کد خبر: ۵۴۳۸
تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۰:۱۹
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
بزرگ‌ترین سرمایه انقلاب اسلامی، از ابتدای شکل‌گیری نخستین هسته‌های نهضت، تا معماری نظام اسلامی و حفاظت از این بنای عظیم، «مردم» بوده‌اند.



به همین خاطر «حمایت مردمی»، همیشه کانون هدفگذاری دشمن برای اقدامات تخریبی بوده است. در یک تحلیل مفهومی از بیانات امام خمینی و مقام معظم رهبری، کلیدواژه «مردم» را از پرکاربردترین واژه‌ها می‌بینیم که خود این موضوع دال بر اهمیت و نقش حیاتی مردم در امتداد انقلاب اسلامی است. در چهارمین روز از دهه فجر تصمیم گرفتیم موضوع «سرمایه اجتماعی انقلاب اسلامی» را مورد واکاوی و مداقه قرار دهیم. دکترحجت‌‌الاسلام سیدمحمدحسین هاشمیان، عضو هیات علمی پژوهشکده باقرالعلوم علیه‌السلام در گفت‌وگو با «وطن امروز»، ضمن بررسی علل شکل‌گیری این حمایت عظیم مردمی از انقلاب اسلامی، برخی علل آسیب‌زننده به سرمایه اجتماعی نظام اسلامی را نیز مورد توجه قرار داد. *** * یکی از خصیصه‌های مهم انقلاب اسلامی، دارا بودن یک سرمایه اجتماعی عظیم است؛ سرمایه‌ای که توانست حتی بعد از سرنگون کردن رژیم طاغوت، بزرگ‌ترین بحران‌هایی را که هر کدام‌شان برای شکست دادن یک نظام سیاسی کافی بود، پشت سر بگذارد؛ به نظر شما علت وجود این سرمایه اجتماعی چه بوده است؟ برای پاسخ به این سوال، بهتر است ابتدا تعریفی از سرمایه اجتماعی داشته باشیم. ۳ تن از جامعه‌شناسان مدرن به مفهوم سرمایه اجتماعی پرداخته‌اند و هر کدام تعریف‌های به‌خصوص خود را در این موضوع ارائه داده‌اند؛ پیر بوردیو، جیمز کلمن و رابرت پاتنام. اگر وجوه اختلافی تعاریف آنها را کنار بگذاریم، قدر متیقن و نقطه مشترک همه تعاریف از مفهوم سرمایه اجتماعی این است که ما با 3 مفهوم کلیدی مواجه می‌شویم که در یک شبکه ارتباطی با یکدیگر، مفهوم کلی‌تر سرمایه اجتماعی را می‌سازند؛ یکی مفهوم «اعتماد متقابل»، دیگری مفهوم «درک متقابل» و آخری مفهوم «نظام ارزشی و هنجاری مشترک». وقتی این ۳ مفهوم در کنار هم ایجاد شد، بین ۲ طرف یک ارتباط، یک رابطه وثیق و مستحکم ایجاد می‌شود و از اینجا مفهوم سرمایه اجتماعی تولید می‌شود. وقتی می‌گوییم یک نظام سیاسی، سرمایه اجتماعی بالایی دارد، یعنی بیشترین حد «اعتماد متقابل»، «درک متقابل» و «نظام ارزشی و هنجاری مشترک»، بین جامعه و حاکمیت وجود دارد. وقتی این امر محقق شد، یکپارچگی اجتماعی نیز افزایش پیدا کرده و نزاع‌های درون جامعه کاهش می‌یابد.  با این مقدمه سراغ انقلاب اسلامی می‌رویم. در پدیده انقلاب اسلامی شاهد این موضوع هستیم که هر ۳ مولفه سرمایه اجتماعی، در بالاترین حد خود قرار می‌گیرد. یعنی توده‌های مردمی، بیشترین حد اعتماد را به رهبران خود دارند، بیشترین درک متقابل و شناخت متقابل را از یکدیگر دارند و نظام ارزشی و هنجاری سردمداران سیاسی و گروه‌های مردمی و اجتماعی در بیشترین حالت انطباق قرار دارد. با تجمیع این ۳ مولفه، سرمایه عظیم اجتماعی حول محور انقلاب اسلامی و نظام اسلامی شکل می‌گیرد.  شما نگاه کنید، حضرت امام در دوران تبعید خود می‌فرمایند سربازان من در گهواره‌ها هستند، یعنی تا این میزان به مردم خود اعتماد دارند. وقتی حرف از اعتماد متقابل می‌زنیم، منظورمان این است که بین مردم و حاکمیت، اعتماد دوسویه باشد؛ هم مردم به حاکمیت اعتماد داشته باشند هم حاکمیت به مردم. شما در رفتار و سیره امام و رهبری می‌بینید که در اوج اعتماد به مردم قرار دارند. علاوه بر موضوع اعتماد متقابل، شناخت متقابل نیز در انقلاب اسلامی در حد اعلای خود مشاهده می‌شود. مردم رهبران و مسؤولان حاکمیت را در کنار خود می‌بینند، بخوبی نسبت به آنها شناخت دارند، سردمداران انقلاب اسلامی، پدیده‌های گنگی برای مردم نیستند، مردم احساس یگانگی و یکرنگی با آنها می‌کنند، اینها همه مفهوم «شناخت متقابل» را تشکیل و میزان آن را ارتقا می‌دهد.  درباره عامل سوم هم که همان «نظام ارزشی و هنجاری مشترک» باشد، شما بیشترین انطباق را در انقلاب اسلامی بین مردم و پیشرانان نهضت اسلامی می‌بینید. حضرت امام، یک فقیه هستند، یک فیلسوف هستند، یک عارف هستند، چکیده فرهنگ غنی ایرانی و اسلامی هستند، حرف‌های‌شان از جنس حرف‌های مردم است. با تمام مقام علمی بالایی که دارند، وقتی یک صنعتگر، یک کارگر، یک روستایی، پای حرف‌شان می‌نشیند، کاملا حرف او را درک می‌کنند. روح هر ایرانی، با آرمان‌ها و هدف‌ها و سخن‌های این مرد بزرگ، احساس همدلی می‌کند. نه فقط حضرت امام، بلکه آیت‌الله خامنه‌ای، شهید مطهری، شهید بهشتی، یعنی حلقه اصلی رهبران نهضت اسلامی، همگی از این جنس هستند، به همین خاطر است که مردم کاملا درک کردند هنجارها و ارزش‌های‌شان کاملا منطبق است با آنچه سردمداران نهضت اسلامی می‌گویند و انجام می‌دهد.  شما این را فراموش نکنید حکومت پهلوی از سال 1304 تا 1357 یک پروژه اسلام‌زدایی را در پیش گرفت. حکومت پهلوی سعی کرد خودش را زنده‌کننده دوران عظمت ایران باستان معرفی کند، به همین خاطر سعی کرد نمادهای دوران ایران باستان را زنده کند، تقویم را به تقویم باستانی تغییر دهد و از این دست امور. به همین خاطر مردم ایران احساس کردند هیات حاکمه، به سمت فرهنگی می‌رود که آنها از آن بیگانه هستند. فراتر از این، مردم احساس کردند هویت فرهنگی‌شان توسط رژیم طاغوت، مورد هجمه و حمله قرار گرفته است. خب! شما در این اوضاع تصور کنید یک جریان اپوزیسیونی در کشور شکل می‌گیرد که منادی و مدافع فرهنگ اصیل ایرانی- اسلامی با تکیه بر ارزش‌های اسلامی و قرآنی است. مردم چه واکنشی می‌دهند؟ قطعا در حمایت از این جریان اپوزیسیونی وارد میدان می‌شوند.  همه اینها باعث شد یک سرمایه اجتماعی عظیمی حول محور انقلاب اسلامی ایجاد شود که چیزی فراتر از تحلیل‌های جامعه‌شناختی و در حد اعجاز است. شما وقتی بحران‌های انقلاب را در 42 سال گذشته می‌بینید، تعجب می‌کنید چطور می‌شود از این بحران‌ها عبور کرد؟ چطور یک نظام سیاسی توانسته است در برابر این همه بحران و دسیسه مقاومت کند و این تهدیدها را پشت سر بگذارد؟ اینها همه مرهون یک سرمایه اجتماعی عظیم بوده است که شکل گرفتن آن، به معجزه شبیه‌تر است تا یک فرآیندی که بخواهیم با عینک تحلیل‌های جامعه‌شناختی آن را واکاوی کنیم.    * شما گفتید نظام هنجاری و ارزشی مشترک، از اساسی‌ترین ارکان همراهی مردم با حاکمیت و به عبارتی سرمایه اجتماعی یک نظام سیاسی است. در دوره اصلاحات، شاهد به راه افتادن یک جریان خاص فرهنگی در کشور هستیم که ارزش‌های تبلیغی آن، مغایر با ارزش‌های انقلاب اسلامی بود و کم‌کم نظام ارزشی بخشی از مردم را تغییر داد و شاید بتوان گفت این بخش از مردم با عوض شدن نظام ارزشی‌شان، رویکردشان به انقلاب اسلامی و نظام اسلامی هم تغییر کرد و در مجموع به سرمایه اجتماعی نظام ضربه زد و موجب ریزش این سرمایه اجتماعی شد؛ آیا شما با این تعبیری که عرض کردم، موافقید؟ ببینید! در تحلیل پدیده‌های اجتماعی نمی‌توانیم به این صورت خطی و تک‌بعدی سخن بگوییم. مفاهیم اجتماعی پدیده‌هایی سیال و متغیر هستند که در هر دوره‌ای تطورات مختلف خود را دارند.  در یک دوره‌ای از عمر جمهوری اسلامی، یعنی به صورت مشخص از آغاز دوران اصلاحات، به صورت هدفمند بخشی از نظام ارزشی و هنجاری جامعه مورد هجمه قرار گرفت. این هجمه مسلما نظام ارزشی بخشی از جامعه را تغییر داد اما دقت داشته باشید این به معنای تغییر در نظام ارزشی همه جامعه نبود. چند قشر خاص در جریان این هجمه فرهنگی دچار تغییر در نظام هنجارها شدند؛ بخش‌هایی از قشر دانشجو، بخش‌هایی از رده سنی جوانان و بخش‌هایی از قشر زنان.  نکته مهم دیگری را هم که باید در نظر بگیریم این است که چرخش نظام ارزشی و هنجاری، به عقیده من از مردم شروع نشد، بلکه از مدیران شروع شد؛ بویژه با عدول از مبانی انقلاب اسلامی و رفتن به سراغ الگوی توسعه اقتصادی نئولیبرال. این چرخش متاسفانه تاثیرات خاص خودش را در ۲ خرده‌نظام فرهنگی و سیاسی جامعه نیز بر جا گذاشت. یعنی در دوره پس از جنگ تحمیلی، بخشی از مدیران جامعه دچار تغییرات ارزشی و فکری شدند. عوارض این تغییر و چرخش رفتاری مدیران، کم‌کم در جامعه هم هویدا شد. به عبارت دیگر این، بخشی از مردم نبودند که نظام‌های ارزشی‌شان تغییر کرد و جزو سرمایه اجتماعی گروهی درآمدند که ارزش‌هایی مغایر با ارزش‌های اصیل انقلاب داشت، بلکه این مدیران بودند که چرخش فکری و ارزشی داشتند و اثر این چرخش در مردم ظاهر شد. به عنوان مثال وقتی یک مسؤول به زندگی اشرافی رو آورد، اشرافی زندگی کرد و مصرف کرد و این فرهنگ کم‌‌کم از طبقات بالا به طبقات پایین تسری پیدا کرد.  جدا از این مطلب، باید به نکته دیگری هم دقت کنید؛ وقتی می‌گویید بخشی از سرمایه اجتماعی نظام ریزش کرده است، آیا واقعا سرمایه اجتماعی «نظام» ریزش پیدا کرده است یا «سرمایه اجتماعی یک دولت خاص» دچار ریزش شده است. رفتارشناسی مردم نشان می‌دهد مردم در هر دوره نسبت به اشخاص و دولت‌ها رفتارهای متفاوتی داشته‌اند. هر چه قدر مسؤولی یا دولتی به آرمان‌های اصلی و حرف‌های اصلی انقلاب اسلامی نزدیک بوده است، سرمایه اجتماعی بالاتری داشته است و هر چقدر از ایده‌آل‌های انقلاب اسلامی دور بوده است، سرمایه اجتماعی پایین‌تری داشته است. شما نگاه کنید در همین وقایع سال 98، بی‌تدبیری دولت در نحوه اجرای سیاست‌های بنزینی موجب چه اتفاقات و وقایع تلخی شد. آنقدر این اتفاقات تلخ بود که عده‌ای فکر می‌کردند سرمایه اجتماعی نظام، ریزش جدی کرده است. اشتباه اینها این بود که بین سرمایه اجتماعی نظام و سرمایه اجتماعی دولت تفاوت نگذاشته بودند. ۲ ماه بعد از وقایع آبان‌ماه، جامعه ما با شهادت سردار سلیمانی مواجه شد. حماسه‌ای که در تشییع جنازه سردار سلیمانی اتفاق افتاد همه تحلیلگران دنیا را حیران کرد. آیا این مردم، همان مردم آبان هستند؟ چگونه باید موضوع را تحلیل کرد؟ اینجاست که باید حرفی که زدم را دوباره تکرار کنم که سرمایه اجتماعی نظام هنوز مثل دوران انقلاب، بلکه بیشتر از آن دوران، در حد اعلای خود قرار دارد اما گاهی عملکرد یک قوه به گونه‌ای می‌شود مردم حمایت و اقبال خود را از آن قوه برمی‌دارند، اینجا نباید به خطا افتاد، اقبال به دولت برداشته شد نه نظام. به همین خاطر است که وقتی شهادت سردار سلیمانی رخ می‌دهد، همان معترض آبان‌ماه به تشییع سردار شهید می‌آید و زار زار گریه می‌کند.  توجه داشته باشید ما وقتی می‌گوییم نظام یا انقلاب اسلامی، یعنی تجسم همه آرمان‌های ایرانیان. مگر حرف انقلاب اسلامی چه بود؟ جز تحقق عدالت، آزادی، استقلال، کرامت انسانی؟ خب! وقتی مسؤولی خیانت می‌کند، رانتخواری می‌کند، عزت یک مردم را می‌شکند، اینها که حرف انقلاب نبوده، انقلاب آمده تا این بساط را جمع کند. خب! وقتی مردم دیدند یک مسؤولی، یک دولتی، همان بساط بی‌عدالتی را پهن کرده، از دور و بر آن کنار می‌روند، یا اصلا به آن اعتراض می‌کنند و وقتی هم که می‌بینند یک مسؤولی پایبند است به این ارزش‌های اخلاقی که همان ارزش‌های انقلاب اسلامی است، نهایت احساسات و عواطف خود را نثار آن می‌کنند. امری که نمونه آن را به وضوح در تشییع سردار سلیمانی شاهد بودیم.  البته این نکته را هم اضافه کنم که نظام جمهوری اسلامی، در بدترین وضع مشارکت مردمی، از بسیاری از نظام‌های غربی از حیث مشارکت عمومی بهتر بوده است. یعنی گاهی شما دوره‌های مختلف جمهوری اسلامی را با هم مقایسه می‌کنید، این نگاه، نگاه درست و لازمی است اما گاهی هم باید جمهوری اسلامی را با نظام‌های سیاسی دیگر هم مقایسه کرد، آن وقت می‌بینید بدترین دوره از حیث حضور مردمی در جمهوری اسلامی، باز هم از متوسط بسیاری از کشورهای غربی در حوزه مشارکت مردمی بالاتر بوده است. این هم نکته‌ای است که نباید از آن غفلت کرد.    * جدا از رفتار سیاسیون - که در ارتقا یا ریزش سرمایه اجتماعی مؤثر است - من فکر می‌کنم گاهی رفتارهای فعالان و کنشگران فرهنگی هم در این امر بسیار مؤثر است. گاهی می‌بینیم یکسری دوگانه‌های فرهنگی در کشور ساخته می‌شود که جامعه را شقه‌شقه می‌کند که البته برخی سیاسیون هم از این فضا استفاده و موج‌سواری خود را می‌کنند. به نظرم این از آن مسائلی است که فعالان فرهنگی باید به آن دقت کنند. مثلاً در جریان کرونا، یک دوگانه‌ای ساخته می‌شود؛ کسانی که شمال می‌روند و کسانی که هیأت می‌روند، کسانی که تشییع جنازه شجریان می‌روند و کسانی که تشییع جنازه شهدای مدافع حرم می‌روند و بعد بین برخی اعضای این ۲ بدنه اجتماعی، مجادله کلامی و رسانه‌ای می‌شود که چه کسی پروتکل‌ها را نقض کرده و چرا؟ این دوگانه‌سازی‌ها در نهایت یکپارچگی اجتماعی و امنیت عمومی ما را متزلزل می‌کند که متأسفانه به آن توجه نمی‌شود.  حرف شما کاملا حرف درستی است. در روایات معصومین مکرر این موضوع آمده که ایمان، درجه درجه است و افرادی که در درجات بالاتر هستند، نباید ایمان خود را به درجات پایین تحمیل کنند. ما ممکن است یک سبک زندگی خاصی داشته باشیم که نتیجه میزان بالای تقید دینی ما است، خب! این تقید را نمی‌شود به کسی که در طبقات پایین‌تر است تحمیل کرد. این نزاع اجتماعی ایجاد می‌کند. خوب دقت کنید من از پلورالیزم فرهنگی حرف نمی‌زنم، نمی‌گویم هر کسی حق دارد هر طور خواست زندگی کند. بحث من پلورالیزم فرهنگی نیست، بحث من پذیرش سلایق فرهنگی است. ما باید سلایق فرهنگی را در درجات مختلف دینداری به رسمیت بشناسیم و بپذیریم. شما نگاه کنید وقتی حضرت موسی به کوه طور رفت، ابتدا قرار بود 30 شب بماند اما خداوند 10 روز به این 30 شب اضافه کرد و در نهایت حضرت 40 شب در کوه طور بود. حتما شنیده‌اید در این تاخیر 10 روزه، قوم موسی گوساله‌پرست شدند. وقتی حضرت موسی از کوه طور برگشت، از دیدن این موضوع بشدت خشمگین شد، برادرش هارون را مؤاخذه کرد و گفت چرا اجازه دادی این اتفاق بیفتد؟ خوب در جواب هارون دقت کنید. هارون گفت انِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَائِیلَ، ترسیدم بگویی بین بنی‌اسرائیل تفرقه انداختی! یکپارچگی اجتماعی آنقدر مهم است که هارون در برابر گوساله‌پرستی صبر و مدارا می‌کند تا این یکپارچگی از بین نرود. پس چرا ما هر چیز ناچیزی را وسیله نزاع فرهنگی و اجتماعی می‌کنیم؟ به نظر من در این موضوع بهترین الگو، رهبر دانشمند، حکیم و فرزانه، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای هستند. شما رفتار رهبری را نگاه کنید، اصلا این دوگانه‌سازی‌های دروغین در مشی ایشان وجود ندارد. ایشان هیچ‌گاه جامعه را با دوگانه‌های کم‌اهمیت و دسته‌چندم تقسیم نکرده‌اند. آغوش‌شان برای سلایق فرهنگی گوناگون باز است. این به معنای این نیست که اصولی وجود ندارد که باید بر آن پای فشرد، خیر! وجود دارد اما این اصول، واقعا اصول است، اصل است، نبودش سرنوشت یک انسان را عوض می‌کند اما آنچه فرع است، دسته‌چندم است، هر روز بر سر آن دوگانه درست کنیم و جامعه را به جان هم بیندازیم، این قطعا غلط است و آسیب آن در نهایت دامنگیر خودمان می‌شود.    * حال کمی به رفتار روحانیت و تأثیر آن در سرمایه اجتماعی نظام بپردازیم. بارها رهبر انقلاب فرموده‌اند روحانیت، قاعده نظام است. مردم وقتی یک روحانی را می‌بینند گویی نماینده نظام را می‌بینند. به این ترتیب، رفتار صنف روحانیت مستقیماً در نگاه و احساس مردم به نظام مؤثر است. اخیراً اتفاقات متعددی افتاده که احساس می‌کنم حوزه علمیه باید در اعطای مجوز تلبس به لباس روحانیت کمی سختگیرتر شود. یک زمانی نظام اسلامی تشکیل نشده، یک طلبه‌ای وارد می‌شود و چند سال درس می‌خواند و سپس معمم می‌شود اما وقتی نظام اسلامی تشکیل می‌شود، این صحیح نیست که روند تلبس به لباس روحانیت به شکل زمان قبل ادامه پیدا کند، باید شرایط بیشتر و ویژه‌تری اعمال شود تا نخبه‌ترین، آگاه‌ترین، زمانشناس‌ترین و اخلاقی‌ترین طلبه‌ها ملبس به لباس روحانیت شوند. اگر این معیارها را سختگیرانه‌تر نکنیم، غیرمستقیم سرمایه اجتماعی نظام را در معرض آسیب قرار می‌دهیم؛ با این نظر موافقید؟ ببینید! همان‌طور که گفتم مفاهیم اجتماعی پدیده‌ای سیال است و نمی‌شود تک‌بعدی به آن نگاه کرد. ما گاهی می‌گوییم روحانیت اما تصور ما از روحانیت یک تصویر غیرواقعی است. تصور ذهنی خیلی از جوانان ما از روحانیت، از دریچه رسانه‌ها شکل می‌گیرد، حال این رسانه‌ها چقدر تصویر واقعی روحانیت را نشان می‌دهند. من حرف شما را قبول می‌کنم که رفتار برخی روحانیون آسیب‌هایی به سرمایه اجتماعی ما زده اما آیا این همه روحانیت ما است؟ فرض کنید ۴ تا رفتار غلط ناگهان رسانه‌ای شد، آیا رفتارهای ممتاز و ایثارگرانه روحانیت هم همین‌طور رسانه‌ای می‌شود؟ من صادقانه بگویم در این حیطه روحانیت واقعا مظلوم است. چقدر از طلبه‌های ما در زمان اوج بحران کرونا که همه در خانه‌های خود پناه گرفته بودند و اجساد کشته‌شده‌های کرونا روی زمین مانده بود، شجاعانه و ایثارگرانه رفتند و این اجساد را غسل دادند و کار کفن و دفن آنها را انجام دادند. چقدر از طلبه‌های ما، کار خدمت‌رسانی به سالمندان را برعهده گرفتند، چقدر از طلبه‌های ما همین الان در فقر و تنگدستی به سر می‌برند، چقدر از طلبه‌های ما در همین دوران با شهریه‌هایی که اگر مبلغش را بگویم باور نمی‌کنید از شدت کم بودن، در حال کار فرهنگی و خدمت‌رسانی به مردم هستند. آیا واقعا اینها در جامعه ما بازتاب رسانه‌ای پیدا می‌کند؟ خیر! شما شنیدید که در جریان کرونا تعدادی از پزشکان و پرستاران ما از ایران مهاجرت کردند، آیا این خبر در افکار عمومی پیچید؟ واکنش داشت؟ تقبیح شد؟ خیر! پس واقعا باید بگویم تصویر ذهنی مردم از روحانیت، تصویر واقعی و حقیقی نیست و بسیاری از خدمات طلاب از دیده‌ها پنهان می‌ماند. ضمن اینکه معتقدم برخی رفتارها هم باید اصلاح شود و برای رفع آن چاره‌اندیشی کرد.   * به عنوان سوال آخر لطفا بفرمایید آینده نسبت مردم با نظام را چگونه می‌بینید؟ جامعه ما ثابت کرده در همه بحران‌ها، دستگاه‌های فکری سکولار را غافلگیر کرده است. بدون تعارف حمایت مردم از نظام، ربطی به جریانات اصولگرا و اصلاح‌طلب ندارد و پایه ارتباط مردم با نظام، بر اساس یکسری مبانی معرفتی و ارزشی اسلام است. غدیر، عاشورا، اربعین و مهدویت؛ اینها پایه‌های پیونددهنده مردم با نظام است. من فکر می‌کنم اگر حکمرانی ما با مردم بیش از پیش صادقانه رفتار کند و مردم صداقت، خدمت و تلاش برای بهبود مسائل و مبارزه با بی‌عدالتی، رفع تبعیض و ویژه‌خواری را از مسؤولان به وضوح مشاهده کنند، آسیب‌هایی هم که در این مدت به سرمایه اجتماعی وارد شده ترمیم خواهد شد و یکپارچگی اجتماعی به بهترین حد ممکن خواهد رسید.
نام:
ایمیل:
* نظر: