بخشی از اصولگرایان برای دو چهره نظامی خوابهایی در سر دارند.آنان برای 1400 رستم قاسمی و برای 1408 سعید محمد نقشههایی مد نظر قرار داده اند.
فرجام این نقشهها در اختیار گرفتن بهشت و پاستور به صورت همزمان توسط این دو چهره نظامی است.هرچند در عالم سیاست هرچیزی ممکن است
آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: در کنار اقدامِ مجلس یازدهم در «اصلاح موادی از قانون انتخابات ریاست جمهوری» و به موازات انتقادها و خُرده گیریهای سیاسیون و نیز مجلس نشینان از برخی اصلاحات و پیشنهادات، حالا خبر رسیده که در دورنمای این اقدامات و اصلاحات؛ نه تنها ریاست جمهوری 1400 مدنظر است که برای ریاست جمهوری 1404 و شاید 1408 نیز برنامهها دارند!
انبوهی از انتقادات به این موضوع معطوف داشته شده که بخشی از اصلاحات صرفاً برای از میدان به در کردن رقبایی است که یا در سن و سال خاصی قرار دارند یا در تعداد گذرنامه با مردم عادی متفاوت هستند اما ماجرای مجلس اصولگرا حتی اگر این انتقادات را صحیح بدانیم به ریاست جمهوری 1400 ختم نشده و برای 1404 و 1408 نیز طرحهایی در نظر گرفته اند.
> از پاستور تا بهشت
در روزهایی که «کاندیدای نظامی» نقل محافل بود و آیند و روند نظامیها در انتخابات محل «قیل و قال»، نامهای بسیاری مطرح شد از سردار دهقان و محسن رضایی تا قالیباف و شمخانی اما، در کنار این نام ها؛ دو نام دیگر نیز کم فروغ و پرفروغ به چشم میآمد: یکی «سعید محمد» جوانی که قرارگاه را مدیریت میکند و دیگر «رستم قاسمی» که وزیر نفت دولت«محمود احمدینژاد» بود و این روزها نیز همچنان در عرصه ی نفت فعال و تاثیرگذار مینماید.
آن طور که اصولگرایان برنامه ریزی کرده اند؛ تلاش غایی این بوده که هیچ اگر و امایی بیپاسخ نماند و برای تمامی گزینههای محتمل و نامحتمل حتی! فکری و چارهای اندیشیده شده باشد به گونهای که برای برخی خبرهای درِگوشی نیز سناریوی جداگانهای طرح ریزی کرده اند.
> نظامیها اگر آمدنی شدند...!
این گونه که از بیان و دیدگاه اصولگرایان بر میآید، چنانچه جمعبندی و تصمیمِ نهایی به آمدنِ نامزد نظامی باشد در کنار گزینههایی چون قالیباف که خیلیها او را برای ریاست جمهوری 1400 مصمم میدانند و سردار دهقان که از خیلی وقت قبل اعلام آمادگی کرده است منهای محسن رضایی که تصمیم بر نیامدن گرفته و شمخانی که هیچگاه آمدنش را به عنوان شایعه نیز نشنیدهایم برای 1400 رستم قاسمی و برای 1408 سعید محمد مد نظر قرار دارند.
بخشی از اصولگرایان، رستم قاسمی را دارای سوابق اجرایی ـ وزارت نفت و قرارگاه خاتم ـ و همچنان حاضر در عرصه ی سازندگی و کمک به مجموعه ی وزارت نفت و شخص زنگنه برای برونرفت از دایره ی تنگ تحریمها میدانند. این عده از اصولگرایان معتقدند برای ریاست جمهوری 1400 که هم مسائل اقتصادی مهم است هم مقابله با تحریم ها، رستم قاسمی همان چهرهای است که میتواند در هر دو عرصه در پاستور موفق باشد ضمن آن که نزدیک بودن به اصولگرایانِ نزدیک به احمدینژادیها میتواند حمایت این بخش را نیز برای خود محفوظ نگه دارد.
موضوع دیگر درباره ی رستم قاسمی، منطبق بودن شرایط وی با برخی از اصلاحاتی است که اینک در جریان بررسی مجلس در حال انجام است یعنی عدهای به این دیدگاه رسیدهاند که فشار مجموعه ی منتقد قالیباف و کسانی که ممکن است برای نیامدن و عدم موفقیت قالیباف دست بر هر اقدامی بزنند، رستم قاسمی میتواند «آلترناتیو» مناسبی باشد ضمن آن که در صورت تعدد و تکثر نامزدهای اصولگرا و نظامی، اتفاق نظر بر رستم قاسمی مهیاتر از اتفاق نظر بر محمدباقر قالیباف به نظر میرسد.
> پاستور و بهشت هر دو نظامی؟!
در پارهای از بحثها و تحلیل ها،«پلان» دیگری نیز در حال شکلگیری و سامان دهی است به این صورت که ممکن است برای شورای شهر ششم تهران چینشی شبیه آن روزهایی در نظر گرفته شود که محموداحمدینژاد سکاندار تهران بزرگ شد و از آن جا راهی پاستور.
در برخی محافل اصولگرایی، صحبت از شهردارِ قطعی و آتیِ تهران، یعنی «سعید محمد» است با این توضیح قابل توجه که؛ کسانی برای شورای ششم در لیست مورد حمایت اصولگرایان قرار خواهند گرفت که شهردار شدن«سعید محمد» را پذیرفته باشند و اگر این سناریو عملیاتی شود آن وقت باید پذیرفت که تغییرات اصلاحی در قانون انتخابات ریاست جمهوری، صرفاً 1400 را شامل نمیشود و برای 1404 و 1408 نیز فکرهایی در سر اصولگرایان بر سریر قدرت نشسته در حال شکلگیری است.
> محمد به بهشت راضی شود، رستم به پاستور خواهد رسید؟!
مفروضاتی که اینک در دایره ی انتخابات ریاست جمهوری دست به دست میشود به گونهای است که حکایت از طراحیهای چندمرحلهای و بلند مدت دارد. برخی از تحلیلگران که سابقه و ذائقه ی اصولگرایان را به خوبی میشناسند بر این باورند که ائتلاف همه ی گروههای اصولگرایی شکل نخواهد گرفت مگر فرد موردنظر، کمترین استعدادی برای تنش و چالش داشته باشد.
برای نمونه اگر قالیباف خواسته باشد همگرایی اصولگرایان را بنیان نهد به طور قطع نخواهد توانست از چنبره ی «موتلفه ی اسلامی» و «احمدینژادی ها» و نیز«گروه پایداری» جان سالم به در ببرد که اگرچه برخی همچون الیاس نادران و میرسلیم روزه ی سکوت گرفتهاند اما این سکوت با به میدان آمدن قالیبافیها قطعاً شکسته خواهد شد و این شکسته شدن سکوت به تلخی نیز صورت خواهد پذیرفت در کنار این عده، پایداری چیها و احمدینژادیهایی که بر سر ریاست قالیباف بر قوه ی مقننه شرط عدم حضور در رقابتهای ریاست جمهوری گذاشته بودند قطعا صحنههای بدیعی خلق خواهند کرد.
این پیشبینیها در کنار تشتتی که همزاد و همراه اصولگرایان است و ول کنِ آنان نیز نخواهد بود راه را به سمت و سوی گزینههای کم دردسرتری سوق خواهد داد که در خزانه ی داشتههای اصولگرایان، آدمهایی با این مشخصات که پایگاه اجتماعی محکم و رایآوری مسلم نیز داشته باشند به ندرت یافت خواهد شد مگر آن که بتوانند روی چهرههایی اتفاق نظر داشته باشند که به سببِ نزدیک بودن با برخی و بعضی شخصیتها و نحلههای سیاسی، محل ایراد و اختلاف کمتری باشند.
تا اینجای ماجرا و برای پاستور، رای عدهای از اصولگرایان به چهرهای است که اگرچه در جامعه چندان پایگاه و جایگاهی ندارد اما میتواند اصولگرایان را به یک نامزد واحد برساند؛ رستم قاسمی با شاخصههایی که بر شمردیم، به موازات این سعی و تلاش بلیغ و هوشمندانه! سعید محمد که چندماهی است از او به عنوان یکی از چهرههای نظامی محتملِ کاندیدای ریاست جمهوری شدن یاد میشود، گزینهای است که میتواند دفتر و دستک اصولگرایان را بر هم بریزد پس راضی کردنِ او به نشستن روی صندلی«حناچی»ِ مورد حمایت اصلاحطلبان با شورای شهری که تمام قد از او حمایت کند چاره ی دمِ دستی است و این یعنی با یک تیر دو نشان زدن؛ نخست اطراف رستم قاسمی را خلوت کنند و دوم برای یک دستتر شدن اوضاع، علاوه بر پاستور، بهشت را نیز از حضور اصلاحطلبانِ احتمالی خالی کنند.
شهردار تهران شدنِ سعید محمد در نقشه ی طراحی شده از سوی اصولگرایان میتواند یادآور بازتولید همان سناریویی شود که «محموداحمدینژاد» را به پاستور نزدیک و بالاخره او را ساکن پاستور کرد. حضور چهارساله ی سعید محمد که این روزها در حال سازندگی و اجرای پروژههای بزرگ است در شهرداری تهران فرصتی خواهد بود تا هم از نظامی بودن و وابستگی به ارگانهای نظامی فاصله گیرد و هم برای ریاست بر پاستور و امور اجرایی مملکت تجربهها بیاموزد و اندوختههای به درد بخور بیاندوزد.
> هرچی دلِ مهمونه!
در مثل مناقشه نیست که گفته اند:« خدا کنه هرچی دل مهمونه، دل صاحبخونه هم باشه» طراحیهایی که این روزها از برخی محافل به گوش میرسد حرف ندارد؛ حرف ندارد که شاید حرف و حدیثهایی داشته باشد اما مو لای درز آن نمیرود. در روزگارانی که اصلاحطلبان بیرمقتر از همیشه به انتخابات مینگرند چنین به نظر میرسد که اصولگرایان اسب خود برای تصاحب از بهارستان تا پاستور و از پاستور تا بهشت را حسابی زین کردهاند فقط میماند گذر ایام و اتفاقاتی که به مثابه ی همان سیبی که تا بر زمین افتد هزار چرخ میخورد؛ سکه به نام که و کدام گروه ضرب شود؟ سوالی که فقط پاسخ آن را گذر ایام میداند و پیشبینی نشدهترین رخدادها، رخدادهایی که ممکن است در کسری از ثانیه همه ی احتمالات و برنامه ریزیها و صغری ـ کبری چیدنها را بر هم بریز و در هم بپیچد که سیاست است و بازیهایی که در لحظه، رنگ و شکل عوض میکند!