مناظره اول نامزدهای ریاستجمهوری مورد تحلیل گسترده قرار گرفت، اما کثیری از نقدها به گونهای است که اگر صندلی هشتمی در کنار نامزدها به منتقد میدادند، خود نیز کاری میکرد که همین نقدها به او وارد بود!
قبلاً در همین ستون نوشتهام که اگر دو هدف ما از مناظرهها و تبلیغات ریاستجمهوری، افزایش مشارکت و انتخاب درست مردم باشد، نامزدها دستکم باید چند ماه قبل از روز رأیگیری شناخته و معرفی شوند و در این مدت نامزدها درباره برنامههای خود با کارشناسان و نخبگان، مناظره و گفتگو کنند، زیرا فقط در این صورت است که احتمال شناخت واقعی نامزد ممکن میشود، نه با پاسخهای سه دقیقهای به پرسشهای محدود که آن هم بیشتر نامزدها اصولاً حرف دیگری را پیش بکشند. پاسخ به یک پرسش کلی درباره مسئله واردات یا فساد یا بیکاری در سه دقیقه یعنی پیشاپیش از نامزد خواستهایم که در فضایی پر اضطراب و احساسی، تیتروار حرفی را بزن و بگذر!
از طرفی فرصت بیشتر این امکان را به احزاب و جریانها میدهد که با سازوکاری درون حزبی یا در ائتلاف با جریانهای دیگر یک نامزد را روانه مناظرات روزهای پایانی کنند و به این ترتیب هم مناظرات شکل واقعی پیدا میکند و هم در نهایت مانند بیشتر دموکراسیها رقابت پایانی میان دو نامزد اصلی خواهد بود و وقت و حوصله مردم صرف امر واقعی میشود.
ممکن است به این روش ایرادهایی هم وارد باشد، اما فواید آن که شناخت بیشتر و کاملتر نامزدها و شکلگرفتن رقابت اصلی میان دو نامزد پایانی است، بسیار بیشتر خواهد بود و منافع کشور و مردم بهتر تأمین خواهد شد.
اصلیترین صلاح کار مناظرات و انتخابات آن است که بتوان درباره کلیات مخاطرات کشور پاسخهای جزئی و کاربردی از نامزدها شنید.
اولین و ریشهایترین مشکل کشور «عدالت در توزیع ثروت» و کاستن از فاصله طبقاتی است. اگر دولتی بخواهد به این مهم برسد، نمیتواند وعده صدروزه و کمتر و بیشتر بدهد، اما میتواند نشانههایی از حرکت سریع و عملی در این مسیر را بروز دهد. پس باید نوعی تعامل میان وعدههای نامزدها و مطالبات اصلی مردم باشد که هم به سوی مطالبات واقعی در زمانهای واقعی حرکت کنیم و هم گرفتار قشریبینی و سطحیکاری نشویم.
اگر عدالت، محور مطالبات مردم و وعدههای مسئولان قرار گیرد، شاید مسئله و مطالبه خاص دیگری باقی نماند! یعنی این مطالبه چنان دامنه همه خواستههای یک جامعه را پوشش میدهد که هر سرفصل دیگری در ذیل آن قابل تعریف است.
اما مناظرهای را میتوان واقعی و مقدمه تشکیل یک دولت همهچیزفهم دانست که در آن پس از روشنکردن تکلیف عدالت اجتماعی پاسخهای روشنی به این پرسشها داده شود:
اول، جمعیت: چه برنامهای برای آینده جمعیت ایران دارید؟ اکنون همه راهها به روی افزایش جمعیت بسته شده و اگر یک شوک قوی به این روند نزولی وارد نشود، به جایی میرسیم که مطابق فرمولهای ریاضی، جمعیت ایران، پیر و بدون قدرت زایندگی و بازپروری خود میشود و این عین نابودی است. چگونه میخواهید با امکانات موجود این شوک را وارد کنید؟
دوم، انرژی: جهان در اندیشه تغییر راهبردهای انرژی است. نفت و گاز در بیشتر همسایگان و مشتریان دورتر ما در حال کشف و بهرهبرداری است و با این حال جهان در حال گذر از نفت و گاز و کاهش وابستگی به این محصولات است و کشورها به سرعت در حال سرمایهگذاری روی نیروگاههایی هستند که تابش آفتاب را به انرژی عظیم مصرفی در روی زمین تبدیل کند و خودروها و صنایع با برق حاصل از این نیروگاهها به حرکت و فعالیت درآید و این آینده از رگ گردن به ما نزدیکتر است. چه برنامهای برای جایگزینی آفتاب به جای نفت و حتی به جای هستهای دارید تا از علم روز جهان عقب نمانید و آینده ایران را در وابستگی به «سوختهای مرده» و راهبردهای قدیمی انرژی تباه نکنید؟
سوم، وطن دوستی: چه برنامه مدون و کاملی با همه ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برای تقویت روحیه وطندوستی و عشق و تمایل شدید جوانان به فرهنگ ایرانی و اسلامی دارید و چگونه میتوانید روحیه «خود حقیر و بدبختپنداری» مزمن باقیمانده از دهههای گذشته را در برابر فرهنگ غربی جبران کنید؟ فراموش نباید کرد که تقویت روحیه عشق به فرهنگ خودی و نگاه نقادانه به فرهنگ وارداتی، زمینه بسیاری از مشکلات ما در کاهش مهاجرتها و بازگشت تحصیلکردگان و خودباوری و بالارفتن اعتماد به نفس ملی و نشاط ملی را فراهم میکند.
اینها پرسشهایی است که هر نامزد ریاستجمهوری باید پاسخ روشنی برای آنها داشته باشد و ایران را در چهار سال ریاست خود محدود و تحقیر نکند و به این سرزمین مانند مکان فرهنگ و تمدن ما و پروراننده نسلهای آینده ما نگاه کند.