بر همین اساس بود که محمدرضا عارف و عبدالواحد موسوی لاری در فاصله کوتاهی از انتخابات مجلس ترجیح دادند که از ریاست و نائب رئیسی این شورا استعفا دهند.
با فروپاشی «شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان» (شعسا)، ائتلاف جدید این طیف تحت عنوان «نهاد اجماعساز اصلاحطلبان» (ناسا) و با حضور ۴۶ نفر راهاندازی شد. این عده که، نمایندگان ۳۱ حزب و ۱۵ فعال سیاسی هستند، یکشنبه شب (26 بهمن) در حسینیه جماران گرد هم آمدند. عارف به عنوان رئیسشعسا، به ناسا دعوت نشده و گفته میشود حذف او به خاطر اصرار بر نامزدی در انتخابات است. البته دلخوریهای او از بدقلقی اعضای شعسا هم در این حذف موثر بوده است.در این نشست، بهزاد نبوی از محکومان امنیتی فتنه 88 که برای فرار از پاسخگویی، مدعی بوده رئیسجمهور فاقد اختیارات است، بهعنوان رئیسموقت ائتلاف اصلاحطلبان برای انتخابات آتی انتخاب شد.
ناسا نیامده با استمرار دیکتاتوری مدعیان اصلاحات زمین خورد
از نکات جالب توجه این نشست آن است که برخی گروههای اصلاحطلب نسبت به ترکیب سنی بالای اغلب اعضای ناسا که در سنین 58، 62، 63، 67، 78 و... به سر میبرند، اعتراض کرده و از حضور در این نشست امتناع کردهاند.
حذف تعداد زیادی از جوانان و احزابی که مخالف استمرار «دیکتاتوری» هستند، صدای همان تعداد محدود از حاضران در حسینیه جماران را نیز درآورده است. بر اساس شنیدهها حسین نورمحمدی و الهام فخاری از اعضای اقلیت به هیئترئیسه اعتراض کردهاند که چرا هیچ نیروی جوانی در میان کمیته ۹ نفرِ ناسا حضور ندارد! اما کسی محلی به اعتراضها نگذاشته و به نظر ترکیبی که گعده رادیکال خاتمی آن را مهندسی کرده با فشار حزب منحله مشارکت تصمیمساز اصلی در تشکیلات جدید است، از سوی دیگر، احمد حکیمی پور از حزب اراده ملت، رسول منتجبنیا از حزب جمهوریت، محمدرضا جلایی پور از جوانان بدنه اصلاحطلب و چند نفر دیگر از احزاب اصلاحطلب به نشانه اعتراض در جلسه یکشنبه شب حضور نداشتند.
جنگ قدرت در جبهه اصلاحات بر سر پست تدارکاتچی!
مدعیان اصلاحات در حالی ناسا را برای حضور در انتخابات عَلَم میکنند که امثال بهزاد نبوی همواره در فصلهای پاسخگویی، مدعی میشوند رئیسجمهور تدارکاتچی نظام است و حتی پانزده درصد هم اختیار ندارد. آنها ضمنا با رحم اجارهای خواندن دولت و روحانی -که به هیچ وجه توهین محسوب نمیشود- مسئولیت را از سر خود باز کرده و به کودک سر راهی فاقد پدر و مادر تبدیل کردهاند.
در این میان پرسش مهمی که برای افکار عمومی ایجاد شده آن است که اصلاحطلبانی که طی 8 سال گذشته ، اکثر مناصب مهم دولتی و پارلمانی را در اختیار داشتهاند و ماحصل عملکردشان با دلار 25 هزارتومانی و پراید 100 میلیون تومانی در معیشت مردم و اقتصاد کشور کاملا مشهود است ، با این کمپین جدید انتخاباتی قرار است چه کاری انجام دهند که با ساز و کارهای قبلی نتوانستند ؟ پس از انتخابات مجلس یازدهم که سر لیست همین طیف سیاسی در تهران نتوانست بیش از 67 هزار رای کسب کند، چه چیزی در رفتار مدعیان اصلاحات و اعتدال تغییر کرده تا مردم بخواهند به این جماعت خوش وعده و بدعمل اعتماد کنند؟
مردودی مدعیان اصلاحات
هم در کارنامه هم در مسئولیتپذیری
مدعیان اصلاحات طی قریب به 8 سال گذشته، نهتنها کارنامه خوبی از خود بهجای نگذاشتهاند بلکه در مسئولیتپذیری و اخلاق سیاسی نیز مردود شدهاند چه آنکه نهتنها هیچ مدیر دولتی و یا مدعی اصلاحطلبی مشکلات کشور را گردن نگرفته بلکه با بهانهتراشی و طرح مسائلی مانند بدشانسی دولت، درصدد فرار از پاسخگویی بودهاند. نکته قابلتأمل آنکه علاوهبر این، مدعیان اصلاحات همچنان در فضای انتخاباتی ۹۲ و ۹۶ به سر میبرند و روزی نیست که در مورد آینده، شعار و وعده ندهند!
در جریان حمایتهای تبلیغاتی اصلاحطلبان از روحانی کار تا آنجایی پیش رفت که براساس سناریوی از پیش طراحی شده گزینههای دیگری همچون اسحاق جهانگیری و مصطفی هاشمیطبا نیز با هدف اجماع به نفع روحانی از گردونه انتخابات کنار رفتند تا این جریان سیاسی به طور یکدست و بدون اختلاف تنها از یک گزینه آن هم حسن روحانی حمایت کند.
دیروز تضمین دولت روحانی بودند امروز بهدنبال فرار از کارنامه آن !
محمدرضا خاتمی، تنها چند روز مانده به انتخابات ریاستجمهوری سال 96 در گفتوگویی ادعایی را مطرح کرد که تیر خلاص بود و روحانی را به این اطمینان رساند که اصلاحطلبان پشت وی خواهند بود و او را در میدان رقابت تنها نخواهند گذاشت.
خاتمی در مصاحبه با روزنامه اعتماد گفته بود «ما تضمین روحانی خواهیم بود»؛ او در پاسخ به اینکه چه تضمینی برای همراهی دولت دوم روحانی و اصلاحطلبان وجود دارد گفت: «آقای روحانی این ویژگی را در خود نشان داده که به افکار عمومی توجه دارد و قدرشناس جریانهای سیاسی و افکار عمومی است که به او قدرت دادهاند. این تضمین را خود ما باید ایجاد کنیم. آقای روحانی در دولت دومش دولت بهتر و کارآمدتری از دولت اول خواهد داشت، اعتقاد و باور به خودمان است که میتوانیم خواسته خودمان را محقق کنیم.»
اما زمانی که عملکرد غیرقابل قبول دولت، صدای اعتراض همه را بلند کرد؛ اوضاع به هم ریخته قیمتها از بازار خودرو تا مسکن و اقلام ضروری و اساسی مورد استفاده مردم، آشفتگی بورس و متضرر شدن بسیاری در این بازار، رانت گسترده در دریافت ارز دولتی و به خصوص عملکرد دولت در حوزه سیاست خارجی، وضعیت کشور را در شرایط بحرانی قرار داد، همین طیف سیاسی بر آن شدند تا خط خود را از دولت جدا کرده و از زیر بار مسئولیت عملکرد دولت برآمده از خود شانه خالی کنند.
از ارعاب با دلار ۵ هزارتومانی تا وعده دلار ۱۵ هزارتومانی!
همین چند روز پیش بود که حجتالاسلام روحانی رئیسجمهور در جلسه هیئت دولت گفت: «اگر منابع در اختیار بانک مرکزی قرار بگیرد، فردا صبح قیمت دلار از ۲۵ هزار تومان به ۱۵ هزار تومان میرسد». و این در حالی است که اتفاقاً جناب رئیسجمهور با همین وعدهها، به پاستور راه یافت.
روحانی در ۲۲ خرداد ۹۲ در جریان تبلیغات انتخاباتی با برشمردن مشکلات مدیریتی دولت دهم، خصوصاً در بازار ارز گفت: «دولت شما یعنی دولت تدبیر نخواهد گذاشت که ارزش پول ملی ظرف ۶ ماه به یکسوم کاهش یابد.»
روحانی در سال ۹۲ گفته بود: «ما شاهد هستیم که دلار بعد از چند ماه به چندین برابر قیمت افزایش پیدا میکند، مشکل کجاست؟ مشکل عدم مشورت، خودشیفتگی، عدم استفاده از ابزار علمی برای اداره کشور و بیثباتیها است. چقدر ما در این ۷-۸ سال گذشته شاهد تغییر پیاپی مدیران بودیم؟»بر همین اساس، یکی از شیوههای تبلیغاتی مدعیان اصلاحات در انتخابات ۹۲ و ۹۶ این بود که سعی میکردند القا کنند که ایران در آستانه ونزوئلایی شدن است و اگر اصولگرایان رأی بیاورند، نرخ دلار به ۵ هزار تومان میرسد!
گفتنی است که قیمت هر دلار در سال ۹۲ حدود ۳ هزار تومان بود اما در دولت اصلاحطلبان و تا همین چند ماه گذشته، قیمت دلار تا ۳۲ هزار تومان پیش رفت و این روزها هم در کانال ۲۲ هزارتومانی است!
حالا و در شرایطی که تنها 4 ماه به انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ باقی مانده است، بازهم مدعیان اصلاحات ساز «وعده دادن» آن هم با تشکیلات جدید انتخاباتی را کوک کردهاند.
حسینیه امام (ره) و میتینگ سیاسی براندازان نظام؟!
نکته قابل تامل دیگر سوءاستفاده از موقعیت حسینیه جماران برای برگزاری نشست فعالین سیاسی مدعی اصلاحطلبی است. برگزاری میتینگ انتخاباتی این جریان با ادعای تجدید میثاق با آرمانهای حضرت امام خمینی(ره) در حالی است که برخی فعالان همین طیف، از سردمداران پروژه «امامزدایی» و «خط امامزدایی» در دو دهه اخیر بودهاند. از لاف گزاف «خمینی به موزه تاریخ خواهد رفت» در کنفرانس برلین که با سکوت سران اصلاحطلبان روبهرو شد، تا ادعای «برخی دیدگاههای امام را نمیپسندیدیم اما جرأت گفتنش را نداشتیم» و «دوره آیتالله خمینی سپری شده است»!
چند سال قبل، عیسی سحرخیز (مدیرکل مطبوعات در دولت اصلاحات و همکار گروهک ملی- مذهبی) تصریح کرد: «اکثر اصلاحطلبان برخلاف گذشته، علاقهای به آقای خمینی ندارند». اما هیچ اعتراضی از مجمع روحانیون (موسوی خوئینیها، خاتمی، مجید انصای و...) یا احزاب همسو و سید حسن خمینی و... دیده نشد. همچنین مصطفی تاجزاده چند سال قبل گفت: «اکثریت اصلاحطلبان به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه اعتقاد ندارند». و باز هم با سکوت منافقین جدید برگزار شد.
البته معارضه برخی افراطیون مدعی اصلاحطلبی با امام خمینی و مکتب ماندگار او، منحصر در گفتار نبود. آنها در فتنه 88، میراث بزرگ امام را به نیابت از دشمن قسمخورده، آماج حمله قرار دادند. بیحرمتی به تصاویر امام در بحبوحه فتنه و شعارهای «نه غزه نه لبنان» در روز قدس، «انتخابات بهانه است/ اصل نظام نشانه است» و «مرگ بر اصل ولایت فقیه»، خط کشیدن روی نام جمهوری اسلامی و سرانجام، بیحرمتی به حضرت سیدالشهدا(ع)، عمق دشمنی این جماعت با مکتب امام را نشان داد.
با این همه تناقض چرا مردم باید به «ناسا» اعتماد کنند؟
همچنین یکی دیگر از چالشهای جدی اصلاحطلبان و تشکیلات جدید انتخاباتی آنها پایگاه اجتماعی به شدت ضعیف شده این جریان ناشی از عملکرد آنها در دولت ، مجلس و شوراهای شهر است. بر این اساس ارزیابی بخشی از اصلاحطلبان از پایگاه اجتماعی این جریان بسیار برای اصلاحطلبان ناامیدکننده است. آن دسته از اصلاحطلبان که واقع بینانهتر به جامعه نگاه میکنند و ابایی از گفتن علنی حقیقت ندارند، از کاهش مقبولیت اجتماعی اصلاحطلبان میگویند. ابراهیم اصغرزاده اخیرا در گفتوگویی با روزنامه شرق گفته: «ما باید مردمی را به پای صندوق رأی بیاوریم که فقط قشر متوسط نیستند، کارگر، پرستار، دانشجویان، زنان و همه اقشار در آن حضور دارند. آیا اصلاحطلبان میتوانند چتر خود را روی این اقشار بگسترانند؟ اصلاحطلبان نهایتاً ۱۰ درصد بین مردم پایگاه دارند. حتی اگر خاتمی را هم بیاورید، مردم میپرسند چه چیزی را میخواهید اصلاح کنید؟»
با همه این اوصاف باید دید نهاد انتخاباتی جدید اصلاحطلبان که از یک سو از بستر تجربه ناکامی در انتخابات 98 و از سوی دیگر زیر سایه سرخوردگی بدنه اجتماعی اصلاحطلبان ناشی از عملکرد دولت روحانی سر برآورده، آیا توانایی ساماندهی اختلافات میان طیفهای مختلف اصلاحطلب را لااقل تا پایان انتخابات 1400 دارد؟ از سوی دیگر آیا میشود کسانی مسئولیت خسارتهای حاصل از کار قبلیاش را نپذیرند، اما به وعدههای آتی آنها دل خوش کرد؟