکه شنیدم این آقا روحانی نبود، خیلی شوکه شدم. این آقا از هواداران من بود، اما ادمینپیج من نبود. چون من اصلا ادمین ندارم. رابطه هر فرد با ادمینپیج خیلی نزدیک است، اما مقتول از جمله افرادی بود که فنپیج من را اداره میکرد و شناخت خیلی بالایی از او نداشتم.»