برای همگام و همراه شدن با بهار٬ باید ملزومات را فراهم کرد و این٬ جمله کانونی این نوشتار تلقی میشود. در طبیعت نیز٬ اگر پوشش گیاهی و درختان نباشند٬ بهاری دیده نمیشود. به عبارت روشنتر٬ با آمدن بهار در یک کویر خشک٬ چیزی نیست که جوانه زند٬ شکوفه دهد و بعد چندی٬ فاخرانه به بار بنشیند (هرچند هوا دلپذیر باشد و آسمان؛ دیدنی).
با نزدیک شدن به تحویل سال نو٬ میتوان در بستر فعالیتهای روزمره کسالت آور٬ با تنی خسته و روحی فرسوده٬ تنها لقلقه زبان را دستاویزی کنیم و «نکوترین حالها» را آٰرزو کنیم. اما بیتردید٬ شاهد بروز هیچ تحولی (جز تقدیر طبیعت) نخواهیم بود. علامه مطهری٬ گام اول تحول را هجرت درونی میداند. یعنی جدا شدن از صفات ناپسند رفتاری٬ عادتی و شخصیتی. ایشان معتقد بودند که تا این حرکت درونی صورت نپذیرد٬ هیچ قانون و قاعده و سیستم و انضباطی موثر نخواهد بود.
خوانندگان محترم٬ نیک میدانند که مشکلات امروز ما به خودی خود حل نمیشوند. ویروس نابکار کرونا از میهن عزیز٬ به خودی خود رخت بر نمیبندد و نمیرود. تورم لجام گسیخته (هرچند دستوری تلطیف شود) به خودی خود٬ مهار نمیشود. دلها٬ به خودی خود آباد نمیشوند.
با این اوصاف٬ دست یافتن به بهار واقعی٬ آٰرامش و قرار گرفتن در نسیم روح نواز سرنوشت ساز٬ چگونه ممکن است؟ پاسخ ساده و کوتاه٬ آن است که باید امور و فاکتورهای موثر را به درستی فرا گرفت. اما چگونه؟
درسهای تضمین کیفیت سیستم ها٬ ناظر بر نکتهای مهم است و آن «وجه سلبی ملزومات و مقتضیات» است. یعنی اسباب و لوازم چگونه نباشند تا مفید باشند. چه خصوصیاتی نداشته باشند تا مثمر باشند. روشهای تحقیق و پژوهش مدرن نیز طی سالهای اخیر بر دقت و توجه و حساسیت نسبت به سوگیری (Bias) و تحریف تاکید داشته و دارند. رهیافتهای علم منطق نیز در طول هزاران سال گذشته بر اجتناب از سفسطه و مغالطه در استدلال متمرکز بودهاند.
راقم این سطور در طی سه دهه گذشته٬ در کلاسهای متعدد روش پژوهش و در مقاطع مختلف٬ مغالطات متعددی را بحث کرده و سوگیریهای نابودکننده را بیان نموده است. نگارنده٬ اکنون نیز بر این باور است که با ورود به قرن جدید٬ لازم است یک نهضت عظیم ملی برپا شود و انواع مغالطات و سوگیریها٬ به تمام اقشار مردم خصوصا مسئولان و مدیران و کارشناسان ارشد٬ تعلیم داده شوند. در این میان مصادیق آنها نیز در هر حوزه کاری باید تعریف و تبیین شوند.
در خصوص مغالطات٬ گفتنی بسیار است و در حوصله این نوشتار نیست. همین قدر میتوان گفت که صدها نوع مغالطه با زندگی شخصی و حرفهای و شغلی انسانها به گونهای عجین شدهاند که تنها یک نهضت جهانی خالصانه برای رفع و رجوع برخی از آنها٬ شاید٬ بتواند کاری از پیش برد.
از مهمترین مغالطات میتوان مغالطات در مقام دفاع و نقد و مغالطات صوری و شکلی را نام برد. شایعترین مغالطه٬ البته دروغگویی است. از بین آنها٬ به مغالطات عوام فریبی و توسل به احساسات و تخطئه گوینده به جای نقد مطلب٬ مغالطه جعل علت و نمودارها و تصاویر گمراهکننده و صدها مغالطه دیگر میتوان اشاره نمود که «دروغگویی» مهمترین مغالطهای است که به طور گسترده٬ بیرحمانه و متاسفانه موثری به کار میرود.
باید دقت نمود که مغالطات در مقام «استدلال» معنا پیدا میکنند. بنابراین جایی که تنها دستور مافوق ها٬ ملاک تبعیت باشد٬ یا هنگام که تهییج و ایجاد انگیزه مبتنی بر احساسات (مثبت یا منفی) در دستور کار باشد٬ استدلال جایی ندارد و طبعا سخن گفتن از مغالطات نیز٬ سالبه به انتفای موضوع است. گاهی هم «شبه استدلالها» ارائه میشوند که آمیخته به مغالطه از نوع مبالغهاند. از تصمیم گیریهای کلان تا جزییترین انتخابها اگر مبنا بر استدلال باشد٬ باید از مغالطه و سوگیری اجتناب نمود. یک استدلال درست٬ برای همیشه قابل دفاع است٬ اما یک مغالطه٬ روزی بر ملا میشود و اقدامات و تصمیمات مبتنی بر آن همه بیمنطق و بیدلیل و اریب قلمداد میشوند. آنگاه تمام تلاشهای صادقانه نیز در سایه مغالطه صورت گرفته رنگ میبازند و به هدر میروند.
در خصوص سوگیری اما٬ داستان بغرنجتر است. سوگیریهای متعدد آشکار و پنهان٬ بر ریشه زندگی اجتماعی ما پیچیده و تنفس را سخت نموده اند. سوگیریهای انتخاب (در انتخاب زمان و مکان و سیستمها و افراد) سوگیریهای دسترسی به منابع٬ سوگیریهای میل طبیعی مدیران و مسئولان به انواع خاصی از طرحها یا تئوریها یا مفاهیم یا حتی افراد و جناحها و سلیقه ها. سوگیری توانایی کارگزاران مشتمل بر دانش و تجربه و آگاهی و مهارتها و ظرفیتشان (برای تمرکز و بردباری و تحمل ابهامات) ٬ سوگیری ارزشگذاری دلبخواه و ترجیحات شخصی.
در کنار موارد بالا٬ سوگیریهای شناختی باعث میشوند که گفتار غالب رسمی و غیررسمی و به عنوان تالی اجتناب ناپذیر آن: ”سرنوشت جامعه” به سمتی اریب و گوژ پیش روند. از جمله این سوگیریها:
۱- اعتماد به نفس بیش از حد (Overconfidence Bias) که باعث میشود به نظرات دیگران٬ اعتراضهای به حق و انتقادهای سازنده بیتوجهی شود.
۲- خطای تایید خود (Confirmatio- Bias) موجب میشود که زیرمجموعههای مربوطه؛ خصوصا وقتی بله قربان گوها قدرت یابند؛ خود را دارای مصونیت آهنین ببینند.
۳- تمرکز بر آخرین اطلاعات (Recency Bias) که وزن اطلاعات مهم دیگر و سابقههای تاثیرگذار را کم میکند و اشتباهات بزرگ تکرار میشوند.
۴- اثر لنگر انداختن (Anchoring) یا خطای تکیه گاه ذهنی٬ که با رسیدن اولین دادهها و اولین اطلاعات هرچند گمراهکننده و ناخالص٬ بنای قضاوت بر آن گذاشته میشود.
۵- خطای تمرکز بر اطلاعات در دسترس (Availability Bias) که میزان صحت و سقم آن معلوم نیست.
۶- ناهماهنگی شناختی (Cognitive Dissonance) که تعلقات متضاد و اقدامات متعارض٬ اولین نتایج آن محسوب میشوند.
۷- تفکر کلیشه ای٬ قالبی یا استریوتایپ (Stereotype) که با ارزشگذاری کاذب و پیشداوری بدون شناخت کافی میشوند و هرکس اندکی متفاوت باشد٬ محکوم است.
باری٬ تحریفها نیز٬ در زمره سوگیریهای شناختی طبقهبندی میشوند. از جمله تحریفات فکری میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
۸ تحریف تفکر همه یا هیچ (Al- or nothing) که سیاه و سفید دیدن پدیدهها و رویدادهاست.
۹- تعمیم دادن بیمبنا (Over-generalization) که آنچه مصداق یک تعریف نباشد٬ در محدوده آن تعریف انگاشته شود.
۱۰- تحریف بایدها (Should Statements) که در آن به جای ملاک قراردادن واقعیتها و حقایق٬ بر اساس آنچه باید باشد
(و نیست) تفسیر و تحلیلهای بیثمر انجام میگیرند.
۱۱- تحریف ذهن خوانی (Mindreading) که بدون دلیل و شاهد و قرینه ادعا شود که از هرآنچه در ذهن دیگری یا دیگران میگذرد آگاهی وجود دارد و علت اقدامات افراد پیشداورانه
جعل شود.
۱۲- خطای هالهای (Halo Effect) به این معنا که تنها بر یک خصوصیت٬ تمرکز شود و آن٬ دلیل قضاوت واقع شود.
۱۳- شخصی کردن موضوعات (Personalization) که به جای تمرکز بر «موضوع» به «موضع گرفتن» متعصبانه و جزمی گرایانه منجر میشود.
۱۴- پریدن به نتیجه (Jumping to Conclusions) که طی آن٬ بدون طی کردن روال تحلیل صحیح و جامع٬ به نتیجهگیری
پرداخته شود.
۱۵- جبر محیطی (Environmenta- Determinism) که مبحثی بسیار حساس است و طیف گستردهای از تعاریف را در بر میگیرد. تحریفکنندگان اینچنینی٬ انسان را فاقد اختیار و متاثر از عوامل متعدد محیطی و مقتضیاتی میدانند. به این گونه٬ تبعیت صرف از جبر زمان٬ جغرافیا٬ ارزشهای حاکم هر اقلیم و دیگر فاکتورهای موثر بر تصمیمات و سبک زندگی اجتناب ناپذیر است.
کوتاه سخن آنکه٬ خیلی زود و با نهضتی فراگیر برای بهاری شدن دلها و به تبع آن بهاری شدن جامعه٬ این دو گوهر ارزشمند یعنیعدم مغالطه وعدم سوگیری باید بر تارک تفکر فردی و جمعی نصب شوند و بدرخشند. با درخشش این دو جواهر تابناک میتوان امیدوار بود که تاریکی و ظلمات جهل و ستم (چه به خویشتن و چه به اجتماع) و ناکارآمدیهای ناشی از اینگونه «بیدقتیها»
زدوده شوند.
سرانجام٬ همه ما سوگوار تک تک هموطنان کوچیدهمان هستیم و به روح بلند مسافران عزیزمان تقدیم احترام و تعظیم داریم. با آٰرزوی دلهای بهاری٬ از خداوند بزرگ استعداد رشد و سعادت و نجات را میطلبیم و امیدوارانه با یک دوبیتی از حجّهالحق استاد حکیم خیام نیشابوری٬ به استقبال سالی «به از» سالهای پیش میرویم. سالی که آن را خود خواهیم ساخت:
بر چهرهی گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دلافروز خوش است
از دی که گذشت هرچه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است