عروج سردار حجازی بسیار غیرمنتظره و غافلگیرکننده بود، حتی درباره سردار شهید سلیمانی به خاطر حضور میدانی ایشان در معرکه جهاد و مبارزه، زمینه ذهنی برای شنیدن خبر شهادت محتمل بود
اما درباره سردار حجازی این انتظار وجود نداشت. سردار حجازی به خاطر خلق و خوی شخصی نسبتاً گمنام ماند، رسانهگریز بود و با تظاهر، ریا و گزارشدهی فرسنگها فاصله داشت. نمونه اسطورهای و متمایز یک مجاهد کامل بود. عبارت «سراپا مجاهدت» مقام معظم رهبری درباره ایشان ادا کردن حق مطلب بود. گویی خداوند جمیع صفات یک مدیرِ مؤمن را در او خلاصه کرده بود. آرامش مثال زدنی، تواضع، اخلاق، هوشمندی، صبوری، نکتهسنجی، درک و تحلیل عمیق از مسائل در او موج میزد. تواضع یعنی اینکه جانشین کل سپاه باشی، اما بپذیری در رده دوم یا سوم نیروی قدس به صورت گمنام (در لبنان) سربازی جبهه مقاومت را انجام دهی. بدون شک و تردید قله طلایی بسیج در زمان فرماندهی طولانی این مرد بود. توسعه ساختاری، راهبردی کردن مأموریتها، تخصصی کردن اقشار، هویت دادن به بسیج دانشجویی در بعد سیاسی، ورود به طرحهای اجتماعی همچون واکسن فلج اطفال و از همه مهمتر بنیانگذاری بسیج سازندگی از جمله یادگارهای این مرد بزرگ و بدون هیاهو بود. تقوای مثالزدنی سردار حجازی برای کسانی که وی را از نزدیک میشناسند قابل تصدیق است. زمانی که در شورای مرکزی بسیج دانشجویی بودم و ایشان فرمانده نیروی مقاومت بسیج بود، روزی ما را صدا زد و بیانیه یکی از دانشگاههای تهران علیه مرحوم زوارهای را نشان داد. در آن بیانیه مرحوم زوارهای متهم به کسب اموال نجومی شده بود. زوارهای این بیانیه را نزد سردار برده بود. سردار پرسید این بیانیه صحت دارد؟ ابراز بیاطلاعی کردیم. پس از بررسی معلوم بود اتهام موجود در بیانیه بی اساس است و ایشان از مرحوم زوارهای عذرخواهی کرد. این عذرخواهی در حالی بود که بسیج دانشگاه مستقلاً صلاحیت صدور بیانیه را دارد و ربطی به سلسله مراتب نداشت. اما پس از اینکه از عدم صحت اتهام مطلع شد، (در غیاب زوارهای) گفت: تهمت به دیگران برکت را از بسیج میبرد، با تابلو بسیج تهمت به دیگران عقوبت مضاعف دارد. امام چنین توقعی از بسیج نداشت. به شدت افروخته شده بود. اما حاضر نشد با جوانان دانشجو برخورد عتابآلود بکند. سردار حجازی صاحب ایده بود، تحلیلهای مدیریتی و سیاسی ایشان مخاطب را یکپارچه گوش میکرد. جذابیت این مردِ آرام دلربا بود. از مسئولیت بیزار بود. فقط مسئولیت را تکلیف میدید و تمام. بعد از سردار جعفری یکی از گزینههای اصلی فرماندهی سپاه بود، اما حضور در جبهه مقاومت را ترجیح داد. بینش عمیق دینی این مرد مثال زدنی بود، در عین حال هیچ ادعا و سروصدایی نداشت، مبارزه را قبل از انقلاب شروع کرد، برادرش را در این راه تقدیم کرد و خود نیز تا لحظه آخر زندگی عرفی و معمولی را بر خود حرام کرد. گمنامی را میپسندید و محیط پیرامون همیشه از شخصیت وی متأثر بود. بدون اغراق نمونهای از چمران بود. بوی صیاد میداد و بهرغم اینکه در جانشینی کل سپاه، فرمانده حاج قاسم بود وقتی به نیروی قدس پیوست برای وی سربازی میکرد. سرباز سیدحسن نصرالله بود و خواب صهیونیستها را با توسعه موشکی حزبالله به ۱۵۰ هزار فروند (بهگفته اطلاعات ارتش اسرائیل) آشفته کرده بود. از مجاهدت ایستاد و آرامش مضاعف یافت. تاریخ اسلام و تشیع چنین مردانی را گم نخواهد کرد.