رخش و اژدها حجتاله صیدی در اهمیت سند «برنامهی همکاری جامع فیمابین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین»، همین بس که از زمان انتشار خبر اولیه آن در ماههای گذشته تا امضا و مبادلهاش در هفته پیش
دوست و دشمن، کارشناس و غیرکارشناس، اصولگرا و اصلاحطلب، حقوقدان، اقتصاددان، فعال سیاسی و نظایر آنان، هرکدام از منظری خاص به آن پرداختهاند که در روزهای گذشته به اوج خود رسید و اگر از اظهارنظرهای احساسی مثبت و منفی بگذریم، نکات خردمندانه شایان توجهی در بین نقدها و تأییدها دیده میشود که از آن میان، برخی هشدارها یا پیشنهادها، از سودمندی مناسبی برخوردارند. این نوشته در پی آن است که به برخی پرسشهای اساسی که در این روزها به دست نویسنده رسیده، از منظری که بیشتر اقتصادی است، پاسخ دهد. پرسش نخست درباره عنوان و شکل حقوقی این سند است که برخی آن را قرارداد، برخی دیگر تفاهمنامه یا معاهده و برخی دیگر نقشه راه نام نهادهاند. حقیقت آن است که عنوان سند همان است که در ابتدای این نوشته آمد؛ برنامه همکاری جامع. بدیهی است که مهمترین تفاوت این عناوین، در میزان تعهدآوربودن آنها برای طرفین است و این سند از نظر حقوق بینالملل یا نظام حقوقی دو کشور، برای هیچکدام از این کشورها تعهد حقوقی ایجاد نمیکند و تنها برای تعیین چارچوب همکاریها و چگونگی انجام آنها بهصورت راهبردی که بهنوعی میتوان نقشه راه تلقی کرد، تدوین شده است.
ازاینرو عملیشدن آنچه در این سند آمده است، نیاز اساسی به قراردادهای تعهدآور در هرکدام از حوزههایی دارد که با توافق طرفین در سند درج شده است، مانند: نفت و گاز، فناوری اطلاعات، حملونقل و نظایر آن. باید توجه داشت که تعهدآورنبودن این سند از نظر حقوقی در این مرحله، از اهمیت سیاسی-اقتصادی آن نمیکاهد و در عرف بینالملل، پایبندی به مفاد سندهای همکاری راهبردی برای حفظ وجهه طرفها اهمیتی ویژه دارد.
پرسش دوم، درباره چرایی برقراری رابطه راهبردی با چین است که پرسشی مهم به شمار میآید، به عبارت دیگر: چرا راهبردی؟ چرا چین؟ اهل فن میدانند که از میان انواع روابط موجود در جهان، از تخاصم تا دوست و برادر، رابطه راهبردی از ارزشمندترین و بالاترین سطوح روابط است که البته برقراری آن بسیار دشوار بوده و عامل کلیدی تعیینکنندهاش، نیاز راهبردی دو کشور به همدیگر است. این رابطه که حتی ممکن است بین دو کشور همسایه که روابط دوستانهای هم با یکدیگر دارند، برقرار نباشد. علاوه بر اینکه برقراری هر نوع رابطه همکاری قویتر و بلندمدتتری با کشوری مانند چین که اقتصاد دوم جهان بوده و خیز بلندی برای دستیابی به رتبه نخست برداشته، برای هر کشوری در جهان، مهم است، نیاز بلندمدت چین به محصولات بخش انرژی ایران، اعم از نفت و گاز و محصولات پتروشیمی و معدنی دستکم تا پایان نیمه نخست قرن بیستویکم، برنامه چین برای تحقق طرح کمربند و جاده که همان راه ابریشم نو بوده و در راستای استراتژی توسعه اقتصادی چینی است و اهمیت دستیابی به بنادر شرقی مدیترانه از مسیری متفاوت با کانال سوئز و همچنین افزایش درآمدهای ارزی آن کشور از محل فعالیتهای سرمایهگذاری در خارج از مرزهای چین که خود را در قالب تولید ناخالص ملی (و نه تولید ناخالص داخلی) نشان میدهد از یک طرف و نیاز ایران، بهعنوان دارنده بزرگترین ذخایر مجموع نفت و گاز جهان به توسعه سهم بازار خود در آسیای جنوب شرقی و هند و چین که مهمترین خریداران نفت و گاز و فراوردههای دیگر ایران هستند، بهعلاوه ضرورت جذب سرمایهگذاری خارجی در ایران، که بهدلیل منفیشدن نرخ تشکیل سرمایه در این سالها اهمیتی دوچندان یافته و همچنین نیاز ایران به برخی فناوریهای نوین که بر اثر محدودیتهای بینالمللی، کشور ما را با تنگناهایی روبهرو کرده است از طرف دیگر، دلایل مهم و شناختهشدهای برای برقراری رابطه راهبردی بین دو کشور به شمار میآیند. نماد مشهور چین در سراسر جهان، اژدهاست و با توجه به قدرتگرفتن اژدها در دهه اخیر، هرکدام از کشورها رویکرد متفاوتی را برای پنجهانداختن با اژدها در پیش گرفتهاند، بدیهی است ایران نیز با یکی از نمادهای مشهورش که رخش شاهنامه است، مانند آنچه در حکایت خان سوم آمده است، باید به مهارکردن آتشی رود که از دهان این اژدها برمیخیزد تا از این آتش، چراغ افزود. پرسش سوم ناظر به نگرانیها درباره آسیبهای احتمالی مفاد این سند است که بخش مهمی از این نگرانیها یا بهدلیل عدم دستیابی به متن رسمی این سند یا ناشی از نگرانیهای مربوط به جایگاه ایران، به دلیل مسائل اقتصادی و سیاسی ناشی از تحریمها و برخی عدم تعادلهای ساختاری اقتصاد است. عدم انتشار رسمی سند موجب شده تاشایعاتی مانند تملک بخشی از بنادر ایران، اعزام نیروهای نظامی چینی به کشور یا فروش بخشی از خاک این سرزمین به آنها در جامعه مورد پذیرش قرار گیرد که بهطورکلی، نادرست و دور از حقیقتاند. با توجه به نقش اندکی که در بررسی این سند از منظر پولی و مالی داشتهام، باید اطمینان دهم که این سند از موضعی برابر و عزتمندانه تهیه شده و حتی یک جمله یا عبارت در آن نمیتوان یافت که نشاندهنده برتری یک طرف بر دیگری باشد. سند از دو رویکرد واقعگرایانه و برنده-برنده برخوردار است. دلیل دوم مبتنی بر عامل فشارهای اقتصادی است که موجب شده برخی تصور کنند که ایران در شرایطی نامناسب به خواستههای چین تن داده و امتیازهای مهمی را واگذار کرده که باز به همان دلیل که ذکر شد نادرست است. پرسش آخر اما در باب بیم و امیدهای مربوط به ارتباط راهبردی با چین و اجرای طرحهای پیشبینیشده در این سند است. در این رابطه دو نکته مهم قابل ذکر است: نخست اینکه داشتن برنامه دقیق اجرائی و مدیریت کارآمد این برنامه برای بهرهبرداری از مزایای این همکاری بسیار ضروری است و تجربه نشان داده که در برخی موارد داخلی و بینالمللی، عدم هماهنگیها، شتابزدگی در بررسیهای کارشناسی یا عدم اتکا به نتایج این بررسیها از سوی مدیران، نهتنها دستاوردهای قابلتوجهی نداشته بلکه برخی هزینهها را نیز تحمیل کرده است. ازاینرو استفاده از ظرفیتهای این سند در گرو تدوین ساختاری کارآمد و بهکارگیری افراد شایسته در اجرای طرحهاست. نکته دوم آن است که برای اجرای هرکدام از طرحها، قرارداد جداگانه تعهدآور و دقیقی باید تنظیم شود که از هرگونه انحراف یا تغییرهای بدون دلیل که میتواند در بسیاری از موارد زیانبار باشد، جلوگیری کند.
آنچه بهعنوان کلام آخر در این زمینه میتوان مورد تأکید قرار داد، سه نکته است. اول: نهتنها رابطه راهبردی با چین، تهدید نیست بلکه فرصتی گرانقدر برای کشور است و جمهوری اسلامی ایران با برخی از کشورهای مهم جهان، بهویژه با چند اقتصاد برتر غرب و شرق و منطقه نیز باید چنین سندی را مبادله کرده و آن را به اجرا بگذارد. دوم: این سند، نهتنها در مغایرت با شعار نه شرقی، نه غربی جمهوری اسلامی ایران نیست بلکه ازآنجاکه منجر به دستاوردهای مهم اقتصادی و توسعه ظرفیتهای ثروتآفرینی میشود، تقویت شعار یادشده را نیز بهدنبال خواهد داشت. البته بر این نکته نیز باید تأکید شود که نگاه به جهان باید متوازن باشد و نگاه به شرق، نباید منجر به رویگرداندن از غرب باشد. رفتار خردمندانه و عزتمدار ایران در گرو همکاری متعادل و از موضعی برابر و متکی به دیپلماسی، با تمام کشورهای جهان، بهجز رژیم نامشروع صهیونیستی است. سوم: بهطور طبیعی، هر کشوری بهدنبال حفظ مصالح و بیشینهکردن منافع ملی خود است و نباید انتظار داشت که چین یا هر کشور دیگری، حتی همسایگان بسیار نزدیک ایران، چشم بر برخی منافع پوشیده و از موضع خود کوتاه آیند. بررسی برخی ادعاهای اخیر همسایگان درباره مورد حقآبه، نشاندهنده این واقعیت است که در همکاریهای بینالمللی، خردورزی کامل و دوری از احساسات و هیجان، از ضرورتی انکارناپذیر برخوردار است؛ ازاینرو نظام جمهوری اسلامی برای اینگونه همکاریها باید نظام مدیریتی خود را ارتقای اساسی ببخشد وگرنه امکان دستیابی حداکثری به منافع، با تردید روبهرو خواهد بود.
پیام آخر به هممیهنان ارجمند است که دل در گرو ایران نهاده و دغدغه منافع ملی را دارند. فقط کافی است تصور کنیم که اخبار یکی از شبکههای داخلی یا خارجی، رئیس یا ولیعهد یک کشور منطقه را نشان دهد که در حال پیادهشدن از پلههای هواپیما در پکن یا شانگهای است. بیگمان، در همان لحظه، فضای مجازی آکنده میشود از پیام و نماهنگ و سخنرانی و نظر برای مقایسه ایران با آن کشورها و گله از مسئولان که چرا از رقبا غافل ماندهاند. اکنون که ایران در سختترین شرایط خود، موفق شده است تا با حضور وزیر خارجه دومین قدرت اقتصادی جهان در تهران، سندی راهبردی را مبادله کند، جای آن دارد که خداقوت بزرگی به سیاستگذاران و مجریان تبادل این سند گفته شود که خواب از چشم دشمنان کشور و خائنان آن ربوده است. قدر فرصتها را بدانیم و از ارتقا و توسعه همکاریهای بینالمللی ایران بزرگ حمایت کنیم.