روابط ایران با شرق و غرب همواره به عنوان بحثی مجادله برانگیز مطرح بوده است. ایران در عین آن که از منظر جهت گیریهای سیاسی در پرتو رهیافت انقلابی خود در میدان مغناطیسی نظام بینالملل با غرب هم جهت نیست و با وجود آنکه به لحاظ جغرافیایی در موقعیتی به نسبت دور با غرب قرار گرفته اما به لحاظ برخی منافع سیاسی و به ویژه اقتصادی در کنار همگراییهای ارزشی نظیر باورمندی به دین الهی با غرب همسویی دارد
روابط ایران با شرق و غرب
همواره به عنوان بحثی مجادله برانگیز مطرح بوده است. ایران در عین آن که از
منظر جهت گیریهای سیاسی در پرتو رهیافت انقلابی خود در میدان مغناطیسی
نظام بینالملل با غرب هم جهت نیست و با وجود آنکه به لحاظ جغرافیایی در
موقعیتی به نسبت دور با غرب قرار گرفته اما به لحاظ برخی منافع سیاسی و به
ویژه اقتصادی در کنار همگراییهای ارزشی نظیر باورمندی به دین الهی با غرب
همسویی دارد. این موضوع ریشه در تاریخ تمدنی ایران دارد حال آنکه نظامهای
شرقی با ارزشهای مکاتب غیرالهی نظیر بودائیسم یا کنفسیوسیسم و متاخرتر
اندیشههای مادیگرایانه مارکسیستی از تمدن ایرانی بسیار دور هستند. در این
چارچوب جامعه ایران متکی بر تمدنی دیرپا تلاش دارد در آشفته بازار نظم
بینالملل بتواند با استفاده از ظرفیتهای اسلامی و ایرانی جهتگیری خود را
در میدان مغناطیسی بینالملل چنان تنظیم کند که در مرکز بازیهای قدرت در
نظام بینالملل قرارگرفته و با تواناییهایی که دارد براساس یک منطق
اثرگذار در راستای بهبود جایگاه ایران گام بردارد. در واقع ایران با توجه
به ژنوم ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک خود درحالی پل بین شرق و غرب است که
دارای قابلیتهای اثرگذاری بر این دوطیف را همزمان با دستیابی به یک قدرت
منطقهای
دارد. در چنین شرایطی تا حدود زیادی قدرتهای شرقی به واسطه سبقه تاریخی
ایران و ظرفیتهای کنونی تمایلی به تقویت مواضع ایران ندارند و ترجیح
میدهند امتیازات قابل توجهی را به تهران ندهند. در چنین چشماندازی مسکو و
پکن به تهران به عنوان یک شریک استراتژیک نمینگرند، اگرچه به خوبی واقف
هستند که با توجه به ژنوم ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیکی که ایران از آن بهره
مند است از اهمیت منطقهای و بینالمللی بالایی برخوردار است و به همین
دلیل روسیه و چنین تلاش میکنند در بیان موضع گیریها به حمایت از ایران
بپردازند اما در عرصه اقدام و عمل بسیار محافظه کارانه گام برمی دارند که
عدم پذیرش ایران در پیمان شانگهای یکی از مصادیق بارز آن است. طبیعی است در
چنین فضایی موضوع دستیابی به توافقی 25 ساله و استراتژیک حال آنکه موضوعی
مانند شانگهای به نتیجه نرسیده است، تا چه میزان دور از انتظار خواهد بود.
از سوی دیگر آمریکا و اروپا تا زمانی که تقابل تهران با غرب از دریچه تک
بعدی تهران باشد چندان مورد توجه قرار نمیدهند اما اگر قرار باشد تهران در
یک اردوگاه واحد با قدرتهای شرقی علیه غرب باشد موضوعی است که با واکنش
شدید غرب مواجه خواهد شد و تبعاتی را نیز به مسکو و پکن متحمل خواهد کرد.
از این روی روسیه و چین براساس برآوردهای متکی بر منافع ملی خود اگرچه تلاش
میکنند امتیازاتی را از قِبل ایران دریافت کنند اما برای اعطای امتیازات
در عمل چندان همراهی نمیکنند.