چیزی دیگر به پایان کار دولت دوازدهم باقی نمانده است. پایان کاری که البته تبعات آن تا مدتها بر سپهر اجتماعی و سیاسی کشور باقی خواهد ماند.
شاید دیگر نقد دولت در شرایط فعلی منتج به رخداد مثبتی برای مردم نشود. در این بین بزرگترین تبعات منفی دولت آنجایی که است که اعتماد و امیدی که در یک برهه طلایی منجر به حضور حداکثری مردم در پای صندوق های رای و البته رای 24 میلیونی به حسن روحانی شد به شدت کاهش پیدا کرد و امروز کمتر از دو ماه مانده به انتخابات شوری در مردم دیده نمیشود. با این همه اما ای کاش در این روزهای آخر نمک بر زخم مردم پاشیده نمی شد آنجا که وزیر بهداشت به وزیر بهداشت هند نامه مینویسد تا از تجربیات گران بهایمان در اختیارشان بگذارد. یا آنجا که معاون اول آقای جهانگیری میگوید فاسد شدن میوهها مربوط به ستاد تنظیم بازار نیست و پرتقالهای بخش خصوصی است که به طمع گران شدن در حال فاسد شدن است گو اینکه دولت در قبال سیاست های خود و وضعیتی که به وجود آورده تا میوههایی به هر دلیلی فاسد شود، مسئولیتی ندارد. یا از آن سو رئیس جمهوری نمیداند که چه بلایی با سیاستهای خود و تیم اقتصادی شان بر سر سرمایههای مردم در بورس آورده اند که همچنان سخنانی مبنی بر حمایت دولت از بازار بورس می کند و البته سهام گران فروخته شده دولت چنان روی دست مردم باد کرده است که معلوم نیست تا کی باید برای بازگشت به اصل سرمایه خود صبر کنند.
واقعیت اما آن است که مردم این روزها باید خود مراقب یکدیگر باشند چرا که نه از دل بازی های سیاسی قرار است اتفاق مثبتی رخ دهد و نه از دل دعوای وزیر و رئیس جمهوری وضعیت سیاه و خطرناک کرونا بهبود می یابد. آنچه مسلم است اعتمادسوزی دولت دوازدهم به واسطه عملکرد ضعیفش چنان به عمیق شدن بی اعتمادی دامن زده است که فقط یک اتفاق و تغییر رویکرد از سوی تصمیم سازان می تواند تا حدودی مردم را امیدوار به آینده کند. این تغییر رویکرد چیزی نیست جز پذیرش اشتباهات و بیان شفاف موانع و البته یکدستی همه گروههای سیاسی برای عبور از این بحران هاست. گروکشیهای سیاسی حتی برای به نتیجه نرسیدن مذاکرات از طیف اصولگرا نیز یکی از همین نمونههای عدم درک درست از شرایط کنونی است. مردم این روزها به واقع از کشمکش های سیاسی خسته شده اند. این احساس رها شدگی در میان کوران حوادث و بلایا سرخوردگی توام با خشمی را به همراه خواهد داشت که ثمره مثبتی برای منافع عمومی در پی نخواهد داشت.
درواقع این احساس رهاشدگی حتی اگر در عمل هم اینگونه نباشد سم خطرناکی است که فاصله بین مردم و مسئولان را به شدت عمیق خواهد کرد. فاصله ای که ترمیم آن کار بسیار دشواری است.
ای کاش وزرای دولت و نمایندگان مجلس از هر طیف سهم تقصیر خود را از وضع موجود پذیرفته و برای رهایی از این شرایط با همه اختلاف نظرها سعی در برطرف کردن آن با استفاده از نظرات کارشناسی داشته باشند. شاید فرصت برای بازیابی اعتماد مردم کوتاه باشد.