رهبر حکیم انقلاب اسلامی در بیانیه گام دوم، یکی از مهمترین عیوب اقتصاد ایران را وابستگی به نفت ذکر کرده و اظهار امیدواری فرمودهاند که «یک مجموعه جوان و دانا و مؤمن و مسلّط بر دانستههای اقتصادی در درون دولت» بتواند این اشکال بزرگ را رفع نماید
لذا باید گفت یکی از انتظارات رهبر انقلاب از مدیران جوان، کارگزاران جوان، اندیشمندان جوان، فعّالان جوان و در یک کلمه «دولت جوان حزباللهی»، قطع وابستگی درآمدهای دولت به نفت است. اما آیا این آرمان و انتظار، با واقعیات اقتصاد ایران همخوانی دارد؟
بر اساس گزارش مرکز بینالمللی مالیات و توسعه (ICTD)، در نیمی از کشورهای جهان، بیش از ۸۰ درصد درآمد دولت از محل مالیات است. در ایران، اما به دلیل تأمین درآمدهای دولت از محل صادرات نفت، این رقم قابل توجه نیست. بر اساس گزارش سازمان امور مالیاتی، سال ۱۳۸۴ سهم مالیات در درآمدهای دولت ۲/ ۱۸ درصد بوده است. پیرو ابلاغیه رهبر انقلاب در بند ۵۱ سیاستهای کلی برنامه چهارم توسعه و تأکید بر «تلاش برای قطع اتکای هزینههای جاری به نفت و تأمین آن از محل درآمدهای مالیاتی»، اقداماتی صورت گرفت و تا سال ۹۰ سهم مالیات در درآمدهای دولت به ۶/ ۳۰ درصد افزایش یافت. با تحریم صادرات نفت ایران در سال ۱۳۹۰، اهمیت این تدبیر بیش از پیش روشن شد، گرایش به مالیات به عنوان منبع جایگزین نفت در سبد درآمدی دولت اندکی شتاب گرفت و سهم مالیات در درآمدهای دولت در سال ۱۳۹۸ به ۵۴ درصد افزایش یافت. اما اولا فاصله این رقم تا شرایط مطلوب بسیار است و ثانیاً، رقم ۵۴ درصد میتواند بیش از آنکه مربوط به افزایش سهم درآمدهای مالیاتی باشد، ناشی از کاهش سهم درآمدهای نفتی و رشد ناکافی رقم کل بودجه کشور باشد (سال ۱۳۹۰ نسبت بودجه عمومی به تولید ناخالص داخلی ۲۶ درصد بود. اما در سال ۱۳۹۸ این نسبت به ۲۱ درصد کاهش یافت)؛ لذا سهم مالیات در درآمدهای دولت، شاید سنجه مناسبی برای حرکت ایران به سمت اقتصاد بدون نفت نباشد.
ممکن است اساساً این تلقی در برخی اذهان وجود داشته باشد که اقتصاد ایران ظرفیت لازم برای جایگزین کردن مالیات با نفت در درآمدهای دولت را ندارد و افزایش درآمدهای مالیاتی به منزله فشار بیشتر به فعالان اقتصادی و نهایتاً مصرفکنندگان خواهد بود. اما شاخص بسیار مهمی در اختیار ماست که میتواند برای ارزیابی اعتبار این تلقی مورد استفاده قرار گیرد. اگر اندازه کیک اقتصاد یک کشور را مساوی تولید ناخالص داخلی آن بدانیم، میتوانیم این پرسش را مطرح کنیم که چند درصد از این کیک به عنوان مالیات در اختیار دولت قرار میگیرد تا صرف هزینههای خود کند. شاخص مالیات بر تولید ناخالص داخلی (T/GDP) این وضعیت را به ما نشان میدهد. دقت کنیم که این شاخص از آنجاییکه نشانگر سهم مالیات از تولید ناخالص داخلی است، به بزرگی یا کوچکی کیک اقتصاد یک کشور ارتباطی ندارد و از یک «نسبت» حکایت میکند.
با بررسی وضعیت شاخص T/GDP در کشورهای مختلف جهان، میتوان یک نتیجه کاملاً روشن گرفت: فارغ از بزرگی یا کوچکی اقتصاد کشورها، دولتهایی که متکی به درآمدهای نفتی نیستند، نسبت درآمدهای مالیاتیشان به تولید ناخالص داخلی بسیار بهتر از دولتهایی است که از محل فروش نفت گذران امور میکنند. برای نمونه، کشورهایی نظیر کوبا، صربستان، مونتهنگرو، اسلوونی، بولیوی، نیکاراگوئه، زیمبابوه، فیجی، بلغارستان و رومانی اقتصادهای بزرگی ندارند، اما نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی در این کشورها به ترتیب ۶/ ۴۰، ۱/ ۳۶، ۳۶/ ۳۶، ۹/ ۲۳، ۸/ ۲۳، ۱/ ۲۲، ۶ /۲۶، ۷/ ۲۶ و ۷/ ۲۴ درصد است. در گزارش Global Revenue Statistics Database از ۸۰ کشور منتخب، میانگین نسبت T/GDP در این کشورها ۲ /۲۶ درصد اعلام شده است.
نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی در ایران در وضعیت بسیار نامناسبی است که هرچند جای تأسف دارد، اما چنانکه نشان خواهیم داد، همین وضعیت به ما میگوید استقلال درآمدهای دولت از نفت از طریق جایگزینی مالیات کاملاً ممکن است. طبق گزارشی که در سال ۱۳۹۵ از سوی سازمان امور مالیاتی منتشر شده در سال ۱۳۸۴ نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی در ایران ۸ /۶ درصد بوده که در گذر زمان نیز تغییر چندانی نکرده است. بر اساس گزارش بانک مرکزی، تولید ناخالص داخلی ایران در سال ۱۳۹۸ حدود ۲۳۸۵ هزار میلیارد تومان بوده است. گزارش سازمان امور مالیاتی نیز درآمدهای مالیاتی کشور در این سال را ۱۶۸ هزار میلیارد تومان اعلام کرده است.
یعنی در سال ۱۳۹۸ نسبت مالیات بر تولیدناخالص داخلی ما چیزی حدود ۷ درصد بوده است. این درحالی است که طبق گزارش صندوق بینالمللی پول، کشورهای در حال پیشرفت برای اینکه بتوانند سرمایهگذاری لازم را برای رشد اقتصادی پایدار به دست آورند، باید نسبت T/ GDP آنها حداقل ۱۵ درصد باشد.
در رابطه با پایین بودن نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی در ایران، صاحبنظران مختلف دلایل متعددی عنوان کردهاند. اما همگان اذعان دارند که حداقل رسیدن به میانگین جهانی در این موضوع، اولاً کاملاً ممکن است و ثانیاً باعث استقلال بودجه کشور از نفت و رفع بسیاری از گرفتاریهای بودجهای نظیر کسری بودجه که عامل بسیاری از مشکلات ماست، خواهد شد. برای نمونه، اگر نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی ما در سال ۱۳۹۸ به جای ۷ درصد، ۲۶ درصد یعنی حداقل به اندازه میانگین جهانی بود، درآمد مالیاتی ما از ۱۶۸ هزار میلیارد تومان به بیش از ۶۲۰ هزار میلیارد تومان میرسید. این در حالی است که کل بودجه عمومی دولت در سال ۱۳۹۸ حدود ۵۲۰ هزار میلیارد تومان بود که بنا بود ۱۳۷ هزار میلیارد تومان آن نیز از محل منابع نفتی تأمین شود! یعنی با رساندن نسبت T/ GDP کشور به میانگین جهانی، درآمد مالیاتیمان ۱۰۰ هزار میلیارد تومان از کل بودجه عمومی نیز بیشتر میشد و نه کسری داشتیم، نه نیازی به فروش نفت داشتیم، نه انتشار اوراق بدهی، نه گران کردن بنزین، نه گران کردن دلار و ضربه زدن به ارزش پول ملی و نه حراج اموال دولت. اگر نظام مالیاتی ما هوشمند شود و تمامی فعالیتهای اقتصادی و معاملات کشور و تمامی دستگاههای ذیربط به سامانههای نظام مالیاتی متصل شوند و در یک کلمه این سازمان بر جریان پول و کالا و خدمات در کشور اشراف کامل داشته باشد، نه تنها با تأمین بودجه از محل مالیات، اقتصاد ایران از وابستگی به نفت نجات خواهد یافت، بلکه دولت امکان استفاده از این ابزار برای جذابیتزدایی از فعالیتهای غیرمولد و هدایت نقدینگی به سمت تولید را که یکی از دغدغههای مهم رهبر حکیم انقلاب اسلامی است، خواهد یافت.
خوشبختانه انگیزه کافی در مسئولان سازمان امور مالیاتی کشور برای هوشمندسازی نظام مالیاتی و افزایش نسبت مالیات به تولیدناخالص داخلی وجود دارد، منتهی باید گفت این موضوع در سطح این سازمان حل و فصل شدنی نیست؛ نیاز به یک اراده و همت و شجاعت در سطح رؤسای قوا بهویژه رئیسجمهور دارد. دولت جوان حزباللهی انشاءالله رویکرد غلط «مذاکره برای فروش نفت» را به «مالیات به جای نفت» تغییر داده و این وابستگی را برای همیشه قطع خواهد کرد. درباره فروش نفت نیز اشتباه نکنیم. نفتی که خام به فروش میرسد، برای فروشندهاش حکم طلای سیاه را ندارد. نفت برای آن خریداری طلای سیاه است که میتواند ۶ هزار کالا از آن تولید کند. این نفت باید داخل همین خاک تبدیل به کالای نهایی شود و برای همین مردم ثروت و رفاه خلق کند.