نوجوانان هندزفری به گوش که تمایلی به ارتباط برقرار کردن با اطرافیان خود خصوصا در جمعهای خانوادگی ندارند و اگر گاهی از دنیای مجازی خودشان خارج شوند و با اطرافیان ارتباط برقرار کنند با دید از بالا به پایین صحبت میکنند،
نصیحت را نمیشنوند و خود را همه چیز دان میدانند. همه ما تجربه برخورد با این نوجوانان نسل جدید را داشته ایم.نوجوانانی که دنیای خودشان را دنیای عجیبی میدانند که هیچ کس توانایی درک آن را ندارد. شاید خودشیفتگی تا حدودی کلمه مناسبی برای این گروه از افراد باشد که در سن نوجوانانی علی رغم باسواد نبودن درگیر اعتماد به نفس کاذب بسیار عجیبی شده اند. بزرگترین کسی که از این خودشیفتگی لطمه خواهد دید خود نوجوانی است که حتی نمیتواند به سخن اطرافیانش گوش دهد زیرا فکر میکند وقتش بسیار با ارزش تراز بحث کردن با بزرگسالان است. برخی از این نوجوانان در دنیای خود کتابهای به اصطلاح زرد میخوانند، فیلمهای سطحی میبییند، موزیکهای سخیف گوش میدهند و معتقدند هیچ کس جز نسل خودشان توانایی فهم و درک این دنیای زیبا را ندارد. ما در این گزارش به چرایی به وجود آمدن خودشیفتگی در نسل جدید نوجوانان پرداخته ایم. زیرا نوجوانان در هر جامعهای سازندگان آینده آن کشور هستند.
>سبک فرزندپروری سهل گیر
فاطمه رسولی کارشناس ارشد روانشناسی بالینی در این خصوص به آفتاب یزد گفت: «دو مفهوم تحت عنوان عزت نفس و اعتماد به نفس در روانشناسی وجود دارد.عزت نفس یعنی میزان احترام به ارزشی که دیگران برای من قائل هستند.اینکه من خودم را تا چه میزانی فرد ارزشمند بدانم و احساس بکنم که قابل احترام هستند.پس دیگران در ایجاد عزت نفس فرد بسیار موثر و تعیینکننده هستند. اما اعتماد به نفس یعنی اعتمادی که فرد به توانمندیهای خود دارد. توانمندیها میتواند هرچیزی باشد مانند تحصیل، شغل و.... دو مقوله عزت نفس و اعتماد به نفس به یکدیگر مرتبط هستند و به هم دیگر نیاز دارند. در بطن عزت نفس اعتماد به نفس هم وجود دارد.من ابتدا این دو موضوع را توضیح دادم تا روشن کنم چه اتفاقی رخ میدهد که افراد دچار اعتماد به نفس کاذب میشوند. یکی از چیزهایی که باعث میشود عزت نفس و اعتماد به نفس فرزندان بیش از حد نرمال باشد سبک فرزندپروری والدین است. والدینی که دائما کارهای فرزندان خود را انجام میدهند و سبک فرزندپروری سهل گیر را دارند نتیجه رفتارشان میتواند اعتماد به نفس کاذب در فرزندانشان باشد. سبک فرزند پروری ایده آل سبکی است که در آن کنترل و هم محبت وجود داشته باشد. منظور ما از کنترل این است که تنبیه و اعمال قدرت از سمت والدین در صورت دیدن خطا در فرزند باید اتفاق افتد. ما روانشناسان معتقد هستیم پدر و مادر عالی نیاز نیست و پدر و مادری نیاز است که به اندازه کافی خوب باشند. یعنی یک زمانهایی لازم است که پدر و مادر به فرزند خود نه بگویند و یک سری چیزهای را برای آنها فراهم نکنند. خیلی مهم است که همزمان با کسب توانمدیهای فرزند باتوجه به توانمدیها والدین به بچه اعتماد به نفس و احساس امنیت بدهند.اگر باتوجه به تواناییهای فرزند به او اعتماد به نفس داده نشود و مدیریت وکنترلی اعمال نشود و صرفا محبت یک طرفه به بچه منتقل شود،فرد دچار اعتماد به نفس و احساس توانمندی کاذب میشود. »
>اختلال شخصیت خودشیفته
وی ادامه داد: « تحسینها و تشویقهای بیمورد و باج دادنها در فرزند پروری امروز به وفور دیده میشود. باج دادن شامل رفتاری میشود که زمانی که فرد رفتار منفی را انجام میدهد و والدین به او میگویند اگر رفتار منفی را تکرار نکنی در قبال آن تشویق بیشتری را دریافت میکنید. باج دادن یعنی در قبال یک رفتاری منفی والدین شروع به تشویق فرزند خود میکنند. همه اینها باعث میشود بچه این توهم را در خود داشته باشد که حتما توانمندیهای زیادی دارد که آنقدر مورد احترام و اعتماد قرارمی گیرند. نهایت این برخوردها باعث میشود اعتماد به نفس و عزت نفس کاذب در فرد به وجود بیاید. اگر این اعتماد به نفس و عرت نفس کاذب ادامه پیدا کند در نهایت منجر به یک اختلال شخصیت خودشیفته در فرد میشود. یکی دیگر از چیزهایی در اعتماد به نفس کاذب نقش دارد این است که مدرسه و معلمین هم برای راضی نگه داشتن پدر و مادر ها، بسیاری از مواقع به دانشآموزان باج میدهند و بر اشتباهات نوجوانان سرپوش میگذارند.زمانی که فرد در مرور زمان مسئولیت کارهای نادرست خود را به عهده نگیرد و یاد بگیرد که دیگران خدمتگزار او هستند و باید همیشه در دسترس باشند و جهان حول محور فرد میچرخد، پس این توهم خودشیفتگی کمترین نتیجهای است که به دنبال دارد.»
>رقابت والدین
وی در آخر تصریح کرد: «سبک فرزندپروری سهل گیر و خانهای که هیچ قانونی برای بچهها تعیین نمیکند، توجه بیش از اندازه به درخواستهای کودکان و نوجوان، همه مواردی هستند که به خودشیفتگی دامن میزنند. در سوی دیگر تک فرزندی یکی از مسائلی است که باعث میشود توجه پدر و مادر به تنها فرزند خود چندین برابر بشود و پدر و مادرها را به یک رقابت میکشاند.به این صورت که بچه من کلاسهای بیشتری را ثبت نام کند و وسایل بهتری داشته باشد و این رقابت باعث تشدید اعتماد به نفس کاذب میشود.یکی دیگر از مسائل تشویقهای بیش از اندازه بدون در نظر گرفتن عملکرد بچهها است.یعنی بچهها بدون هیچ تلاشی به بسیاری از امتیازها دست پیدا کردهاند که برای نسلهای گذشته آنها این امکانات اصلا وجود نداشته است. برای مثال بچه بدون انجام هیچ گونه کار مثبتی به گوشی تلفن همراه دسترسی دارد، یا در سن پایین امتیازهای مادی زیادی را کسب کرده است که نتیجه رفتار خودش نبوده است. صرفا به این دلیل که پدر و مادرها در رقابت بودند این امتیازها به بچهها تعلق گرفته است. مهیا کردن بیش از اندازه امکانات بدون در نظر گرفتن عملکرد باعث میشود که بچه احساس کند حتما ویژگیهایی دارد که سزاوار این پاداشها و تشویقها هست و این باعث میشود که به دیگران نگاه بالا به پایین داشته باشد.»
>امروز جوانان بیشتر از پدران شان پیراهن پاره کرده اند
سعید معدنی جامعه شناس و استاد دانشگاه در این خصوص به آفتاب یزد گفت: «عوامل زیادی بر این موضوع تاثیرگذار است. مهمترین مسئله این است که این نسل دنیاهایی را تجربه میکنند که والدینشان تجربه نکرده اند. یعنی استثنائا در تاریخ برای اولین بار است که نسل امروز به جاهایی سرک میکشد که والدین از قبل با آن آشنایی ندارند و آن فضای مجازی است. این دانایی و اطلاع از فضای مجازی ولو اینکه به شکل سطحی باشد این نسل را تا حدودی مغرور تربیت کرده است. امروزه فرزندان بیشتر از پدرانشان پیراهن پاره کرده اند. یعنی در حقیقت جوان ترها بیشتر از پیران پیراهن پاره کرده اند. امروزه فضای مجازی، موبایل و... باعث شده است جوان ترها اطلاعاتی داشته باشند که والدینشان ندارند. به همین خاطر دچار نوعی غرور و از خودشیفتگی شدهاند و به نوعی معتقدند دنیاهایی را تجربه کردهاند که والدینشان از آن خبر ندارند. به نظر من تفاوت نسلی امروز خیلی عمیق است. یعنی بسیاری از والدین قادر نیستند از گوشی تلفن همراه خود استفاده کنند و به فرزندانشان پناه میبرند تا از آنها بیاموزند و در نهایت این آموزش به صورت کامل رخ نمیدهند. والد در هنگام برخورد به کوچکترین مشکلی مجدد به فرزند خود مراجعه میکند.در نهایت به صورت ناخودآگاه یک غرور و خودشیفتگی در فرزندان ایجاد میشود. در ضمن فرزندان به واسطه اینترنت و فضای مجازی جهانی را تجربه میکنند که والدین هیچ درکی از آن ندارند. به همین خاطر فاصله بین فرزندان و والدین باعث نوعی نگاه بالا و پایین در نسل جدید شده است. ارزشهای گذشتگان برای نسل امروز هیچ ارزشی، کاربرد و جایگاهی ندارد. »