شروعها و حتی شروعهای دوباره در خود رنگی از امیدواری دارند. اینکه برای خیلی از کارها منتظریم که از شنبه، اول ماه یا اول سال شروع کنیم، نشان میدهد که با تغییر عددهای روز و ماه و سال به دنبال تغییر هستیم و چه کسی از این تغییر امیدی جز رو به بهبود دارد؟
این امید و انتظار تغییر با از نو شروع کردن، مختص آغازهای تقویمی نیست. واضحترین مثال آن که با تغییر در دولتها هم انتظار تغییر در جنبههای گوناگون وجود دارد. البته چنان که تجربه نشان داده، حتی بیم و امیدهای پیشبینی شده این تغییر هم چندان معتبر نیستند و چنان که میتوانند رو به بهبود به نظر برسند، میتوانند ویرانگر باشند. با این حال همین امید به تغییرات مثبت بوده که در دورههای گوناگون انتخابات – حتی نه فقط در ایران که در سایر کشورهایی که شکل تعاملشان با ایران به نگرش دولتهایشان (اگر انتخابی باشند) مربوط است – این رویداد سیاسی مورد توجه ویژه مردم قرار میگیرد.سال ۱۴۰۰ نه تنها رقمهای جدیدی را در عدد نشانگر سال نشان میدهد و خود محرک فکر به شروعهای جدید است، که ایرانیها از پس روی کار آمدن جو بایدن دموکرات به جای پدیده عجیب دونالد ترامپ جمهوریخواه در آمریکا در سال گذشته، انتخابات ریاست جمهوری در ایران را پیش رو دارند. تفاوت اثر انتخابات در سنجش انتظار به تغییر و تحول مثبت اما با نگاهی به انتخابات مجلس یازدهم در اسفند ۹۸ و مشارکت بسیار پایین مردم در آن قابل مشاهده است. دولتهای یازدهم و دوازدهم با شعار «تدبیر و امید» به میدان آمدند و برندگان بخش قابل توجهی از کرسیهای مجلس دهم نیز جمعی بودند که بر خود نام «لیست امید» و «فراکسیون امید» گذاشتند. اما امیدیها چندان امید مردم را برآورده نکردند و حاصل شرایط ناامیدانهای بود که میزان مشارکت انتخابات مجلس یازدهم را رقم زد. این ناامیدی امروز نه تنها نسبت به سیاست و تغییرات سیاسی که در سایر شئون زندگی ایرانیها وجود دارد.این سوال مطرح است که از این فقدان امید چه کسانی سود میبرند؟ چه کسانی ضرر میکنند؟ و این ناامیدی چه آثار و نتایجی دارد؟حمید رسایی، نماینده اصولگرای پیشین مجلس، زمانی در یک گفتوگو، تحلیلی را منتسب به هاشمیرفسنجانی ارائه کرده و گفته بود: «مشارکت وقتی بالا میرود، خروجی صندوق از دست ما خارج میشود. اگر ما مشارکت را معمولی نگه داریم و تنها متدینین و حزباللهیها که معمولا با گوشه چشم اشاره کنیم به چه کسی رای بدهند، مشارکت داشته باشند؛ ما هم دموکراسی را داریم که واقعا دموکراسی است و تقلبی در آن نیست و هم اینکه صندوق مدیریت میشود و کشور دست کسی میافتد که فکر میکنیم بهتر میتواند کشور را اداره کند. مشارکت اگر بالا برود از صندوق چیزی درمیآید که ما نمیخواهیم؛ پس باید تلاش کنیم مشارکت پایین باشد. مشارکت که پایین باشد ما برنده هستیم». رسایی گفته بود که اصولگرایان هم بعدا به همین تئوری معتقد شدند.در این که این انتساب چقدر واقعی باشد حرف و حدیثها فراوان است، اما درباره این که اصولگرایان امروز به این تئوری معتقدند، شواهد نشان میدهد که گزاره درستی است. جریان اصولگرایی به طور کلی امید به ناامیدی مردم بسته است و تغییرات مثبت مدنظر خود را در گروی ناامیدی مردم از تغییر میبیند. ناامیدی هزینه عملکرد را هم پایینتر میآورد؛ چنان که اگر انتظار از یک جریان بر مصدر امور بالا باشد، هر اشتباه، لغزش، نقصان و کم کاری هزینه بیشتری دارد؛ چنان که اصلاحطلبان با پمپاژ شدید امیدسازی – حتی به نام و کلام – نتیجهاش را دیدند. در نتیجه نه تنها ناامیدی میتواند باعث پیروزی یک جریان شود که میتواند دوران حضورش بر مصدر قدرت را آسانتر کند.در کتاب «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم»، نویسنده در واکنش به خودکشی یک روزنامهنگار به دلیل ناامیدی از شرایط وقت اروپای شرقی مینویسد: «آنچه کمونیسم به ما القا کرده بود، دقیقا همان سکون و بی حرکتی بود؛ این بی آیندگی، بی رویایی، ناتوانی از تصور زندگی به شکلی دیگر. تقریبا امکان نداشت بتوانی به خود دلگرمی بدهی که این دورانی گذراست، خواهد گذشت، باید بگذرد. برعکس یاد گرفته بودیم فکر کنیم هر کاری هم بکنیم، وضع همیشه همان جور میماند. نمیتوانیم تغییرش بدهیم». و البته چنان که از نام کتاب بر میآید در نهایت کمونیسم – هر چند به زعم نویسنده در یک مفهوم سیاسی و نه در ذهن شهروندان کشورهای درگیر آن – رفت و مردم و ملتها باقی ماندند. در واقع الگوی بقای – چه بسا عامدانه – برای یک حکومت، با گذر از حدودی و در گذر زمان علیه آن عمل کرد و یکباره همه چیز را تغییر داد.امید در جامعه حرکتی آونگی دارد. هیچ وقت نمیتوان اطمینان داشت که امید و ناامیدی به صورت مطلق پایدار بمانند. با این حال هر چه این آونگ اینرسی بیشتری در هر دو سوی امید و ناامیدی بگیرد، حرکتش با سرعت و شدت بیشتری همراه خواهد بود. آن وقت ممکن است اختیار از دست کسانی که به دنبال بازی با آونگ امید مردم هستند خارج شود و نتایجش نه تنها فقط خودشان که همه چیز را تحت تاثیر قرار دهد. شاید بهتر است امسال سیاسیون به جای بازی با امید و ناامیدی مردم، به نتایج آن فکر کنند.