طبق آخرین بررسیها در بین کشورهای خاورمیانه کارگران ایرانی جزو فقیرترین حقوق بگیران به حساب میآیند.
حتی کشورهایی که کارگرانشان روزگاری در ایران کار میکردند امروز وضعیتشان از ایران بهتر است. این نوشتار قرار نیست مرثیه سرای صرف برای این وضعیت باشد که چرا در کشوری مانند ایران معیشت قشر زیادی از مردم دچار مشکل و قشر متوسط هر روز در حال آب رفتن است بلکه از زاویه نگاه دیگر میتوان به تناقضی اشاره کرد که در بین رفتار برخی سیاستگذاران و آنچه که به عنوان دغدغه مطرح میکنند، وجود دارد. به بیان دیگر وضعیت بد کارگران ایرانی و البته اقشار مختلف مردم محصول نبود نگاه توسعه محوری است که همواره برای هر مشکل به دنبال راه حلهای کوتاه مدت بوده است. رئیس جمهوری دستور میدهد جلوی افزایش قیمتها با تمهیداتی گرفته شود. در حالی که افزایش قیمتها و به تبع آن پایین آمدن قدرت خرید مردن محصول سلسله سیاست هایی است که طی سالهای گذشته صورت گرفته البته همچنان در به همان پاشنه می چرخد. به نظر میرسد بهتر است به جای فرافکنیهای مرسوم یک بار برای همیشه بپذیریم که اقتصاد نه با دستور و بخشنامه و شعار که با یک نگاه توسعه ای میان مدت و بلند مدت درست می شود. بازی تورم و چاپ پول گردابی است که اقتصاد ایران دچار آن شده و تبعات آن به روشنی معلوم است. کافی است نگاهی به همین کشور همسایه ترکیه بیندازیم که از سال 2005 به این سو چگونه با ثبات سیاسی و اقتصادی و میدان دادن به بخش خصوصی توانست از شر تورم های افسارگسیخته حتی 100 درصدی نجات پیدا کند. اینکه کارگر ایرانی حقوق اش کفاف زندگی را نمیدهد نه می توان در جلسات کارگر کارفرمایی و تعیین دستمزد آن را حل کرد و نه با افزایش فلان درصدی حقوق و دستمزد از سوی مجلس اتفاقی رخ می دهد. واقعیت ماجرا این است که هیچ اقدام موثری از سوی نهادهای تصمیم ساز و مجلس با همه شعارهای دهان پر کن اش برای تسهیل کسب و کار و سرمایه گذاری در تولید نشده است بلکه ساختارهای اقتصادی سرمایه گذاران را به سمت بازی با موجهای تورمی کشانده است که آفت و بلای جان اقتصاد و فرهنگ زیست اقتصادی مردم شده است.
از سوی دیگر طیفی از سیاسیون که از اتفاق شعارهای اقتصادی شان برای به دست گرفتن قدرت در انتخابات پیش رو پر رنگ تر است در حالی شعار ایجاد شغل و رونق اقتصادی می دهند که با ارتباط و تعامل با جامعه جهانی چندان میانهای ندارند. بدیهی است نمی توان انتظار داشت که اقتصاد کشورها بتواند بدون ارتباط با جهان، از پویایی لازم برخوردار باشد. نمونه این مخالفت را میتوان در موضوع اف ای تی اف به وضوح دید که از آن سو با آن به مخالفت بر می خیزند و از سوی دیگر از وضعیت اقتصادی گلایه دارند. این تناقض نه تنها برای افکار عمومی قانع کننده نیست که بعید است اقتصاددانی را سراغ داشت که بگوید میتوان تولید را رونق بخشید بدون اینکه مراوادات بانکی جهانی برای واردات و صادرات دچار مشکل باشد. در نهایت اینکه توسعه یک تفکر است که باید در همه ارکان تصمیم ساز عزم آن وجود و در یک گفتمان واحد رفتاری جریان داشته باشد در غیر این صورت همچنان در دایره بیهودگی شعار و دستور باقی می مانیم بدون اینکه مشکلی برطرف شود.