هفته گذشته صوت یک مصاحبه از محمدجواد ظریف به رسانهها درز کرد. مصاحبهای که گویا قرار بر انتشارش نبود.
این مصاحبه حواشی بسیاری به پا کرد و همچنان نیز این حواشی ادامه دارد. بیتردید مسئولیت آنچه اتفاق افتاد از نظر شکلی بر عهده تهیهکننده چنین برنامهای است. اما از نظر محتوایی چند ملاحظه و خطای مهم وجود دارد:
۱- بارها در مجلس دهم شاهد مواضع غیردیپلماتیک دکتر ظریف در مسائل داخلی بودم و به همین علت مجبور به تذکر به ایشان و معاون پارلمانیاش بودم. ظریف همانقدر که در امور بینالملل حرفهای و دارای مهارت دیپلماتیک است، در مسائل داخلی غیرحرفهای است. بهزعم من اساساً او یک سیاستمدار حرفهای در داخل نیست. به همین سبب هرچند او در مسائل سیاست خارجی یک سوپرحرفهای است و اظهاراتش در این زمینه همیشه متضمن تامین منافع ملّی ما به بهترین شکل بوده است، اما در مسائل داخلی اظهاراتش گاه به گاه حاشیه برای او ساخته است. او آنقدر که امور بینالملل را میفهمد سیاست داخلی را نمیداند!
۲- بخش مهمی از اعتماد به ظریف ناشی از قدرت تحفظ ایشان و امانتداری و رازداری او بود. اگر بخواهیم رفتار دیپلماتیک را ترجمه کنیم، بهترین معنا برای آن:«دروغ نگوییم اما هر راستی را هم نگوییم» است. در مسائل داخلی و خارجی این تعریف صادق است. با این معنا متوجه میشویم که ظریف در مسائل داخلی آماتور است.
۳- واضح است که مخاطب منصف از مصاحبه دکتر ظریف تعرض به شخصیت بلند شهید سلیمانی را برداشت نمیکند بلکه برعکس همه جا تجلیل بحق از شخصیت سردار دلها کرده بود. البته به اختلاف نظر کارشناسی در برخی مسائل اشاره شده بود. با این حال در سیاست این امر مهم نیست. تضمینی وجود ندارد که خوانشی منصفانه از سخن ایشان بشود. برخورد محققانه و بیطرفانه در سیاست، افسانه است. ظریف اگر حرفهای بود میدانست که چه سوءاستفادههایی از این مصاحبهاش صورت خواهد گرفت. وقتی آقای ظریف هندسه فکری خود را «اجتهاد در نظر و تقلید در عمل» ذکر میکند و به آن افتخار میکند، چطور وارد آسیبشناسی صحنه عمل میشود. او این راهبرد را ناظر بر ساختارهای موجود انتخاب کرده، حال بیان معترضانه محذورات ناشی از ساختارها با راهبرد مدیریتیاش ناسازگاراست. نمیدانم طراحان این مصاحبه با چه توجیهی ظریف را به چنین دامی انداختند؟! به نظر من، تهیه چنین مصاحبهای و زمان انتشار آن حکایت از مهندسی دقیق برای: (الف) سوختن شخصیت خود ظریف و (ب) خدشه بر شخصیت قهرمان ملّی سردار سلیمانی بود.
بنابراین هدف اول، خدشه بر شخصیت دو قهرمان ملّی، سلیمانی و ظریف بود. همه میدانیم ظریف قهرمان ملّی ما در دیپلماسی است و شهید سلیمانی قهرمان ملّی ما در میدان بود. این دو یک شبهقهرمان نشدهاند که با طراحی یک پروژه بتوان قهرمانی آنان را زیر سوال برد. اصولا هر کشوری ظرفیت میدان و دیپلماسی را ندارد. تعداد معدودی از کشورهای پیشرو و تاثیرگذار بر ساحت قدرت جهانی از چنین ویژگیای برخوردار هستند و خوشبختانه ایران از آن جمله است.
میدان و دیپلماسی دو رویه یک سکه هستند. تضعیف هرکدام به تضعیف دیگری منجر میشود. ساختن دوگانه سلیمانی-ظریف و تحریف مصاحبه نیز یا بخشی از این پروژه قهرمانسوزی است و یا جزو پیشبینیهای بانیان این پروژه بوده است.
البته باتوجه به مذاکراتی که در حال انجام است، شکستن اعتمادبهنفس ظریف در آستانه توافق وین و زیر سوال بردن مشروعیت امضای او، میتواند بخشی از اهداف منتشرکنندگان این مصاحبه باشد.
باید دید این قهرمان ملّی چگونه از پس این چالش جدید برمیآید؟ هرچند معتقدم او باتوجه به مهارتی که دارد، به راحتی میتواند آثار این مصاحبه را در خارج از مرزها خنثی کند اما باید به طور کلی فکری به حال سیاستنابلدیاش در داخل هم بکند!