کد خبر: ۵۸۴۳
تاریخ انتشار: ۱۶ اسفند ۱۳۹۹ - ۰۱:۵۲
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
پاپ آرژانتینی دیروز جمعه 21 ماه رجب 1442 هجری قمری در سفری تاریخی وارد بغداد پایتخت عراق شد.




این نخستین سفر «خورخه ماریو برگولیو» که 8 سال پیش تحت عنوان پاپ فرانسیس اول به جای پاپ آلمانی، بندیکت شانزدهم به رهبری کاتولیک‌های جهان رسید، به یک کشور مسلمان محسوب نمی‌شود. او 4 سال پیش از مصر و الازهر قاهره بازدید کرده بود و ۲ سال پیش نیز با سفر به امارات، به نخستین رهبر تاریخ هزار ساله کلیسای کاتولیک تبدیل شد که به شبه جزیره عرب و منطقه خلیج‌فارس پا گذاشته است. در عین حال فرانسیس اول نخستین پاپی نیست که به یک کشور اسلامی سفر می‌کند. پس از آنکه پاپ پل ششم در دهه 1970 طلسم سوار شدن پاپ‌ها بر هواپیما و سفر به قاره‌های دیگر را شکست، جانشین لهستانی او پاپ ژان پل دوم، همه خط قرمزهای تاریخی، جغرافیایی و مذهبی مربوط به پدرخواندگان کلیسای واتیکان را شکست و چهارگوشه جهان را از جمله بیت‌المقدس و استانبول درنوردید؛ از ممالک بودایی به بت‌پرست و از کمونیست به مسلمان.  با این حال هنوز هم سفر یک پاپ به بغداد از آن جهت تاریخی است که پیشوای کاتولیک‌های عالم که طبق عرفی تبلیغاتی و البته اشتباه به عنوان پیشوای مسیحیان عالم شناخته می‌شود، برای نخستین‌بار به منطقه بین‌النهرین سفر می‌کند؛ منطقه‌ای که اولا به طور تاریخی مرکز حکومت‌های شرقی قدرتمند خصم امپراتوری‌های مسیحی روم شرقی و غربی محسوب می‌شود؛ از امپراتوری ساسانی تا خلافت‌های اموی و عباسی. ثانیا عراق امروز مورد توجه شیعه است؛ مکتبی اصیل که طی 1400 سال پس از ظهور اسلام بر خلاف موضع تکفیری سلفی‌ها و اکثر مذاهب سنی همواره معتقد به گفت‌وگو و تبادل فکر با سایر ادیان ابراهیمی بوده است. ثالثا سفر به قلمروی شیعیان به منزله بدعتی در کلیساهای غربی (شامل کاتولیک، پروتستان و نحله‌های متعدد دیگر عمدتا فعال در قاره آمریکا) محسوب می‌شود که توسط نخستین پاپ غیراروپایی با سابقه تفکرات ضدامپریالیستی در دوران جوانی و میانسالی نهاده می‌شود؛ بدعت به رسمیت شناختن این موضوع توسط کلیسا و مسیحیت غربی که اسلام یا دست‌کم مکاتب اصیل‌تر آن پیامی جهانی دارد.  این بدعت قرن‌ها پیش در کلیسای شرقی(بیزانس) به دنبال تماس جغرافیایی نزدیک با مسلمانان در شام و عراق و فلسطین و آناتولی به وجود آمده بود و می‌توان گفت میراث عرفانی کلیسای ارتدوکس شرقی حاصل تماس با اسلام طی هزار سال اخیر بوده است. کلیسای شرقی یا همان کلیسای ارتدوکس امروز از روسیه گرفته تا گرجستان و ارمنستان و یونان توسعه یافته و قاطبه مسیحیان خاورمیانه از ایران تا فلسطین را نیز پیروان آن تشکیل می‌دهند.   با این حال با وجود تعداد قلیل پیروان کلیسای کاتولیک در خاورمیانه و عراق به نسبت دیگر مسیحیان این منطقه، پاپ فرانسیس با استقبال عمومی باشکوهی در عراق مواجه شد؛ استقبالی مافوق آنچه یکی از رهبران شیعه یا سنی می‌تواند در جوامع نظر تنگ مسیحی و غربی مثل ایتالیا یا کل اروپا تصورش را بکند. دامنه استقبال از رهبر کاتولیک‌ها بسیار فراتر از جامعه کوچک مسیحیان عمدتا غیرکاتولیک عراق است و نه‌تنها دولت کشور جنگ‌زده میزبان - که دست‌کم 4 دهه است در گیر‌و‌دار جنگ‌های خارجی و داخلی است – طرح‌های امنیتی گسترده‌ای را با همکاری مردم مسلمان خود برای استقبال شایسته از میهمان ویژه خود ترتیب دیده، بلکه گروه‌های مقاومت و زیرمجموعه‌های بسیج مردمی عراق یا حتی گروه «سرایا اولیاء الدم» که اخیرا در اوج تبادل آتش با اشغاگران آمریکایی بوده است، بیانیه دادند به یمن حضور پاپ جنگ مقدس با اشغالگران را متوقف می‌کنند.  هواپیمای خطوط آل‌ایتالیا حامل پاپ دیروز از هنگام ورود به حریم هوایی عراق تا نشستن در فرودگاه بین‌المللی بغداد، اسکورت اسکادران آمریکایی برخاسته از پایگاه عین‌الاسد را به همراه داشت، حال آنکه این پایگاه راهبردی- هوایی نیروهای اشغالگر پنتاگون در غرب عراق تنها 48 ساعت پیش از ورود او هدف حملات مرگبار مقاومت قرار گرفته بود که موقتا به احترام حضور او متوقف شده است.  حتی دامنه استقبال شفاهی و خبری از رهبر کاتولیک‌ها به ایران و سوریه و لبنان که دیگر کشورهای مهم شیعه‌نشین خاورمیانه هستند نیز کشیده شد و به عنوان مثال، ابوالحسن نواب، رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب، نزدیک به حوزه علمیه قم اعلام کرد بحث سفر پاپ آرژانتینی به ایران، ۲ سال پیش از سفر او به عراق مطرح بوده و در این بین تنها ملاحظات سیاسی بویژه احتمال سو‌ءاستفاده دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا از این ملاقات مسیحی- اسلامی مانع انجام آن شده است.  شاید مقصر تاخیر عامدانه کلیسای غربی برای انجام سفر تاریخی پاپ به عراق نیز شخص آقای برگولیو که فردی خوش‌قلب و معتقد به اصلاحات در کلیساست نباشد. با این حال او به عنوان میراث‌دار سنت کلیسای واتیکان که جنگ‌های صلیبی با مسلمانان نیز بخشی مهم از این میراث است، در حالی به عنوان «زائر صلح و دوستی» به بین‌النهرین آمده که شاخه زیتون او پژمرده است. این همان عراقی است که جورج بوش، رئیس‌جمهور آمریکا در سال 2003 با شعار «جنگ صلیبی جدید» و صرفا با بهانه قرار دادن تروریسم به آن لشکر کشید و جنایت‌ها کرد و هنوز هم پس از 18 سال با آمدورفت ۲ رئیس‌جمهور دیگر پس از او، این اشغالگری و جنایت آمریکا و متحدان غربی‌اش ادامه دارد، در حالی که کلیسای واتیکان نه دیروز به طور جدی با آغاز این حمله صلیبی به سرزمین مقدس شیعیان و اهل سنت مخالفت ورزید و نه امروز به طور موثر ادامه اشغالگری آمریکا در عراق را به چالش می‌کشد.  همچنین در منطقه ما هیچ کس به ویژه حدود ۲ میلیون مسیحی آشوری، کرد و ارمنی در عراق و سوریه فراموش نمی‌کنند پاپ آرژانتینی تقریبا با بالا گرفتن فتنه تروریست‌های داعش و جبهه‌النصره در این کشورها با حمایت پنهان و آشکار دولت‌های آمریکایی و اروپایی مسیحی در کلیسای سن‌پیتر رم بر سر کار آمد اما تا هنگامی که غائله قتل و تجاوز تروریست‌های تکفیری برپا بود، حتی برای صیانت از حقوق مسیحیان هم که شده سفری به منطقه نداشت. در عوض جهان مسیحیت از جمله کلیسای واتیکان به طور کامل ماموریت نجات مسیحیان خاورمیانه را به محور مقاومت در ایران، سوریه، عراق، لبنان، فلسطین و یمن واگذار کرد. چه بسیار جنایت‌ها از تخریب کلیساها و آتش زدن و به بردگی بردن مسیحیان توسط داعشی‌ها گرفته تا بمباران پیروان عیسی(ع) توسط نیروهای متجاوز آمریکا، رژیم صهیونیستی، ترکیه و سعودی که با فتوای مرجعیت شیعه و با حضور بموقع محور مقاومت جبران یا خنثی شده‌ است. نه فقط گردان مسیحیان حشدالشعبی عراق، واحدهای مسیحی بسیج مقاومت سوریه یا ارامنه، آشوری‌ها، دروزی‌ها و قبطی‌های (مسیحیان فلسطینی) عضو حزب‌الله لبنان، حماس یا جهاد اسلامی، بلکه تمام بدنه مسلمان مقاومت نیز پای کار پاسداری از حقوق اقلیت‌ها در مقابل جنایات تکفیری‌ها و آمریکا و متحدانش بوده‌اند.  پیام تقدیر و تشکر «بطریک یازجی» رهبر ارتدوکس‌های سوریه در دیدار با بشار اسد بابت نجات موجودیت صدها هزار مسیحی این کشور توسط نیروهای مقاومت ثبت در تاریخ است همان‌طور که سخنان اخیر «ریان الکلدانی» رهبر مهم‌ترین فراکسیون مسیحی پارلمان عراق به یاد شهیدان بدون مرز، قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس به عنوان یاران و نجات‌دهندگان مسیحیان بین‌النهرین از چنگال تروریست‌های سلفی در گوش زمان خواهد پیچید.   کما اینکه پاپ امروز در حال بازدید از کلیسای تاریخی الطاهره در موصل است که عملا توسط داعش تخریب شده بود و احیای‌ آن تا نصب مجدد صلیب گنبدش هم به دست رزمندگانی انجام شد که با فتوای جهاد آیت‌الله سیستانی و تحت فرماندهی حاج‌قاسم و ابومهدی المهندس به دفاع‌مقدس پرداخته بودند.  با این همه مردم میهمان‌نواز و بخشنده عراق انتظار دارند آمدن فرانسیس -کنیه‌ پاپ آرژانتینی برگرفته از نام فرانسیسکوی قدیس، نماد فروتنی در مسیحیت- به عتبات مقدسه و دیدار و گفت‌وگوی او با مراجع عالیقدری چون آیت‌الله علی سیستانی، در بازگشت آقای برگولیو به رم دستاوردهایی حقیقی به دنبال داشته باشد؛ اینکه واتیکان سکوتش را در برابر اشغالگران عراق و شام و فلسطین بشکند و مدعیان حقوق بشر غربی و سکولاریسم صلیبی اروپا و آمریکا را با پیام حقیقی اسلام آشنا کند. * روزنامه‌نگار ****** نیروهای مقاومت، حواریون آخر الزمانی مسیح(ع) پاپ فرانسیس، رهبر کاتولیک‌های جهان روز گذشته وارد عراق شد. پاپ، بازدید از شهر اور، زادگاه حضرت ابراهیم علیه‌السلام و سرکشی به مناطق مسیحی‌نشین و دیدار با مسیحیان عراق را از اهداف اصلی این سفر عنوان کرده است، دیدار وی با آیت‌الله سیستانی، مرجعیت اعلای عراق نیز حائز اهمیت است. در میان همه تحلیل‌ها و اظهارنظرهایی که در این چند وقت درباره سفر پاپ به عراق ارائه شده، به نظر می‌رسد یک موضوع مهم مورد غفلت قرار گرفته است؛ «نقش ویژه و بی‌نظیر رزمندگان جبهه مقاومت در شکست تکفیری‌های داعش» که هم به صورت ویژه امنیت مسیحیان عراق را تضمین کرد و هم یک ضریب امنیت قابل قبول‌تری برای عراق فراهم کرد که امروز به عنوان بستر امن سفر پاپ به عراق مورد استفاده قرار بگیرد. نباید از یاد برد که تکفیری‌های داعش، مسیحیان را در کنار شیعیان و ایزدی‌ها، مصداق کافر می‌دانستند و ذبح مردان و اسارت و فروش زنان‌شان را بر خود مباح می‌دانستند. در آن دمادم خون و وحشت، این نیروهای مقاومت به فرماندهی سردار سلیمانی و شهید ابومهدی ‌المهندس بودند که در منظومه فکری ولایت فقیه و جمهوری اسلامی ایران  نقش یک منجی مسیحایی را برای کل عراق بازی کردند؛ نقشی که هیچگاه نباید به فراموشی سپرده شود. به همین منظور تلاش کردیم در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی سلمانیان، این بار از زاویه نقش جبهه مقاومت در تامین امنیت مسیحیان عراق و سوریه، به سیره و مکتب سردار سلیمانی نگاهی دوباره بیندازیم. حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی سلمانیان، روحانی مستقر در عراق و فرمانده تیپ «السرایا المرجعیه» در جهاد علیه داعش بوده است. وی در گفت‌وگو با «وطن‌امروز» به بررسی نقش سردار سلیمانی و رزمندگان مقاومت در حفاظت از جان و مال و ناموس مردم عراق بویژه اقلیت‌های مسیحی این کشور پرداخت. وی در این گفت‌وگو اظهار داشت شهید سلیمانی مدافع حرم بود اما نه فقط حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام، بلکه دفاع و حفظ همه حرم‌های ادیان ابراهیمی را وظیفه خود می‌دانست و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کرد و حتی برای بازسازی کلیساهای تخریب‌شده دست به کمک و اقدام می‌زد.  متن گفت‌وگوی «وطن امروز» با حجت‌الاسلام علی سلمانیان را می‌خوانید. *** * جناب سلمانیان! در ابتدای گفت‌وگو ممنون می‌شوم معرفی کوتاهی از خود و سوابق مبارزاتی‌تان به مخاطبان روزنامه ما ارائه بفرمایید. بله حتما! بنده علی سلمانیان متولد 1960 میلادی در بغداد پایتخت عراق هستم. در سنین نوجوانی با نهضت امام خمینی(ره) آشنا و در همان عراق به طور سازمانی به نهضت امام خمینی مرتبط شدم. آن زمان آقای دعایی رئیس دفتر امام در نجف بود و من از طریق ایشان به جریان نهضت مرتبط شدم. پس از انقلاب هم با پیوستن به خیل عظیم حزب‌الله در سپاه و بسیج، تلاش کردم به وظیفه الهی خود در دفاع از نهضت امام خمینی در برابر حمله رژیم بعثی عمل کنم.    * ارتباط و دوستی شما با سردار سلیمانی در همان فضای دفاع‌مقدس شکل گرفت؟ بله! ارتباط بنده با حاج‌قاسم در زمان جنگ تحمیلی در جبهه‌های غرب و جنوب ایران شکل گرفت. ایشان هم مثل هزاران رزمنده دیگر، یکی از آن خیل عظیم عاشقان خدا بود که در دفاع از نهضت امام(ره) به تکلیفش عمل می‌کرد. ما در مناطق عملیاتی غرب و جنوب با هم دیدار و گفت‌وگو داشتیم.    * به نظر شما ویژگی بارز و نمایان سردار سلیمانی در همان ایام چه بود؟ اخلاص و قاطعیت. این دو ویژگی از همان دوران در رفتار ایشان مشهود بود.    * ارتباط شما با سردار سلیمانی در جریان مبارزه و جهاد علیه داعش و تکفیری‌ها در عراق چگونه شکل گرفت؟ شهید سلیمانی، یکه‌تاز جنگ با داعش در عراق بود. بنده به عنوان یکی از هزاران سردار عراقی که در خدمت و تحت فرماندهی ایشان بودند، در عملیات‌های مختلف جنگ با داعش حضور داشتم و نوعا تحت فرماندهی ایشان و مهندس ابومهدی انجام وظیفه می‌کردم.    * اگر امکانش هست کمی مشخص‌تر از فعالیت‌ها‌ی‌تان در جبهه مبارزه با داعش بگویید؟ من از صحبت کردن در این باره اکراه دارم.    * درک می‌‌کنم، البته برداشت بنده این است که بیان این سابقه، فضای گفت‌و‌گو را شفاف‌تر می‌کند و ذهنیت بهتری به من برای طرح سوالاتم خواهد داد.  به‌رغم میل باطنی‌ام به این سوال شما پاسخ می‌دهم. زمانی که داعش به عراق حمله کرد، من معاون آیت‌الله آصفی، نماینده مقام معظم رهبری در نجف بودم. ایشان به بنده گفت امروز سنگر جبهه‌های نبرد علیه داعش از سنگر حوزه نجف مهم‌تر است، لذا به بنده ابلاغ کرد به جبهه‌ها اعزام شوم. بنده در جبهه نبرد علیه داعش، ۲ نقش ایفا کردم؛ یکی نقش فرهنگی و تبلیغاتی، و دیگری نقش نظامی. در ابتدای جهاد علیه داعش، جبهه‌ها رها بود؛ یعنی مجاهدان می‌آمدند و بعضا در برخی احکام و آداب شرعی و مسائل دینی، ضعف جدی داشتند، روحانیون عراق هم تجربه نداشتند که در این وضعیت چه باید بکنند؟ من به خاطر اینکه تجربه‌ای از زمان 8 سال دفاع‌مقدس داشتم و در همان زمان، بسیج روحانیت عراق را تاسیس کرده بودم و اداره می‌کردم، همان الگو را در نبرد علیه داعش احیا کردم که بحمدالله توفیق خوبی هم پیدا کردم. روحانیون حوزه نجف به میدان آمدند و توانستیم خلأ تبلیغاتی-فرهنگی جبهه‌ها را تا حد توان پر کنیم. نزدیک به 200 یا 300 روحانی حوزه علمیه نجف در جهاد علیه داعش به شهادت یا جانبازی رسیدند. نزدیک به 100 نفر از علما و فضلا و مدرسین حوزه علمیه نجف نیز در این جهاد به فیض شهادت نائل شدند.    * فرمودید نقش نظامی هم در جبهه‌ها ایفا کردید؟ بله! در جهاد علیه داعش، هر شهر، مجموعه یا عشیره‌ای، یک نیرو تشکیل داد که مجموع اینها تحت فرماندهی‌های منظم، رویاروی داعش قرار گرفتند. در واقع حشدالشعبی اینگونه قوام گرفت. یعنی نیروهای مردمی هر کدام به هم پیوستند و مجموعه حشدالشعبی را شکل دادند. بنده هم تیپ «السرایا المرجعیه» را تشکیل دادم، یعنی گردان‌های مرجعیت. دوستانی که داوطلب جهاد بودند، در این گردان جمع شدند و بدون هیچ حقوق و مزدی، تنها با انگیزه عمل به تکلیف شرعی و جهاد علیه داعش، در جبهه‌ها حضور یافتند. هر کجا دوستان حاج‌قاسم و نیروهای تحت امر ایشان نیاز به کمک داشتند، ما آنجا حاضر می‌شدیم و انجام وظیفه می‌کردیم.    * موضوع اصلی مصاحبه ما، واکاوی نقش سردار سلیمانی و جبهه مقاومت در حفاظت از جان مسیحیان عراق و سوریه است. می‌خواهیم به بهانه سفر پاپ به عراق، این بار از این زاویه جدید به سیره سردار سلیمانی نگاهی بیندازیم. خواهش می‌کنم در این باره برای ما توضیح بدهید.  اجازه بدهید بحث را از اینجا شروع نکنیم. مایلم ابتدا یک‌بار دیگر درباره داعش صحبت کنم و به ماهیت آن نگاهی بیندازیم، بعد ببینیم سردار سلیمانی با داعش چگونه و چرا مواجه شد و سپس برسیم به پاسخ سوال شما.    * بله! بفرمایید. ببینید! تفکر داعشی برمی‌گردد به صدر اسلام. به صورت مشخص جریان خوارج و ابن‌ملجم را می‌توانیم داعش‌های صدر اسلام بنامیم. از همان ابتدا یک جریانی در برابر جریان امامت و عدل علوی شکل گرفت که چون از اهل بیت به عنوان مفسران اصلی اسلام فاصله گرفتند، اسلام و قرآن را به رای خود و مطابق منافع خود، یک تفسیر خشن و وحشیانه کردند و با همین برداشت انحرافی، سعی در تصاحب قدرت و کشتن مخالفان خود داشتند. این جریان فکری، در طول تاریخ ادامه یافت و به وهابیت گره خورد. در عصر ما، یک بار دیگر تفکر اهل بیت در قالب نهضت امام خمینی به صحنه آمد، استکبار و دشمنان جهانی این نهضت، به این نتیجه رسیدند که همان جریان فکری معارض با امامت و عدل علوی را احیا کنند تا بتوانند به نهضت آسیب برسانند. این کار زمانی با القاعده شروع شد و در نهایت به داعش رسید. این مقدمه را گفتم تا بدانید که داعش یک جریان فکری و ایدئولوژیک بود نه صرفا یک گروه نظامی. اینها تحت شدیدترین آموزش‌های ایدئولوژیک و شست‌وشوی مغزی، گاهی یک لشکر انتحاری داشتند که مثل بهمن روی یک شهر یا منطقه سرازیر می‌شدند. ما با چنین دشمنی مواجه بودیم. در برابر یک جریان فکری و ایدئولوژیک، یک فرمانده فکری و ایدئولوژیک باید بایستد نه یک فرمانده صرفا نظامی. اینجا نقش سردار سلیمانی مشخص می‌شود.  سردار سلیمانی توانست یک جبهه عقیدتی تشکیل بدهد؛ چه سنی، چه شیعه، چه مسیحی و یا هر کس که به عنوان نیرو دور حاج‌قاسم جمع می‌شد، با فرماندهی ایشان ابتدا یک جهت‌دهی عقیدتی پیدا می‌کرد، سپس آموزش نظامی می‌دید. در واقع لشکر حاج‌قاسم، خود را مدافع ادیان آسمانی و جریان انبیا و توحید می‌دید که باید در برابر جریانی که آمده با نشان دادن چهره کریه از دین، اصل دین را نابود کند، بایستد و بجنگد. متوجه ارزش کار حاج‌قاسم شدید؟ اینکه بتوانی همه نیروهای خود را از ادیان و مذاهب مختلف تحت یک عقیده مشترک به وحدت برسانی و آن وقت با این نیروهای عقیدتی به جنگ با دشمن عقیدتی و تکفیری بروی، این هنر حاج‌قاسم بود. این نکته‌ای است که زیاد روی آن کار نشده است.  خب! از اینجا وارد سوال اصلی شما می‌شوم. داعش حملات زیادی علیه مسیحیان سوریه و عراق انجام داد، در واقع مسیحیان دیدند مثل دیگر نیروهای مردمی عراق، باید گروه‌های نظامی تشکیل بدهند تا بتوانند از خودشان دفاع کنند. همین باعث شد بخشی از نیروهای حشدالشعبی، همین گروه‌های مسیحی باشند که وظیفه دفاع از مناطق مسیحی‌نشین را داشتند. همه اینها در هماهنگی با شهید ابومهدی المهندس و سردار سلیمانی بودند. بر اساس همان مقدمه‌ای که گفتم، سردار شهید سلیمانی به این نیروها جهت‌دهی عقیدتی می‌داد، نه اینکه فکر کنند صرفا مدافع اقلیم خود هستند. نکته جالبی که باید در جهت‌دهی عقیدتی سردار سلیمانی اشاره کنم، اینکه سردار شهید سلیمانی همه گروه‌های مردمی و مجاهد را تحت عنوان «مستضعفین» یکپارچه می‌کرد. یعنی نبرد را نبرد مستضعفین علیه مستکبرین می‌دید؛ نبرد مظلومان تاریخ در برابر ظالمان تاریخ. اینگونه بود که سطح نیروهای حاج‌قاسم خیلی بالاتر از سطح ارتش‌ها و نیروهای رسمی دنیا بود.  نگاه سردار سلیمانی به مردم منطقه به عنوان مستضعفین، باعث شده بود برایش فرقی نکند که با مسیحی مواجه است یا یهودی یا سنی یا شیعه. مساله، مساله مستضعفین است که باید در برابر مستکبرین از آنها دفاع کرد، آنها را ساماندهی کرد، تقویت کرد و آماده کرد برای روزی که زمین را با رهبری موعود و منجی به ارث ببرند. سردار سلیمانی با همین نگاه نسبت به تامین امنیت مسیحیان، احساس وظیفه و رسالت می‌کرد.    * لطفا کمی مصداقی‌تر بفرمایید سردار سلیمانی دقیقا برای ادای این رسالت خود در حفاظت از جان مسیحیان چه کرد؟ سردار سلیمانی ارتباط صمیمی و نزدیکی با مسیحیان عراق داشتند، همان‌طور که با اهل سنت و طوایف مختلف عراق ارتباط نزدیکی داشتند. عراق واقعا کشور عجیبی است، تنوع قومی، دینی و طوایفی عجیبی دارد. سردار سلیمانی همیشه سعی می‌کرد با سران اقوام و طوایف رابطه نزدیکی داشته باشد. نکته جالب توجهی که می‌‌توانم به شما بگویم این است که سردار سلیمانی نسبت به اماکن مقدس مسیحیت حساس بود. وقتی به ایشان می‌گفتند یک کلیسای مهم مسیحی تخریب شده، حساسیت نشان می‌داد، یا وقتی می‌گفتند یک مکان مقدس مسیحی در محاصره داعش است یا داعش قصد تخریب آن را دارد، سریعا تصمیم می‌گرفت با همه توان از این اتفاق جلوگیری کند. حاج‌قاسم، مدافع حرم بود اما نه فقط حرم اهل‌‌بیت، بلکه حرم همه ادیان ابراهیمی و ادیان الهی. یعنی خودش را موظف به دفاع از همه حرم‌ها و اماکن الهی و مقدسه در سوریه و عراق می‌دید. وقتی کلیسای مقدسی تخریب می‌شد، نسبت به مظلومیت مسیحی‌ها و آسیب روحی‌ای که خورده‌اند، ناراحت می‌شد و توصیه‌ها و دستوراتی می‌داد مبنی بر بازسازی این اماکن به طوری که مسیحیان بتوانند دوباره در آن مناسک دینی خود را انجام بدهند.  به خاطر همین جوانمردی حاج‌قاسم بود که وقتی ترامپ ایشان را ترور کرد، طوایف مسیحی عراق واکنش تندی به این اقدام ترامپ نشان دادند. الان هم امیدوارم در سفر پاپ به عراق، طوایف مذهبی گزارش جامعی از اقدامات سردار سلیمانی به پاپ بدهند تا پاپ عمیقا ارزش کار سردار سلیمانی را بفهمد.    * آقای سلمانیان! با توجه به اینکه شما هم‌اکنون در عراق ساکن هستید، مایلم بدانم نگاه مردم عراق و شیعیان این کشور به سفر پاپ چگونه است؟ من در مردم عراق، یک شور و شعف خاصی نسبت به سفر پاپ می‌بینم.    * به نظر شما علت این شور و شعف چیست؟ نکته جالبی به شما بگویم تا دلیل این شور و شعف را بدانید. شما مردم عراق را نمی‌توانید بدون نگاه آخرالزمانی تصور کنید. در تمام روایات و احادیث، عراق و مشخصا شهر «کوفه»، پایتخت امام زمان(عج) خواهد بود. مردم عراق خود را میزبان امام زمان بعد از ظهور می‌دانند، این حس را درک کنید که شما در منطقه‌ای زندگی کنید که می‌دانید پایتخت حکومت امام زمان است، چه حسی خواهید داشت؟ مردم عراق خود را حامل رسالت یاری امام زمان می‌دانند، در واقع یکی از مهم‌ترین علت‌های همراهی مردم عراق با نهضت امام خمینی، همین بود که این نهضت را زمینه‌ساز ظهور می‌دیدند. حالا با این ذهنیت، این را در نظر بگیرید که در روایات هست هنگام ظهور، حضرت مسیح در کنار امام زمان خواهد بود و به حضرت اقتدا خواهد کرد. همین هم باعث شده شیعیان این نگاه را داشته باشند که هنگام ظهور، با مسیحیان و دوشادوش هم برای پیروزی نهضت جهانی مهدی موعود خواهند جنگید. حالا با درک این ذهنیت، می‌توانید بفهمید که آمدن پاپ به عراق و دیدار با آیت‌الله سیستانی، چرا برای مردم عراق جذاب است؟ چون گویی شبیه آن اتفاقی است که می‌خواهد در عصر ظهور در همین کشور خودشان بیفتد. شما می‌دانید که در بیت آیت‌الله سیستانی به روی خیلی از وزرا و دولتمردان و سفرای کشورهایی مثل آمریکا بسته است، حال این بیت به روی پاپ باز می‌شود، این دیدار و این سفر، برای مردم عراق از این حیث جذابیت دارد.    * به نظر شما اقدامات سردار شهید سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس، رشادت‌های مجاهدین حشدالشعبی و جبهه مقاومت، چقدر در ایجاد یک امنیت نسبی که در بستر آن پاپ بتواند به عراق سفر کند و از مناطق مسیحی‌نشین بازدید کند، مؤثر بوده است؟ یقینا اگر پاپ الان با شرایط امنی وارد عراق می‌شود، نتیجه تلاش‌ها و زحمات حاج‌قاسم و نیروهای مقاومت بوده است. خون‌ها و رشادت‌های بچه‌های مقاومت بود که زیرساخت امنیتی این سفر را برای پاپ فراهم کرد. همین فداکاری‌ها و ایثارهای حاج‌قاسم و شهید ابومهدی و نیروهای‌شان بود که عراقی را که مورد تهاجم وحشیانه تکفیری‌ها قرار گرفته بود به نقطه امنی رسانده که می‌تواند از پاپ استقبال کند. اگرنه چرا پاپ در همان ایام حمله داعش به عراق برای سرکشی به اوضاع مسیحیان به عراق نیامد؟ چون از نظر امنیتی امکانش نبود. چرا الان امکانش وجود دارد؟ جز اینکه این امکان، ماحصل خون بچه‌های مجاهد است.  البته هر جا که برخی سیاسیون نابخرد و کسانی که وابسته به استکبار جهانی هستند، این معنا را نادیده گرفته و نیروهای مقاومت را از شهرهای‌شان دور کردند، آن شهرها مورد آسیب قرار گرفت. همین امسال در چند نقطه که نیروهای مقاومت نبودند داعش دوباره سر برآورد و ضرباتی به مردم آن مناطق وارد کرد، لذا یقینا به پاپ این مطلب خواهد رسید که اگر وجود نیروهای مقاومت و حاج‌قاسم در عراق نبود امروز نمی‌توانست پاپ با امنیت کامل وارد این کشور شود و بازدید کند. داعش در هر جا که این نفس مقدس مقاومت نباشد، آنجا جولان می‌دهد ولی هر جا که یک تعداد کمی از نیروهای مقاومت هستند می‌ترسد؛ آنها از این عنوان حشدالشعبی وحشت دارند.    * به نظر شما نکته خاصی هست که مسؤولان عراقی در جریان سفر پاپ باید به آن اهتمام داشته باشند؟ بله! دستگاه قضایی عراق نسبت به شهادت حاج‌قاسم، ترامپ را مسؤول و جنایتکار این حادثه تشخیص و مورد تعقیب قضایی قرار داد، فکر می‌کنم اگر مسؤولان عراقی بدرستی کار دیپلماتیک خود را انجام دهند، بشود از ظرفیت اثرگذاری بین‌المللی پاپ در راستای پیگیری پرونده حاج‌قاسم استفاده کرد. البته انتقام خون حاج‌قاسم، معطل پیگیری حقوقی و قضایی نخواهد ماند. همین اشتباهی که ترامپ کرد همه برنامه‌های طولانی‌مدت آمریکا برای عراق را از بین برد. آنها می‌خواستند برای سالیان سال در عراق جا خوش کنند که با ترور حاج‌قاسم اوضاع زیر و رو شد.  من خود شخصا در روز شهادت حاج‌قاسم سلیمانی اطلاعیه‌ای به همرزم‌هایم نوشتم که این خون برنامه هزار ساله آمریکا برای عراق را در هم خواهد ریخت و آمریکایی‌ها را از منطقه فراری خواهد داد که از همین الان هم نشانه‌های این امر آشکار شده است.    * آقای سلمانیان! به عنوان حسن ختام گفت‌وگو، اگر خاطره و تصویر ویژه‌ای از سردار سلیمانی در ذهن‌تان حک شده است خوشحال می‌‌شوم بیان کنید.  بله! می‌دانید که نوعا فرماندهان همیشه یک نقشه و یک قطب‌نما همراه‌شان هست، من هر وقت با ایشان دیدار و گفت‌وگو داشتم به این فکر می‌کردم که نقشه و قطب‌نمای حاج‌قاسم، خواست و اراده مقام ولایت است. مثلا وقتی با ایشان درباره موضوعی گفت‌وگو می‌کردیم، ایشان می‌گفت نه این موضوع خلاف رضایت ولایت است، خلاف اندیشه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است. حواسش بود که در برنامه‌ریزی‌های حتی جزئی، چیزی خلاف اندیشه و رضایت و امر مقام معظم رهبری انجام نشود و همه کارها بر مدار فکری ایشان اجرا شود. این ویژگی خاص ایشان بود که در مراوده‌های‌مان در ذهنم حک شده است. روحش شاد و راهش پررهرو باد. ****** حاج‌قاسم،  فرمانده عملیات آزادسازی مسیحیان یوناتن بت‌کلیا*: بنده ۲ بار افتخار دیدار با سردار شهید سلیمانی را داشتم و به عنوان نماینده آشوریان از ایشان برای هموطنان گرفتارم در چنگال داعش، درخواست کمک کردم.  در دیدار اول صحبتم درباره گرفتاری مسیحیان آشوری در سوریه بود. لعنتی‌هایی که خانم کلینتون اعلام می‌کند ما آنها را به وجود آوردیم، غده سرطانی در دنیا به عنوان داعش بودند که جمعیت 300 نفری یک روستای آشوری‌نشین در سوریه را دستگیر کردند و به اسارت گرفتند. در روز اول 50 نفر از این افراد را اعدام کردند و برای زنده ماندن و آزادی باقی افراد، یک هفته فرصت دادند تا نفری 100 هزار دلار تهیه و به آنان پرداخت کنیم.  در این گیرو‌دار بودیم که شهید سردار سلیمانی برای ارائه گزارشی به نمایندگان به مجلس آمده بود. ایشان به خاطر من به عنوان نماینده یک جمعیت 20 هزار نفری، وارد صحن نشد و بسیار با متانت و لبخند امیدبخشی که همیشه روی لب‌شان بود، توضیحات من در این موضوع را شنید. بعد از شنیدن سخنان من با همان متانت همیشگی گفت: «حل می‌شود ان‌شاءالله». در روزهای بعد داعشی‌ها متأسفانه در عرض چند روز 25 نفر دیگر را هم تیرباران کردند اما سردار سلیمانی اجازه نداد تعداد کشته‌شدگان بیش از این شود و 225 نفر را با حرکت‌ها و اقداماتی که انجام داد، آزاد کرد.  داعش در عراق نیز فجایع بسیاری به وجود آورد که متأسفانه مسیحیان نیز از این بلایا بی‌نصیب نبودند، از جمله اینکه آثار باستانی آشوری‌ها که قدمت تاریخی 6770 ساله داشت را با انواع و اقسام انفجارها از بین بردند. کلیساهای بسیاری را تخریب کردند؛ در یک مراسم عروسی که در کلیسایی در حال برگزاری بود، 80 نفر را قتل‌عام کردند و دقیقا در همان زمان و مکان، سربازان مدعی دموکراسی و حقوق بشر انگلیس و آمریکا در خیابان‌ها ایستاده بودند و تنها نظاره‌گر کشتار مسیحیان توسط داعش بودند.  داعش به 30 کیلومتری عنکاوا، شهرکی در استان اربیل شمال عراق رسیده بود که 35 هزار آشوری مسیحی در این شهرک زندگی می‌کنند. در دیدار دوم که با سردار سلیمانی داشتم به وضعیت مسیحیان عراق اشاره کردم که خوشبختانه سردار با اقداماتی که انجام داد و بدون اینکه قطره خونی از یک مسیحی ریخته شود، داعشیان در این منطقه را از بین برد و به 300 کیلومتری آن منطقه به عقب راند.  این ۲ اقدامی بود که سردار سلیمانی انجام داد و باعث شد امیدی در وجود فرزندان جامعه مسیحی به وجود آید. ایشان کمک کرد تعدادی از جوانان آشوری در میان نیروهای حشدالشعبی عراق حضور داشته باشند که در حال حاضر فردی به نام رایان کلدانی، مسؤول مسیحیان آشوری در حشدالشعبی است.  شخصیت اخلاقی سردار سلیمانی بسیار ویژه و بی‌نظیر بود، ایشان با مهربانی، لبخند، آرامش و متانت صحبت می‌کرد و به انسان آرامش می‌داد. این خصوصیات والای یک انسان ارزشمند بود، یک انسانی که خدا را می‌شناخت و برای خدا کار می‌کرد. به اعتقاد من برای ایشان مذهب و قومیت افراد هیچ تفاوتی نداشت، با همگان رفتاری مهربانانه داشت و با اخوت و برابری برخورد می‌کرد.  افتخار جامعه مسیحی این است که قهرمان نداریم بلکه پهلوان داریم؛ همه عزیزان ما با پهلوانی، انسانیت و مهربانی کار می‌کنند تا بتوانند حیثیت و شرف ایران و ایرانیان را به رخ جهانیان بکشانند. سردار سلیمانی یکی از پهلوانانی است که همواره در دل همه مردم ایران از تمام نژادها، اقوام و ادیان جایگاه ویژه‌ای دارد.  سردار سلیمانی همیشه زنده است و همواره می‌گوییم روحش شاد چون فکر می‌کنیم در کنار ماست، همان‌طور که در تمام سختی‌ها یار و یاور ما بود.  زبان ما از بزرگی و فداکاری سردار سلیمانی قاصر است و تنها می‌توانیم بگوییم روحش شاد؛ ما واقعا یک قهرمان، انسان و فرد با شرف و با شخصیت را از دست دادیم و نفرین بر کسانی که چشم دیدن چنین شخصیت‌هایی را ندارند.  پس از شهادت سردار سلیمانی، بزرگان دین و نمایندگان ادیان مختلف، وظیفه خود دانستیم برای ابراز همدردی و عرض تسلیت خدمت خانواده ایشان برسیم، حضور ما در منزل سردار سلیمانی دستور و برای تظاهر نبود بلکه برای عرض ارادت به این سردار بزرگ بود؛ نکته قابل توجه و مهم منزل و زندگی بسیار ساده سردار شهید بود. مطمئنیم روح ایشان شاد است، چرا که مردم همواره از همه اقشار مختلف ایرانیان و کل جهان از ایشان بخوبی یاد می‌کنند.
نام:
ایمیل:
* نظر: