حکمتهای به یادگار مانده از مولا علی (ع)٬ به تمثیل٬ چشمههای جوشانی از معرفتاند که هر شعبه و شاخه آن کویری تشنه از شئون مختلف زندگانی را سیراب میسازد. آنچه کلام مولا را از نظر ماهیتی و شکلی با توصیههای اخلاقی دیگران متمایز میکند٬ “تاکید بر نحوه تمهید و تمشیت امور دنیایی”٬ بسیار بیش از توصیف آخرت و دنیای دیگر است.
حکمتهای به یادگار مانده
از مولا علی (ع)٬ به تمثیل٬ چشمههای جوشانی از معرفتاند که هر شعبه و
شاخه آن کویری تشنه از شئون مختلف زندگانی را سیراب میسازد. آنچه کلام
مولا را از نظر ماهیتی و شکلی با توصیههای اخلاقی دیگران متمایز میکند٬
"تاکید بر نحوه تمهید و تمشیت امور دنیایی”٬ بسیار بیش از توصیف آخرت و
دنیای دیگر است.
بالاتر از آن٬ حضرت امیر(ع)٬ پارسایی در دنیا را٬ به
امید راهیابی به فردوس و پاداش در جهان دیگر٬ یا بیم از ورود به دوزخ و
کیفر روز بازپسین٬ به ترتیب٬ عبادت "سودا پیشه گان” و اطاعت "بردگان و
غلامان” مینامند.
به بیان دیگر میتوان گفت که رهنمودهای ارائه شده
توسط پیشوای پرهیزگاران٬ آیین نامه اجرایی استعاره ارزشمند خاتم پیامبران
است با این توصیف که: "دنیا کشتزار آخرت است”. مسلم است که در این کشتزار٬
کاشت و داشت و برداشت٬ باید به طور سیستماتیک٬ داهیانه و به دور از انواع
آفات آسیب رسان اقتصادی و اجتماعی و بدون ریب و ریا و یرای رضایت خداوند٬
صورت گیرند. کسانی که اینگونه عمل نمایند٬ به تعبیر مولا٬ آزادگان خواهند
بود. آزاد از بندگی افراد در این دنیا و آزاد از شوق به بهشت یا ترس از
آتش.
برای درک بهتر موضوع طرح شده٬ لازم است نگاهی کوتاه به مقوله
مفهوم٬ از منظر معناشناسی (Semantics) داشته باشیم. در معناشناسی٬ مباحث
مختلف از علوم مختلف به کار گرفته میشوند تا اثرگذاری واژهها و جملات و
شیوه بیان آنها (Phonetics)٬ به همراه شیوههای غیر زبانی مانند اشارات و
صداها٬ همه و همه٬ مطالعه شوند و "دلالت بر معنا” کشف و معین شود. در این
فرآیند٬ حتی تکیه (Stress) بر کلمه و جمله٬ یا درنگها (Juncture) نیز در
انتقال معنا اثرگذارند.
صاحب این قلم٬ هنگام تدریس درسهای نظریههای
زبانها و ماشینها یا طراحی و پیادهسازی کامپایلرها٬ همواره دانشجویان را
آگاه میسازد که در زبانهای برنامه سازی٬ ترجمه و فهم و درک آنچه برنامه
ساز در نظر داشته است٬ تنها در قالب ترکیب واژهها مقدور است. از این رو٬
ترجمه و تبدیل به دستورالعملهای قابل اجرا توسط ماشین٬ منطبق بر تعریف (و
تشخیص) دقیق لغات و ترکیب صحیح آنهاست
(Syntax Directed Translation) و
نه بیش. حال آنکه در دنیای واقعی در پردازش زبان طبیعی٬ داستان به کلی
متفاوت است و مغز آدمی در درک و حس مفاهیم٬ منفعل و بیاثر نیست.
مضافا
آنکه در بحث معناشناسی٬ درک یک "مفهوم” (Concept) بسیار مهم و مقدم بر هر
کنش و واکنشی برای انتقال یا بحث برای توافق بر معنا و تعیین مصادیق آن
مفهوم است. به بیان ساده تر٬ "مفاهیم”٬ در تمام جنبههای فرآیند اندیشه و
باور (Thoughts and Beliefs) از شناخت٬ ادارک و معرفت (Cognition) تا
یادگیری (Learning) نقش اصلی دارند.
در تعریف "مفهوم” البته٬ نگرشهای
متفاوتی وجود دارند. از جمله آنکه٬ اصلیترین واحد در فرآیند "اندیشیدن”
است. چه مفاهیم "کلی” که مصادیق متعدد دارند٬ مانند "انسان” و چه مفاهیم
"جزیی” که دلالت بر یک مصداق دارند مانند "ایران”. چه مفاهیم "عرفی” مانند
"نور” وقتی منظور٬ تنها غلبه بر تاریکی و روشن کردن یک فضا یا مکان است. چه
مفاهیم تخصصی مانند همین "نور”٬ از دید اپتیک یا هستی شناسی سهروردی در
مکتب فلسفی اشراقی.
در رابطه با مفاهیم٬ نظریهها و نظراتی نیز مطرحاند
که متمرکز بر "بار ارزشی مفاهیم” هستند. به این معنا که برخی مفاهیم
سودمند و مفید محسوب و قلمداد میشوند و برخی مضر و زیان بار. پرداختن به
این مبحث البته٬ از حوصله این یادداشت خارج است.
آنچه در این نوشتار
مورد توجه واقع شده است٬ لزوم درک عمیق از مفاهیم است. برای مثال٬ ممکن است
سیاستمدار خودکامهای در کشوری٬ در خصوص توسعه "مردم سالاری” با فشار
افکار عمومی مردم کشورش یا بهانهجویی قدرتهای جهانی برای امتیازگیری٬ به
موضع و نتیجهای برسد که با خود بیاندیشد: "وقت آن است که ژست خود را عوض
کنم.” بیگمان این سیاستمدار٬ مفاهیم "ژست” (Gesture)٬ "بهانهجویی”
(excuses) و "افکار عمومی” (Public Opinion) را خوب فهمیده است٬ هرچند
مفاهیم "مسئولیت” (Responsibility) و "صداقت” (Honesty) را به درستی
ندانسته باشد!
خوانندگان فهیم و عزیز اجازه فرمایند که با این مقدمه٬
به مقولهای بسیار حساس و مهم بپردازیم. عدم درک یک مفهوم یا عدم توافق بر
معنای آن مفهوم میتواند بسیار خطرناک و ناامیدکننده باشد. برای مثال
آنگونه که در عنوان این یادداشت دیده میشود کلمه "ادا” معانی مختلفی دارد و
ناظر به مفاهیم متفاوت است. گاهی منظور از ادا٬ به جا آوردن و پرداخت یک
"دَین” است. گاهی به معنای ناز و کرشمه است. گاهی به معنای حرکات بیهوده و
حتی تقلید ظاهری به کار میرود.
یکی از همکاران برنامه و بودجه میگفتند
که سال اول انقلاب٬ دستور جامعی رسید که نمادهای طاغوت را محو کنید. چون
مفهوم "طاغوت” و نمادهای آن به خوبی تبیین نشده بودند٬ وقت و هزینه بسیاری
صرف شد که روی اسکناسها و روی شیروخورشید فرمها و سربرگ ها٬ با "مهر جوهر”
پوشیده شوند. آن روزها٬ کارکنان ادارات مختلف به طنز میگفتند که تمام
وقت٬ مشغول”شیرکشی” هستند!
حال آنکه حذف نماد طاغوت٬ معنا و مفهومی
عمیق و کاملا متفاوت دارد. شاید بتوان حذف نماد طاغوت را حذف فاصله طبقاتی
نامشروع دانست. شاید حذف نماد طاغوت٬ حذف فعالیت همزمان مدیران عالی در چند
پست و سمت و ایجاد فرصت برای شکوفایی استعداد و استفاده از انرژی جوانان
باشد. حذف نماد طاغوت٬ میتواند به حذف هزارفامیل منجر یا به رفع هرگونه
اثر سیاسی یا حزبی در رسیدگیهای قضائی تعبیر شود. حذف نماد طاغوت٬ یعنی
بودجهبندی به گونهای انجام شود که”رانت خواری” و "خاص خواری” به هر شکل و
با هر تابلویی معدوم شود. حذف نماد طاغوت٬ یعنی محو فقر و فساد و تبعیض.
حذف نماد طاغوت٬ یعنی روستاییان و قشرهای آسیب پذیر از "بیمه جامع”
برخوردار باشند و خدمات اجتماعی٬ بهداشتی و رفاهی در سراسر کشور٬ توزیعی
عادلانه داشته باشند. حذف نماد طاغوت٬ آن است که سرمایه حلال در ایمنی و
امنیت پایا (از افت ارزش) قرار گیرد و هر یک از سرمایه گذاران در حوزه
قانونی٬ آسوده خاطر از هرگونه تعدی باشند. حتی میتوان گفت که حذف نماد
طاغوت آن است که به کافران نیز ستم نشود. چنانکه رسول خدا (ص) فرموده اند:
"از آه و نفرین مظلوم و ستمدیده بترس٬ هر چند کافر باشد. زیرا که برای
استجابت آن حجابی نیست.”
وقتی به مولا علی (ع) رجوع میکنیم٬ میبینیم
که مصداقها به چه صراحتی بیان شده اند. این صراحت و باریک بینی باعث
انتقال عمیق معانی و مفاهیم میشود. برای مثال در مسیر صفین٬ در روستایی٬
کشاورزان٬ پیشاپیش آن حضرت می دویدند. ایشان٬ آن روز٬ تمرکز بر مبارزه را
بر "اصلاح روال زیستی” مردم و بیتفاوتی نسبت به آن٬ ارجحیت ندادند و
پرسیدند: چرا چنین می کنید؟ گفتند: عادتی از قدیم است که پادشاهان خود را
احترام می کردیم. مولا فرمودند: "به خدا سوگند! امیران شما از این کار سودی
نبردند و شما در دنیا با آن٬ خود را به مشقت می افکنید و هم در آخرت دچار
رنج و زحمت می گردید. چه زیانبار است رنجی که عذاب در پی آن باشد و چه
سودمند است آسایشی که با آن، امان از آتش دوزخ باشد.”
کوتاه سخن٬ اگر
افراد در پست و جایگاهی که قرار دارند٬ "ادای وظیفه” را با "ژست” و در
آوردن "ادای وظیفه شناسی” اشتباه کنند و این اشتباه عادت آنها شود٬
فاجعهای شکل میگیرد که رفع و رجوع آن به راحتی امکان پذیر نخواهد بود.
زیرا رفتارها٬ عادتها را میسازند و عادت ها٬ شخصیتها را شکل میدهند.
تغییر شخصیت نیز٬ متفاوت از تغییر رفتار است و بسیار دشوار٬ زمانبر و
پرهزینه است.
از این رو٬ مدیران عالی لازم است که "ادای وظیفه” را از
"تظاهر به انجام وظیفه”٬ باز شناسند. برای تبیین موضوع باید اظهار داشت که
ظاهر مورد وثوق اطرافیان٬ مدیران و کارکنان در هر سطح٬ یا گزارشات تفصیلی٬
دلیلی بر انجام وظایف قانونی افراد نیست. در دین (در قرآن٬ ادیان نیامده و
گفته نشده و همه پیروان حق و تسلیمان حقیقت٬ پیرو یک دین هستند) ادای دَین٬
آنقدر مهم انگاشته شده است که اگر "بیم از دست رفتن فرصت” باشد٬ نمازگزار
موظف است و بر او واجب است که "نماز خود را بشکند” و ادای دَین کند. مفهوم
دَین٬ البته بسیار وسیعتر از قرض است و هرگونه خسارت٬ تعهد مالی مانند
نسیه و پیش خرید و حتی مهریه را نیز
در بر میگیرد.
با مبحثی ساده و
البته مهم٬ به نقطه اوج مطالب میرسیم: "آگاهی از نرخ تورم برای درک وضعیت
اقتصادی و اتخاذ تصمیمهای کلان بسیار ضروری و حیاتی است.” محاسبه نرخ
تورم هر ماه با محاسبه "درصد تغییر” متوسط شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی
(CPI)در دوازده ماه منتهی به آن ماه به دست میآید. محاسبه شاخص فوق٬ پروسه
پیچیدهای دارد. بررسی هفتگی قیمت متوسط حدود ۴۰۰ قلم کالا و خدمات متداول
سبد مصرفی خانوار و مخصوصا ضریب اهمیت و نرخ اثرگذاری یا نفوذ آنها از
اقدامات اولیه این فرآیند میباشند. برای مثال٬ در کلان شهرها٬ "اجاره
خانه”٬ ضریب اهمیتی حدود ۳۰ درصد و یک و نیم برابر اجاره در روستاها یا
شهرستانها دارد.
نکته کلیدی این مثال٬ جایی است که کالا یا خدماتی به
ضرورت تنگناهای معیشتی از سبد خانوادهها به کلی حذف شوند (چه در گروه
خوراکیها و چه در گروه کالاهای بادوام٬ حمل و نقل یا حتی فرهنگ و تفریح )
یا با کالایی سخیفتر یا خدماتی ضعیفتر جایگزین شوند. باید توجه نمود که
این تغییر "از سر اجبار” است و غیر از "تغییر ذائقه” است. اگر "حذف و
تغییر” صورت گرفته٬ در کنار محاسبه نرخ تورم٬ به طور برجسته و پررنگ (Bold)
بیان نشود٬ انجام وظیفه اصلی (فراهمسازی اطلاعات مهم برای تصمیمسازی)٬
مغفول مانده و یک نرخ کاذب برای تورم اعلام شده است. در این صورت٬ ادای
وظیفه٬ صورت نگرفته و اگر هم چنین محاسبه ای باعث "خوش آمد” برخی باشد٬
بیگمان مورد رضایت "خداوند” نخواهد بود.
پایان کلام آنکه٬
دپارتمانهای نیروی انسانی در کنار کسانی که مشاوره به مدیران عالی را
برعهده دارند٬ رسالتی خطیر دارند که طی یک پروسه عمیق و دقیق٬ مفاهیم متعدد
مرتبط با ماموریت خود نظیر حقوق٬ قانون٬ مسئولیت٬ وظیفه و حتی "انسانیت”
را برای مدیران و کارکنان٬ شفاف و روشن سازند. آنگاه با طراحی کارگاههای
آموزشی کارآمد٬ این مفاهیم را در کنار آیین نامهها و اخلاق عملی (پرداختن
به تعارض ها) به مدیران٬ کارکنان و تمام مراجعهکنندگان خود (به شیوههای
ممکن) بیاموزند.
به عنوان نمونه٬ ارباب رجوع هر نهاد و سازمان و شرکتی
باید تفاوت و تمایز مفهوم درخواست احقاق حق (Claim) و اقدامات مربوط به آن
را از شکایت و شکواییه رسمی (Complaint) بداند و برای هردو٬ راهنماییهای
مکتوب و مستند وجود داشته باشد. نمونه دیگر٬ "طرح جامع رایگان واکسیناسیون”
تمام هموطنان٬ با "پیش خرید” سریع انواع واکسنها از "شرکتهای مختلف” (در
کنار مطالعه و تلاش تولید واکسن بومی) است که با "مشخص شدن میزان کارآیی و
عوارض هرکدام”٬ نسبت به خرید قطعی و نهایی "واکسن مطمئن تر” اقدام شود.
این حرکت میتواند نماد "وظیفه شناسی ملی” قلمداد شود. با ابیاتی از لسان
غیب٬ شوق به ادای وظیفه و جبران مافات را یادآور میشویم:
حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند
محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
چون می از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب
فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند
قند آمیخته با گل٬ نه علاج دل ماست
بوسه ای چند برآمیز به دشنامی چند!
زاهد ازحلقه رندان به سلامت بگذر
تا خرابت نکند صحبت "بد نامی چند”
عیب می جمله چو گفتی٬ هنرش نیز بگو
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند
ای گدایان خرابات٬ "خدا” یار شماست
چشم اَنعامْ مدارید ز اِنعامْی چند
پیر میخانه چه خوش گفت به دُردی کش خویش
که مگو حال دل سوخته با خامی چند
حافظ از شوق رخ مهرفروغ تو بسوخت
کامکارا٬ نظری کن سوی ناکامی چند