کد خبر: ۵۵۵۲
تاریخ انتشار: ۲۵ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۰:۱۴
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
شخص بایدن به رغم جا افتادن کامل دولتش در امریکا هنوز درباره برجام به جز یک «NO» و یک تکان دادن سر به جای «YES» آن هم به جبر سؤالات مشخص و گریزناپذیر یک خبرنگار چیزی بر زبان نیاورده است.





 تا آنجا که کاخ سفید مجبور شد توضیح دهد که آن «نه» بایدن به معنی نفی همه غنی‌سازی ایران نیست ولی، چون در سؤال خبرنگار اینچنین آمده بود که «آیا قبل از اینکه ایران غنی‌سازی را متوقف کند، امریکا به برجام باز خواهد گشت؟» و پرزیدنت فقط پاسخ داده «نه»! اینچنین برداشت شده که منظور توقف همه غنی‌سازی حتی موارد مجاز در برجام بوده است.
کارگزاران بایدن از وزیر خارجه تا سخنگویان وزارتخانه و کاخ سفید تا مشاور امنیت ملی نیز گویی همگی از روی یک نوشته چند خطی می‌خوانند: «ایران باید به برجام بازگردد و ما پس از اطمینان و راستی‌آزمایی به برجام بازمی‌گردیم و آن را بستری برای مذاکرات بعدی می‌کنیم.»
به نظر می‌رسد هدف این سکوت و کم‌گویی در دولت بایدن آن است که برای طرف ایرانی فرصت بهره‌مندی از تناقضات احتمالی امریکا در برجام مهیا نشود و در مرتبه بعد کم‌اهمیتی و اولویت نبودن برجام برای امریکا به قدر کافی هم به موافقان و هم به مخالفان جهانی برجام القا شود که هرکدام سود خاص خود را برای امریکا دارد. قضیه خروج امریکا از برجام روشن است و امریکا نمی‌تواند در این باره بیش از حد با کلمات بازی کند، اما این بازی با کلمات را به دیگران می‌سپارد تا آن‌ها هم به جای خود و هم به جای امریکا حرف بزنند و کلاف برجام پیچیده‌تر از آنی که هست بشود.
در مقابل، دولت مستقر ایران صبحانه را با مربای برجام و ناهار را با سالاد برجامی می‌خورد و در شام نیز برای خود پپسی برجامی باز می‌کند تا رؤیای شیرین برجام را در خواب هم از دست ندهد. اگر برنامه افتتاح مجازی یک سیستم فاضلاب هم باشد، با پیچشی خاص سری به داستان برجام می‌زنند، همراه با تناقض و چندپاره‌گویی.

مشکل دولتمردان ایرانی آن است که از درک مواضع تند بایدن در سیاست خارجی و از جمله برجام عاجزند و برخی اقدامات مثل موضع بایدن در قبال جنگ یمن و مهاجرت به امریکا یا بازگشت به پیمان‌های جهانی را نشانه نرمش او در امورات خارجی تلقی می‌کنند. در حالی که بعد از شش سال ناکامی در جنگ یمن که دو سال ویرانگر اول آن در دولت اوباما و بایدن و با اجازه آنان بود و بعد از کاهش مهاجرت نخبگان جهان به امریکا، همگی این‌ها را باید در راستای منافع امریکا و دوشیدن سعودی و بقیه جهان به سبک دیگر تحلیل کرد و نه نرمش دولت جدید.
واقع آن است که فهم سیاست خارجی دولت جدید امریکا را اتفاقاً باید از موضع او در قبال برجام و مسائل خاورمیانه و نیز از مواضع امریکا مقابل چین و روسیه فهمید، نه از روی بازگشت به پیمان آب‌و‌هوا یا اجازه ورود به دانشجویان مسلمان.
بایدن در اولین سخنرانی مربوط به سیاست خارجی اش حتی حاضر نشد درباره برجام یک کلمه سخن بگوید و این برای کسی که با دقت بنگرد، یعنی اوج تندروی و بدعهدی در سیاست خارجی. رئیس‌جمهور امریکا همچنین به روسیه حمله کرد و از این کشور خواست تا ناراضی معروف را آزاد کند، در حالی که روس‌ها به رغم آن آشفته‌حالی روز‌های اشغال کنگره، هیچ واکنش معنی‌داری مقابل آن نداشتند. چین نیز در سیاست خارجی بایدن جایگاهی بدتر از قبل پیدا کرد و بایدن در اولین حضور خود در پنتاگون کارگروه ویژه مهار چین تشکیل داد و تأکید کرد هرگز در استفاده از قوه قهریه تعلل نخواهد کرد، زیرا چین دارد امریکا را له می‌کند. بلافاصله بعد از این سخنان برخی جنگ اتمی میان چین و امریکا را حتمی‌الوقوع و ناگزیر عنوان کردند.
دولتمرد ایرانی باید بداند وقتی بایدن در اولین سخنرانی خود از دموکراسی و پیشبرد اهداف آن در سطح جهان سخن می‌گوید، این اصلاً یک راهبرد نرم و دوستانه نیست بلکه در اینجا حمله به همه جهان با ارزش‌ها و باور‌ها و عقاید امریکایی است. این یک جنگ تمام عیار است که بایدن با «هرجا غیر از امریکا» شروع کرده است و آنچه از ما در قضیه برجام خواسته می‌شود نیز در یک کلام کوتاه آمدن مقابل همین ارزش‌های امریکایی است.
ساده‌لوحانه‌ترین تصور از سیاست بایدن مقابل ایران آن است که مبارزه او با دولت قبلی در رسیدن به قدرت را به مواضع برجامی او تقلیل دهیم و تصور کنیم آنچه ترامپ با برجام کرد، مطلوب بایدن نیست. به همین خاطر است که الان دولتمردان ایران می‌گویند «احساس می‌کنیم بایدن همان رویکرد ترامپ را دنبال می‌کند و حرف تازه‌ای از او نشنیده‌ایم».   در ایران موافقان مصالحه با امریکا معمولاً این اندازه واقع‌گرایی را مطلوب مواضع خود نمی‌بینند! گروهی بایدن را «یک فرصت» تلقی می‌کنند. این گروه باید در مرتبه اول واقع‌گرایانه روشن کنند از کدام سخن یا حرکت بایدن به چنین نتیجه‌ای رسیده‌اند و در مرتبه بعد جایگاه ایران را در پایبندی به ارزش‌های خود و نپذیرفتن ارزش‌های امریکایی مشخص سازند.
گروهی دیگر هیچ دفاعی از امریکا ندارند، اما می‌گویند نباید با این گاو بی‌منطق سرشاخ شد. یکی از اساتید نقل می‌کند که در یک کنفرانس خارجی یک اندیشمند نروژی به او گفته است: «شما فکر می‌کنید خیلی عاقلید که متوجه شده‌اید امریکا یک گاو قلدر است؟! اما با گاو قلدر نباید سرشاخ شد! شما خودتان انتخاب کرده‌اید جلوی شاخ این گاو بایستید و می‌خواهید این گاو را آدم کنید! الان مشکل از امریکا نیست، از شماست که تلاش بیهوده‌ای را آغاز کرده‌اید.» در اینجا نیز به نظر می‌رسد یک اشتباه محاسباتی رخ داده است! آن گاو بی‌منطق سر جای خود نایستاده است و مدام به این سو و آن سو حمله می‌برد! اگر تصویر، حکایت از سرشاخ بودن دارد، باید فیلم این سرشاخی را مقداری به عقب برگردانیم تا معلوم شود دقیقاً از کجا آغاز شده است. در این صورت به نظر می‌رسد این امریکاست که تمام مسیر را طی کرده و شاخ خود را روی دو پهلوی ایران قرار داده است و حالا ایران نمی‌تواند بایستد و نظاره کند. دست‌کم انتظار می‌رفت در دوره هشت‌ساله دولت مستقر ایران که بحث صلح و مذاکره و ارزش‌های جهانی دموکراسی کراراً از دولتمردان ایرانی شنیده می‌شد، این گاو بی‌منطق با ایران مدارا کند، اما در عمل شاخ او «فشار حداکثری» را برگزید!
فی‌الجمله دولت ایران اگر بخواهد تصویری غیر رادیکال و مصالحه‌جو از دولت جدید امریکا برای خود بسازد، روی همان پله اولی نردبانی که هشت سال است ایستاده متوقف خواهد شد، اگر از همان پله نیز پایین نیفتد!
نام:
ایمیل:
* نظر: