نسخه چاپی
خانواده بنیادی ترین و اولین گروهی است که انسان در آن قرار می گیرد و مراحل اجتماعی شدن را طی می کند.
خانواده یعنی گذشت و چشم پوشی از خطاها و اشتباهاتی که انجام دادیم. زمانی که مسئله کوچکی بین دو عضو خانواده اتفاق می افتد، بزرگش نکنیم و به اصطلاح " از کاه کوه نسازیم "و با صحبت کردن، آن مشکل و خطا را حل کنیم.
خانواده تنها جایی است که فرد در آن احساس امنیت میکند و اعضا خانواده آن را با هر ویژگی مثبت و منفی که دارد فقط به خاطر وجودش می خواهند.
زمان در حال گذر و همه چیز در حال تغییر است، از زمانی که فرد در خانه در کنار والدین خود آغاز به زندگی میکند تا وقتی که مستقل شود، خیلی چیزها تغییر میکند و تنها چیزی که همیشه ثابت میماند، معنای دوست داشتن در خانواده است.
خانواده ها در قدیم پر جمعیت تر بودند اما امروزه کم جمعیت تر شده اند و به تک فرزندی روی آورده اند. در گذشته خانواده ها رفت و آمد بیشتری داشتند، این در حالی است که اکنون رفت و آمدها خیلی محدودتر شده است.
زهرا زن میانسالی است که در مقایسه خانوادههای جدید و قدیم میگوید: خانواده قدیم را که با خانواده جدید مقایسه میکنم متوجه میشوم که زمان ما سطح توقعات و تجملات نسبت به نسل جدید خیلی پایین تر بود. تنها مرجع اطلاعاتی که میتوانستیم از آن چیزی یاد بگیریم، پدر و مادرهایمان بودند. زمان ما اینترنت و فضای مجازی نبود. حتی روزنامه هم به سختی در دسترس بود. حیا و حرمت فرزندان نسبت به پدرها و مادرها بسیار بالا بود، اما امروزه برخی از نسلهای جوان نسبت به والدین یا بزرگترهای خود گستاخی میکنند.
به گفته این زن میانسال، در گذشته صفا و صمیمیت بین اعضای خانوادهها زیاد بود، این در حالی است که اکنون به خاطر شرایط اقتصادی موجود مادران هم پا به پای پدران سر کار میروند و نمیتوانند وقت زیادی را به فرزندان خود اختصاص دهند. زمانهای قدیم، خانهها اکثرا ویلایی بودند و در کوچه و خیابان لی لی، خاله بازی، قایم موشک و هفت سنگ و... بازی میکردیم اما امروز بیشتر بچهها در آپارتمانها بزرگ میشوند و به بازیهای کامپیوتری روی میآورند که همین امر موجب کاسته شدن هیجانات در کودکان میشود. به نظر من چیزی که باعث شده این تفاوتها به وجود بیایند تغییر شرایط اجتماعی است که به تبع آن افراد جامعه هم تغییر میکنند.
عدهای از افراد بر این اصرار هستند که کیفیت هر رفتار، آداب و سنن در خانوادههای قدیم خوش رنگ تر بوده است، به همین علت با روانشناس به گفتوگو پرداختیم.
آسیه اناری روانشناس بالینی و مدرس دانشگاه گفت: اگر بخواهیم در مورد ده، بیست سال گذشته صحبت کنیم، باید به این نکته تاکید کنم، اصلی ترین تغییری که در بین خانواده های گذشته و امروزی به وجود آمده است، تغییر در تعداد افراد خانواده است. یعنی خانواده ها از تعداد بچه های بیشتر به تک فرزندی یا نهایتا دو فرزندی رسیده اند و در جامعه امروزی، خیلی کم شاهد خانواده هایی با سه یا چهار فرزند هستیم.
وی در ادامه تاکید کرد: اصولا قشر متوسط دارای یک یا دو فرزند هستند. بنابراین خانواده ها، هسته ای تر شده اند و مسائل اقتصادی و رفاه برای خانوادهها پر رنگ تر شده است و حتی معیارهای رفاه خیلی متغیر شده است. بنابراین پدران و مادران، در جستوجوی رفاه بیشتر، زمان زیادی را در بیرون از خانه میگذرانند و وقت کمتری را با فرزندانشان سپری میکنند.
وی با بیان اینکه بحث سلامت روان هم بسیار در تفاوت نسلها تاثیرگذار است گفت: والدین دائما دنبال سطحی بالاتر از زندگی خود هستند و به چیزی که دارند راضی و قانع نیستند و حتی معیارهای رفاه آنها هم متفاوت شده است. متاسفانه جامعه ما بیشتر به سمت مصرف گرایی پیش می رود.
این روانشناس یکی از تفاوتهای خانوادههای قدیمی و امروزی را کمرنگ شدن روابط خانوادگی دانست و گفت: روابط خانوادهها به دلیل مهاجرت، کار و مسائل اقتصادی بسیار کم و محدود شده است، به طوری که در حال حاضر خانوادهها به دلیل رفاه و پول بیشتر، زمان زیادی را صرف کار میکنند و بقیه وقت خود را نیز در شبکه های اجتماعی ، فیلم دیدن و ... میگذرانند.
اناری افزود: یکی از تغییراتی که بین بچههای قدیم و جدید وجود دارد، این است که مفهوم خواهر و برادری امروزه تغییر پیدا کرده است و مثل گذشته فرزندان، خواهران و یا برادرانی ندارند. بنابراین یک سری تجارب را به دست نخواهند آورد، به گونهای که در روش تربیتی، فرزند سالاری حاکم شده است.
وی افزود: امروزه فرزند سالاری بر خانوادهها حاکم است به این معنا که پدر و مادر اقتدار خود را از دست داده و تمام قدرت دست فرزندشان میافتد. نیازهای فرزند بر نیازهای والدین اولویت دارد. والدین بر این تصور هستند چون جمع خانواده کوچک است، این کار یک امر طبیعی محسوب میشود و امروزه شرایط تغییر کرده و خانوادهها عوض شدهاند.
وی ادامه داد: در حال حاضر پویایی خانوادهها به دلیل کوچک شدن آنها و استفاده از شبکههای اجتماعی تغییر کرده است و همزمان هم، خانوادهها آموزشهای لازم را نگرفته اند. یعنی آن قدر تغییرات سریع بوده که خانوادهها گذار از چند فرزندی به تک فرزندی و دو فرزندی را بدون آموزش طی کردهاند و تربیت سنتی به تربیت مدرن را الگوی خود قرار دادهاند.
اناری گفت: بنابراین ما با کودکانی روبه رو هستیم که از امکانات زیادی برخوردار هستند، اما انگیزه و هدف ندارند و خسته و بی حوصله رفتار میکنند و در این میان نیز گاهی به بزرگترهای خود بی احترامی میکنند، به همین دلیل است که فرزندان ما در جوانی و اوایل نوجوانی، بی انگیزه و بی هدف و خسته و گریزان از درس هستند و روابط اجتماعی پایینی دارند. بیشتر فرزندان امروزی، ارزشهای درونی و مسئولیت پذیری را یاد نگرفته اند. فرزندان ما دارای یک سری خلاهایی هستند که اصلی ترین دلیل آن است که گذار در خانوادهها سریع بوده و تغییرات مالی به سرعت انجام شده است و خانوادهها مدام خود و فرزندانشان را مقایسه میکنند.
اناری در مورد تفاوت بین نسلها این چنین گفت: به هر حال تغییرات بسیار بسیار سریع اتفاق افتاده است و این تغییرات سریع، همراه با خود، هماهنگ شدن را به وجود نیاورده است و ما نه در مدارس و نه به پدر و مادرها آموزش نداده ایم .مسئله اصلی عدم آموزش درست در اجتماع ، نمایشی شدن زندگی و مشغولیت افراد به نیازهای اقتصادی و شبکه های اجتماعی است.
نسل قدیم در مقایسه با نسل امروز بسیار ساده زیست و سطحی نگر بودند، یعنی زندگی بسیار ساده و بی آلایشی داشتند كه مشكلات زندگی را برایشان آسان تر میكرد، اما امروزه جوانان با هزار و یک گرفتاری روبه رو هستند. البته این نكته را هم باید پذیرفت كه برخی خصلتهای اخلاقی خوب گذشتگان كمرنگ شده است. نسلهای قدیم از داشتههای خویش لذت میبردند، هرچند این داشته ها و امكانات خیلی زیاد نبودند. شاید آنها معنی زندگی را بهتر از ما درک میکردند.