سال 99 با همه چالشهای بزرگ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود رو به پایان است؛ سالی که تا به مدت های طولانی به یاد همه ما خواهد ماند
اما آنچه که دردناک است آنجاست که سیاستگذاریهای اقتصادی، تاثیرات تصمیمات غیرمنطقی برخی از مسئولین کشور و شرایط سختی که کرونا ایجاد کرد، قرار است به صورت جدی در سال 1400 نیز همراه ما باشد؛ به نوعی قرن جدید را با چالش هایی جدید شروع خواهیم کرد. یکی از پرسش های مهم این روزهای مردم این سوال مهم است که چه چیزی پیش روی بورس و اقتصاد ایران است؟ در خصوص این پرسش مهم، باید با احتیاط بیشتری به مردم نگران کشورم پاسخ دهم. اقتصاد پیش روی ایران، جاده ای مه آلود و در هاله ای از ابهام است؛ نمی توان در خصوص آن با قطعیت کامل سخن گفت؛ چرا که ذات زندگی در دنیای مدرن همراه با عدم قطعیت های بسیاری است؛ اما می توان با چیدمان صحیح داده های محیطی، نتایجی احتمالی را پیش بینی کرد؛ واقعا چه چیزی پیش روی ماست؟
برای پاسخ به این پرسش، باید نگاهی به چند موضوع مهم داشته باشیم؛ برجام، FATF، نرخ ارز، رشد نقدینگی و انتظارات تورمی و اخبار سیاسی حاکمیت به مردم، از موارد اثرگذار بر اقتصاد پیش روی ایران هستند. در خصوص برجام، به نظر منطقی نمی رسد که سیاستها و دخالت های حاکم حزبی در ایران و همچنین انتخابات ریاست جمهوری پیش روی ماه های آینده، اجازه دهند که حداقل تا ماه های ابتدایی سال 1400 شاهد بازگشت طرفین به برجام باشیم. حقیقت این است که آمدن بایدن یکی از حلقه های اقتصاد ایران است و به معنای گشایش کامل اقتصادی نیست. این خود یکی از سیگنال های مهم در خصوص وضعیت پر ابهام اقتصادی فصل اول سال پیش روست؛ در خصوص نرخ ارز و کرونا نیز مواردی چون نیازهای جدید مردم، مثل سفرهای خارجی با بازگشایی بیشتر مرزها بعد از واکسیناسیون، بیشتر باید مورد توجه باشد؛ البته با قطعیت صحبت کردن در چنین موضوعی ممکن نیست و باید منتظر تصمیمات کلان دولت در خصوص اجرای طرح واکسیناسیون برای مردم باشیم و تفاوت اجرایی جمهوری اسلامی با دیگر کشورها را در نظر بگیریم. در این میان احتمال افزایش صادرات نفتی کشور را نباید نادیده گرفت که می تواند موجب ارز آوری بیشتر شود؛ البته این عدد قطعا کمتر از عدد پیش بینی شده در بودجه مجلس ایران است؛ چرا که بازگرداندن مشتریان از دست رفته، به همین راحتی که روی کاغذ مطرح شود نیست؛ مگر آنکه سرعت کنترل کرونا موجب بهبود وضعیت کسب و کار جهانی و نیاز گستردهتر کشورهای جهان شود. از طرفی دیگر، سیاستگذاریهای مجلس در بودجه سال 1400، خبر از احتمال رشد تورم در سال پیش رو می دهند که بر دیگر نگرانی ها میافزاید و در برخی تحلیل ها تا 30 درصد هم پیش بینی می شوند؛ کما این که درآمدهای مالیاتی پیش بینی شده با وضعیت اسفناک کسب و کارها، خود یکی از چالش های جدی پیش روست. آنچه که نگران کننده است، اخبار در خصوص پیش گیری پول از شبه پول است؛ ترجمه روان و ساده این جمله آن است که نقدینگی به زودی باری دیگر در کشور خیز بر خواهد داشت و آنچه که به صورت مستقیم پس از آن انتظار می رود چیزی جز افزایش تورم نیست. سیاستگذاریها در خصوص FATF هم از موارد مهم تسهیل کننده هستند که به صورت مستقیم بر قیمت ها اثرگذارند و متاسفانه همچنان در ابهام هستند.
درخصوص نگرانی های بسیاری از مردم عزیزمان در رابطه با بورس، از نگاه اقتصاد کلان باید مطرح کنم احتمالا با توجه به رشد دوباره نقدینگی و شرایط سیاسی و اقتصادی سال آینده و همچنین با پیش بینی رشد مثبت تر برای برخی صنایع در بازارهای جهانی، احتمال خیز دوباره مثبت بورس ایران امری منطقی است؛ اما آنچه که وظیفه جدی خود می دانم تا به خواننده محترم تذکر دهم، این نکته مهم است که بورس ایران دیگر آن رشد پر سرعت پرشی را که نتیجه هیجان بیش از حد جامعه بود نخواهد دید؛ و انتظار رشدهای اصولی تر و منطقی تر از بورس ایران میرود. بسیاری از سهم ها در وضعیت مناسب برای خرید قرار دارند که مدیریت ریسک آن به سرمایه گذار و مشاورین او باز می گردند. دردآور است که علیرغم هشدار متخصصین در رسانه های کشور، همچنان عده ای بی توجه به نگرانی و امنیت اقتصادی مردم راه خود را پیش می برند. به طورخلاصه، بازگشت به برجام، عضویت در FATF و افزایش فروش نفت می تواند یک فرصت تنفسی دوباره برای اقتصاد ایران باشد. در صورت اجرای صحیح واکسیناسیون، اثر آن بر روی اقصاد احساس خواهد شد و ایران به روال گذشته خود برخواهد گشت؛ اما در صورتی که ایران با اصرار به تکرار سیاست های گذشته خود به برجام بازنگردد؛ نمی توان چشم انداز مثبتی را برای کشور ترسیم کرد. یکی از شرایط سخت کشور آنجاست که به علت عدم پاسخ گویی مسئولین و نامحرم دانستن آنها در تصمیمات مهم و سرنوشت ساز جلسات خصوصی، اثرات نامطلوب این عدم شفافیت را به صورت مستقیم با ضربه به اقتصاد می بینیم.تصمیماتی که غیرشفاف که بعضا موجب سردرگمی تحلیلگران نیز می شود. همچنان نباید نقش مهم دولت آینده در اعتمادسازی عمومی را نادیده گرفت، چرا که بیش ازهرچیزی تجربه ثابت کرده این انتظارات تورمی هستند که پیشاپیش اقتصاد ایران را فلج می کنند.