از ديدگـــاه شما اصلاحطلبان براي پيروزي در انتخابات 1400 چه رويکردي را بايد مدنظر داشته باشند؟
اصلاحطلبي يک جريان و تفکري است که موافق با براندازي و قهر کردن با انتخابات نيست و اين جريان درصدد آن است که با برنامهريزي و تلاش نظام را از درون اصلاح کند و اساسا مخالف دخالت کردن خارجيها در داخل کشور است. در بسياري از مشکلات کشور حتي اصلاحطلبان هم از شرايط کشور نا اميد شدهاند و احساس کردهاند که شرايط کشور قابل تغيير نيست. بايد به اين نکته توجه داشته باشيم که هر اصلاحطلبي که از مسير اصلاح کشور فاصله بگيرد، آيا واقعا اصلاحطلب است؟ اصلاحطلبان افرادي هستند که حتي مسيرهاي بن بستي که در کشور وجود دارد را تا زماني که يک راهي باز شود، تحمل ميکنند. من به عنوان يک اصلاحطلب اعتقاد دارم که راحت ترين و کمهزينهترين کاري که اصلاحطلبان در اين شرايط کشور ميتوانند انجام دهند، تحمل شرايط کنوني تا خارج شدن از بنبست در کشور است. اگر اصلاحطلبان بخواهند راههاي ديگر را براي اصلاح شرايط کشور در نظر بگيرند، قطعا براي آنها هزينههاي زيادي خواهد داشت. بسيار طبيعي به نظر ميآيد که جناح اصلاحطلب با توجه به سابقه و فعاليتهاي گستردهاي که در کشور داشتهاند، در انتخابات رياست جمهوري 1400 هم فعال باشند، اما فعاليت اصلاحطلبان در انتخابات بستگي به طرف مقابل هم دارد. اول بايد صبر کنيم تا ببينيم چه ميزان فضاي حضور اصلاحطلبان در انتخابات باز ميشود، اما به نظر بنده شرايط کشور نشاندهنده آن است که اصلاحطلبان همچنان مانند 10 سال گذشته زير فشارهاي مختلف خواهند بود، حتي امکان دارد اين فشارها بيشتر هم شود. اما بالاخره يک جريان سياسي بايد تا جايي که امکان دارد، براي حضور داشتن در انتخابات فعال باشد. با توجه به اين نگاه هم است که احزاب و شخصيتهاي اصلاحطلب ماهها است که براي رسيدن به يک اجماع براي اعلام کانديداي نهايي خود در انتخابات رياست جمهوري در حال تلاش هستند. اصلاحطلبان نميخواهند براي انتخابات 1400 کانديداي اجارهاي معرفي کنند، و به دنبال آن ميگردند که يک اصلاحطلب واقعي براي انتخابات رياست جمهوري کانديدا شود و همه دوستان اصلاحطلب شبانهروز براي يک رسيدن به يک کانديداي واحد در حال تلاش هستند. مردم بايد بدانند که با شرکت نکردن در انتخابات مشکلات کشور حل نميشود.
آيا عملکرد دولت در سالهاي اخير باعث شده چهره جناح اصلاحات زير سوال برود؟
به خاطر محدوديتهايي که براي حضور اصلاحطلبان در انتخابات 1400 ايجاد شده بود، بزرگان اصلاحات مجبور به حمايت از دکتر روحاني شدند. در بين کانديداهايي که براي حضور در انتخابات سال 92 و96 وجود داشت، برخي تصور ميکردند که روحاني بهترين کانديداست. البته دکتر روحاني هيچ وقت اين ادعا را نداشتند که اصلاحطلب هستند و از اين طيف هم نبودند، اما ما نميتوانيم انکار کنيم که مورد تاييد اصلاحطلبان بودهاند. در دوره دوم رياست جمهوري روحاني دو اتفاق مهم رخ داد، اول اينکه ايشان از اصلاحطلبان فاصله گرفتند و حتي رئيس دفتر روحاني ادعا کرد اصلاحطلبان هيچ نقشي در پيروزي روحاني در انتخابات نداشتهاند، و مورد دوم اين است که روحاني به دنبال آن ميگردد تا بعد از دوران رياست جمهوري خود فعاليت کند و مانند رئيسجمهورهاي گذشته نشوند و بايد به اين نکته توجه داشت که روحاني نه تنها با اصلاحطلبي، بلکه با شعارهايي که خودشان در انتخابات ميدادند، فاصله گرفت. بايد به اين مساله توجه داشت که درصد کمي از مشکلات کشور به خاطر سوء مديريت دولت روحاني بوده است و دليل اصلي سخت شدن شرايط کشور حضور دونالد ترامپ در قدرت بوده است. ترامپ با ايجاد تنش بين کشورهاي دنيا و البته وارد کردن فشارهاي بيسابقه در کشور ما مشکلات زيادي را براي مردم ايجاد کرد. فشار حداکثري ترامپ با وجود تحريمهاي بيسابقه و جلوگيري از فروش نفت در کشور و فشارهاي بيسابقه او را هيچ وقت نبايد ناديده گرفت. تحريمهاي دونالد ترامپ عليه ايران از بدشانسيهاي دولت روحاني بود، که باعث به وجود آمدن شرايط کشور به اين شکل شد و روحاني نقشي در اين مساله نداشت. نکته دوم که نبايد فراموش کرد، انتقاد و اهانت مخالفان داخلي دولت و ميزان توهينها و کارشکنيهاي اصلي در سياست داخلي و خارجي يکي ديگر از دلايل ناکامي روحاني در اداره دولت خود بود و بايد همه اين مسائل را در کنار يکديگر قرار دهيم.
اصلاحطلبان چگونه بايد با ايجاد اميد در جامعه باعث مشارکت فعال مردم در انتخابات شوند؟ نکته اصلي اينکه مردم ميتوانند دوباره به آنها اعتماد کنند؟
حضور اندک مردم در انتخابات اسفند 98 مساله اعتماد نداشتن به اصلاحطلبان نيست، اصلاحطلبي کماکان بهترين راهي است که ميتواند شرايط کشور را تغيير دهد و اگر مردم اميدي به اصلاح داشته باشند، قطعا آن را خواهند پذيرفت. اما مساله مهم اين است، در صورتي که اصلاحطلبان در انتخابات مشارکت فعال داشته باشند و مردم هم از شرکت کردن پاي صندوقهاي راي استقبال کنند، قطعا قسمتي از قدرت کنار گذاشته خواهد شد. آن بخش از قدرت بسيار سعي ميکند، حالا که قواي ديگر را در اختيار دارد، بتواند در انتخابات رياستجمهوري هم پيروز شود. اين بخش از نظام در صورتي در انتخابات پيروز ميشود که مردم در انتخابات مشارکت حداقلي داشته باشند. اگر شرايط کشور به اين حالت درآيد، به معناي نفي اصلاحطلبان در کشور نيست، بلکه به معناي تصميم نظام براي حذف اکثريت جامعه است. اين مساله به تصميم حاکميت برميگردد و اگر چنانچه تصميم داشته باشند که مشارکت حداکثري مردم در انتخابات براي آينده کشور مفيد است، قطعا مردم در انتخابات مشارکت خواهند داشت. حواشي که برخي نمايندگان مجلس يازدهم در کشور ايجاد کردهاند باعث شده مردم آگاه شوند و سرنوشت خود را رها نکنند و اگر حاکميت قصد اين را داشته باشد تا مردم حضور حداکثري در انتخابات داشته باشند، بايد ظرفيت نيروهاي سياسي مختلف و امکان گفت وگو در بين همه وجود داشته باشد و از اين انحصاري که در کشور ايجاد شده و به جمهوريت نظام آسيب ميزند، خارج شويم. اگر شرايط به اين شکل باشد، بنده معتقدم که مشارکت مردم در انتخابات زياد خواهد بود و مردم هم به انديشه اصلاحطلبي تمايل بيشتري خواهند داشت و آن مسالهاي که مشاهده ميکنم دلسرد شدن مردم از اصلاحات است، آن هم به اين دليل است که احتمال و امکان اصلاح شرايط وجود ندارد.
قانون اصلاح انتخابات که مجلس يازدهم براي اجراي آن مصمم است، براي کشور مفيد خواهد بود؟
اصلاح قانون انتخابات براي اينکه يک عده افراد خاصي بتوانند در انتخابات شرکت کنند، در حقيقت آسيب زدن به حق مردم است و نوعي حقالناس به حساب ميآيد و باعث ميشود که بخشهايي از جامعه براي کانديدا شدن در انتخابات منع شوند و يا براي مصاديق رئيسجمهور مطالبي را مطرح کنند که ذهن جامعه به اين سمت حرکت ميکند که افراد مشخصي در انتخابات کانديدا ميشوند. من معتقدم که اين مساله آسيب بزرگي به جمهوريت نظام ميزند و موضوعي که در حال فراموش شدن است. جمهوريت نظام در عمل بسيار کمرنگ شده و اين قانونهاي مجلس يازدهم کمرنگتر هم ميکند. ما نظام جمهوري اسلامي داشتيم که مردم مسلمان به آن راي دادند و رکن اول، مردم مسلماني هستند که به جمهوريت نظام راي داند. اگر مردم حذف شوند، نه تنها اسلام بلکه جمهوريت هم در کشور ماندگار نخواهد بود و حاکميت هم پشتيبان مردمي نخواهد داشت. حکومتي که 98 درصد مردم در ابتداي انقلاب به آن راي آري دادند، با توجه به مشارکت حداقلي مردم در انتخابات مجلس 98، بايد زنگ خطر را به صدا در بياوريم. کساني که به قدرت فکر ميکنند، چشمان خود را در مقابل زنگ خطر مشارکت حداقلي مردم بستهاند. اين نوع قانونگذاريها در کشور صدمات زيادي به کشور ميزند و من اميدوارم که شوراي نگهبان درباره قانون اصلاح انتخابات تجديدنظر کند. هر چيزي که به جمهوريت مردم آسيب بزند، به معناي آسيب زدن به کل نظام اسلامي و انقلاب است، به اين دليل که اگر محور کشور نباشند، هيچ عنصري نميتواند حکومت را نگهداري کند.
صحبتهاي اخير فائزه هاشمي درباره دونالد ترامپ با حواشي گوناگوني مواجه شد؟ نظرتان چيست؟
خانم فائزه هاشمي مانند هر انسان ديــگري نظرات مختلفي دربـــاره مـــسائل دارند، اما بنده بـــا نظريات ايشان مــوافق نيستم. مــن اساسا بـــا هــيــچ نگاهي به خـارج از کشور براي حل مشکلات داخل کشور موافق نيستم. اين صحبتهايي که گفته ميشود بـــايدن براي بهتر شدن وضعيت کشور مفيد است يـــا اينکه ترامپ رئيسجمهور آمريکا باشد و فشار بيشتري بر مردم وارد کند را هم بيشتر مخالف هستم. بايد به اين موضوع توجه داشته باشيم که فشار روي مردم راه درستي نيست و اين نوع رفتارها به ضرر مردم تمام ميشود. ممکن است در جامعه از شدت ناراحتي و عصبانيت چنين صحبتهايي گفته شود اما انسان متشخصي مانند خانم هاشمي بايد نسبت به تحليلهاي خود پاسخگو باشند و اين مساله را بررسي کنند که اين رفتارها به نفع مردم است؟ من فکر نميکنم اينگونه رفتارها به نفع مردم باشد. اين تقسيمي که انجام شده آقاي محسن هاشمي رويه پدر را قبل از سال 76 ميرود و خانم فائزه هاشمي بعد از 76 که البته اگر بعد از سال 88 گفته شود شايد بهتر باشد. آقاي هاشمي بعد از سال 88 کاملا تغيير کرده بود و سالهاي آخر عمر خود متفاوت عمل ميکرد و عملکرد سالهاي آخر عمر ايشان ربطي به گذشته سياسيشان نداشت. البته مشابهتهاي زيادي هم خانم هاشمي به آيتا... هاشمي بعد از 88 دارند، اما اين به معناي آن نيست که ايشان موافق دخالت خارجيها در داخل کشور بودند و ايشان قبل از انتخابات هم براي مبارزه با خارجيها بسيار فعاليت کردند.