«ما کاندیدا هستیم!»، «همه بیایند تا رقابت پرشور داشته باشیم»، «همه ثبتنام کنند تا پس از ردصلاحیتهای احتمالی مجبور به حمایت از کاندیدای غیراصلاحطلب نشویم».
این روزها اردوگاه اصلاحات پررفتوآمد است و در این مدت افرادی آمادگی خود را برای کاندیدا شدن در انتخابات ریاستجمهوری 1400 اعلام میکنند که تصور نمیشود این کاندیداتوری جدی باشد؛ یعنی به احتمال زیاد در نقش کاندیدای پوششی به ایفای نقش میپردازند. از سوی دیگر برخی احزاب که اتفاقا قائم مقام یکی از آنها سخنگوی «نهاد اجماعساز اصلاحطلبان» است، تاکید دارد اگر کاندیدای این حزب در انتخابات تایید صلاحیت نشود پروژه عدمحضور را کلید خواهند زد. بازی پیچیده انتخابات در اردوگاه اصلاحطلبی هر روز پیچیدهتر میشود و حامیان این جریان نگران آنچه هستند که شاید نتیجه آن، شکاف و عدمتبعیت کاندیداهای انبوه از تصمیم نهایی بزرگان اصلاحات باشد. چند حزب و هزار کاندیدا احزاب اصلاحطلب عزم خود را جزم کردهاند تا با کاندیداهای زیاد در انتخابات شرکت کنند؛ اما ظاهرا برای پس از ثبتنام فکری نکردهاند. برای درک بهتر این موضوع به تصمیمات و مواضع انتخاباتی برخی گروههای اصلاحطلب پرداخته میشود. حزب اتحاد ملت ایران هنوز گزینهای را معرفی نکرده است اما تاکید دارد کاندیدای آنها باید تاییدصلاحیت شود که این ادعا مغایر با تصمیم جمعی اردوگاه اصلاحطلبی است. آنطور که شنیده میشود محمدرضا خاتمی، محسن صفاییفراهانی، حسین کاشفی و... از جمله گزینههای مطرح برای کاندیدا شدن در انتخابات 1400 هستند. کارگزاران تاکنون «علی لاریجانی، آیتا... سیدحسن خمینی و سردار حسین دهقان» را به عنوان گزینههای غیرحزبی و «اسحاق جهانگیری»، معاون اول دولت تدبیر و امید و «محسن هاشمی»، فرزند مرحوم هاشمی و رئیس شورای شهر تهران را به عنوان چهرههای حزبی در سبد انتخاب خود برای 1400 میبیند. حزب ندای ایرانیان بر کاندیداتوری صادق خرازی تاکید دارد و حتی شنیده شده ستادهایی را هم برای این امر راهاندازی کردهاند. حزب اعتمادملی هم هنوز کاندیدایی معرفی نکرده و برخی جواد اطاعت و حضرتی را کاندیداهای اعتماد ملی میدانند. خارج از گستره احزاب برخی دیگر از اصلاحطلبان هم خود را لایق ریاستجمهوری میدانند مانند آخوندی، وزیر راه دولت روحانی یا حجتالاسلام رهامی که نایب دبیر انجمن اسلامی مدرسین دانشگاههاست. محمد غرضی هم مانند گذشته داعیه ریاستجمهوری دارد و به نظر میرسد برای حضور در این رقابت جدی است. در نهایت محمدرضا عارف هم گزینه احتمالی است. علی مطهری فرزند شهید مطهری و نماینده سابق مجلس هم بدوندعوت حزبی به اعلام کاندیداتوری پرداخت یا مسعود پزشکیان نماینده اصلاحطلب تبریز و نایب رئیس مجلس دهم هم مورد نظر برخی سیاسیون است تا از او برای کاندیدا شدن دعوت کنند. تنها گلایه باقی میماند با نگاهی به اسامی مطرح شده برای کاندیدا شدن در انتخابات ریاستجمهوری 1400 این نکته مشهود خواهد بود که نمیتوان با این افراد رفتاری مانند سیاسیون بیتجربه داشت. در این راستا نکته قابلتامل آن است که برخی احزاب مطرح در جریان اصلاحات تاکید به معرفی گزینه خودشان به عنوان کاندیدای نهایی اصلاحطلبان دارند که در این صورت باید برخی از افرادی که نامشان ذکر شد، از حضور در انتخابات انصراف دهند که این موضوع خوشایند چهرههایی نیست که در سالهای قبل، معاون اول یا وزیر بودهاند. اصلاحطلبان از انصراف کاندیداها خاطره خوبی ندارند که نمونه بارز آن انتخابات 92 بوده است. در آن انتخابات و در زمانی که اصلاحطلبان تصمیم به حمایت از روحانی گرفتند، عارف ناچار به انصراف از انتخابات ریاستجمهوری شد که تا امروز این گله او از نوع برخورد اصلاحطلبان باقی است. اکنون مشخص نیست اصلاحطلبان به دنبال یافتن چه راهکاری هستند؟ آیا میخواهند همانند سال 92 در دقیقه 90 کاندیدایی غیر از افراد مطرح شده را به میدان بیاورند یا اینکه در نهایت به اجماع درباره یک کاندیدا میرسند که در این صورت سایر کاندیداها باید انصراف دهند. اما سوالی که وجود دارد این است که اگر کاندیدایی بر حضور خود به عنوان کاندیدای ریاستجمهوری اصرار کرد و قائل به کنارهگیری نبود، چه باید کرد. معضل انصراف کاندیداها یکی از ضعفهای جریان اصلاحات عدمبرنامهریزی برای مرحله دوم تصمیمات است؛ بدین معنا که تصمیم به اجماع گرفته میشود اما مشخص نمیشود سازوکار خروج سایر کاندیداها از دایره انتخابات چگونه است. با توجه به تجربهای که عارف در انتخابات 92 داشته، اقناع کاندیداهای انتخابات 1400 برای کنارهگیری بسیار مشکل است؛ چراکه هر یک از آنها خود را دارای ویژگیهای جلوس بر کرسی ریاستجمهوری میدانند و اگر به خواست بزرگان اصلاحات برای روز مبادا کاندیدا شدند، نمیپذیرند به نحوی عرصه را ترک کنند که از جایگاه و اعتبار آنها کاسته شود. بدونشک اصلاحطلبان در این انتخابات با چند مشکل جدی مواجه هستند که نخستین آن، رفتار خودسرانه احزاب برای معرفی کاندیدای حزبی خودشان به منظور رقابت در انتخابات است که این موضوع به شکاف و شکست جریان اصلاحات منتهی میشود. چالش بعدی انصراف کاندیداهاست که به نظر میرسد مشکلآفرین باشد؛ بنابراین باید پیش از هر اقدامی به این اطمینان برسند که کاندیداها بدونگلایه و برهم زدن برنامههای انتخاباتی با عرصه رقابت خداحافظی کنند، چرا که در غیر این صورت اعتماد جامعه به جریان اصلاحات کاهش پیدا کرده و نتیجهای جز شکست در 1400 ندارد.