گاف جديد يک نماينده مجلس يازدهم در ميان خبرهاي کرونا و جنگ و ترور، سوژه شبکههاي اجتماعي شده است و اين گاف البته که دست به دست ميچرخد. ماجرا از اين قرار است که اينبار علي خضريان از چهرههاي شناختهشده جريان اصولگرا و البته از افرادي که در مناظرههاي مختلف با جريانهاي رقيب حضور دارد و پشت تريبون، جلوي دوربينهاي تلويزيوني و خيلي ديگر از رسانهها پرمدعا سخن ميگويد و حالا هم از اعضاي پارلمان ايران شده است
آرمان ملي - اميد کاجيان:
گاف جديد يک نماينده مجلس يازدهم در ميان خبرهاي کرونا و جنگ و ترور، سوژه
شبکههاي اجتماعي شده است و اين گاف البته که دست به دست ميچرخد. ماجرا از
اين قرار است که اينبار علي خضريان از چهرههاي شناختهشده جريان اصولگرا
و البته از افرادي که در مناظرههاي مختلف با جريانهاي رقيب حضور دارد و
پشت تريبون، جلوي دوربينهاي تلويزيوني و خيلي ديگر از رسانهها پرمدعا سخن
ميگويد و حالا هم از اعضاي پارلمان ايران شده است، واژهاي ساده از زبان
انگليسي را بهاشتباه تلفظ کرده است. آنچه اين موضوع را بزرگ جلوه داده
جايگاه خضريان در همه اين سالهاست. او از خرداد سال 1396 تا آذر سال 1398
ابتدا سردبير و سپس قائممقام مديرمسئول روزنامه فرهيختگان بوده است و
اکنون عنوان سخنگوي کميسيون اصل نود مجلس يازدهم را بر دوش دارد و عضو
هياترئيسه مجمع نمايندگان تهران است. دشمن جدي براندازان از يکسو است و
منتقد اصلاحطلبان از سوي ديگر. کتاب هم نوشته است. اما اين روزها ويدئويي
از او منتشر شده که ماجراي شعارهاي اخير عدهاي که گفته بودند «آرام
نميگيگيريم» نيز به آن رنگ و لعاب داده است. خضريان در برنامهاي که از
شبکه 3 پخش ميشود دو کلمه انگليسي «anytime & anywhere» را «آني تايم،
آني وِر» تلفظ ميکند، تاکيد و پشتسرهم تکرار کردن اين دو کلمه، فرضيه
يا توجيه نچرخيدن زبان اين نماينده مجلس را در زمان قرائت اين دو واژه
منتفي ميکند و از اين بابت ميشود اينگونه تلقي کرد که اين دو واژه براي
وي چندان آشنا نيست و از همينروست که دوبار به اشتباه تلفظ ميشود. در
اينکه تلفظ اشتباه واژگان انگليسي امري بديهي از سوي هرکسي ميتواند باشد و
به خوديخود ايرادي ندارد؛ اما سادگي اين دو کلمه و آشنايي هر فرد عادي با
آن و نادرست خوانده شدنش از سوي يک نماينده مجلس که هم سخنگوي کميسيوني
است و هم عضو هياترئيسه مجمع نمايندگان، گران تمام شده و بياختيار
بياطلاعي وي از سادهترين کلمات انگليسي را تداعي ميکند تا حدي که بسياري
از خود ميپرسند با اين بياطلاعي اصرار وي براي تکرار اين دوکلمه به زبان
انگليسي از چه بابت است؟
اولينبار نيست
البته که اين
نخستينبار نيست انگليسي سخن گفتن يک مسئول سوژه رسانهها ميشود،
شخصيتهاي مختلفي در ردهها و البته موقعيتهاي گوناگون به واسطه اين
موضوع سوژه شدهاند، همين چند وقت پيش تلفظهاي انگليسي آذري جهرمي وزير
ارتباطات و اصرارش به اينکه به اين زبان متني را بخواند با تعجب بسياري
روبهرو شده بود، خيلي پيشتر از اينها ماجراي انگليسي سخن گفتن محمد
عليآبادي در اوپک آبروي ايران را برده بود. همانطور که داستان «وان دقيقه»
گفتن احمدينژاد در دانشگاه کلمبيا سوژه شد.کماطلاعي برخي به اندازهاي
بوده است، که وقتي ظريف بهعنوان وزيرخارجه يک کشور -که لازمهاش بلد بودن
زبان انگليسي است- به اين زبان سخن ميگويد براي مردم باسوادترين جلوه
ميکند و همين امر او را متفاوت و مجزا با سايرين تلقي ميکردند. اين در
حالي است که بسياري از مسئولان ايراني در دهههاي پنجاه به چند زبان از
جمله انگليسي و فرانسه مسلط بودند و اين موضوع امري عادي به شمار ميآمد.
معلومات عمومي هم مشکل دارد؟
اما اين همه ماجرا نيست. شواهد و گافهاي همين مدت اخير از مسئولان
نشان ميدهد که معلومات مقامات کشورمان در ارتباط با مسئوليتهايي که بر
گردنشان نيز گذاشته ميشود بعضا در حد عامه مردم هم نيست. شايد يکي از
عجيبترين آنها زماني بود که در مجلس دهم عضو هياترئيسه مجلس که تذکرات
نمايندگان را قرائت ميکرد نام موزه معروف «لوور» را نتوانست تلفظ کند و
اين کلمه را به اين صورت «لووُر، لووِر، لوور، لوبر!» ادا کرد. خلاصه هر چه
تلاش کرد موفق به تلفظ درست اين کلمه نشد. جالب اينجا بود که حتي وقتي
تلفظ درست اين لغت را به او يادآور شدند نيز نتوانست آن را بگويد و گفت:
«براي من کلمه لوور را اشتباه نوشتهاند! و من هم همان را خواندم». اين در
حالي است که اين واژه براي همه مردم واژه آشنايي است و قطعا جاي هيچ اشتباه
و توجيهي دراينباره باقي نميگذاشت و اما اوج فاجعه زماني بود که بدانيم
اکبر رنجبرزاده يعني همان عضو هيأترئيسه، عضو گروه دوستي پارلماني ايران و
فرانسه نيز بود. او از جمله حاميان جدي ابراهيم رئيسي در انتخابات
رياستجمهوري دوازدهم به شمار ميآمد. از اين دست گافها زيادند مثلا کريمي
قدوسي يکي از پرمدعاترين نمايندگان اصولگراي حال حاضر مجلس يازدهم زماني
لفظ واژه NPTرا هم نميدانست، چيست. او در همان موقع عضو کميسيون امنيت ملي
مجلس بود. در طرح دوفوريتي که در سال 92 توسط جواد کريمي قدوسي تهيه و به
هياترئيسه مجلس ارائه شد، دو بار به معاهده «انپيتي» که مهمترين مبحث
حقوق بينالملل در بحث انرژي اتمي است، اشاره شد و عجيب آنکه هر دوبار هم
به زبان انگليسي و هم به زبان فارسي نام اين معاهده «ام پي تي، mpt» درج
شده بود. يکبار در عنوان طرح 5 صفحهاي و يک بار در متن آن به زبان
انگليسي.اين طرح 5 صفحهاي که با خط خود کريمي قدوسي توسط اداره قوانين
مجلس تکثير و در اختيار خبرنگاران قرار گرفت در کادر مربوط به عنوان طرح
اين عبارت را با خود دارد: «الزام دولت به حفظ حقوق مسلم هستهاي و مصاديق
آن در چهارچوب معاهده «امپيتي» در مذاکرات هستهاي.» در بند نهم اين طرح
نيز کريمي قدوسي عينا چنين نوشته بود: «هرگونه موافقت با خواستههاي طرف
مقابل نبايد خارج از معاهده «mpt» باشد». کريمي قدوسي از جمله نمايندگاني
است که از مدتها پيش با اين ادعا که اشرافي کامل به مسائل سياست خارجي
دارد، مخالف هرگونه مذاکره بر سر مساله هستهاي کشورمان بوده است. او اخيرا
در مجلس يازدهم نيز يوکيا آمانو مديرکل پيشين و مرحوم آژانش اتمي را جاسوس
خوانده و اعلام کرده است که ديدار او و محسن فخريزاده باعث ترور
فخريزاده شده است. اما همه چيز به اينجا ختم نميشود بديهي است که احمدرضا
دستغيب رئيس شوراي شهري مثل شيراز بايد در مورد معروفترين شهرهاي دنيا که
همه دربارهاش ميدانند، حداقل اطلاعاتي داشته باشد اما يادمان نرفته
زماني که او نشان داد حتي نميداند و نيز به اين معروفي در کجاست؟ اين
اشتباه نيز باز هم در تلويزيون رخ داد. رئيس شوراي شهر شيراز گفت: «در
شيراز بافتي تاريخي وجود دارد که نمونه مشابه آن را در ونيز ميتوان ديد؛
ونيز در سوئيس، سوئد....()! وجود دارد.» جاي شگفتي آنجا بود که دستغيب مدعي
هم شد که از ونيز ديدن کرده و با ديدن آن به اين مقايسه پرداخته درحاليکه
نميدانست ونيز کجاست. همين چند وقت پيش هم که آقاي قاليباف رئيس مجلس از
تلفظ ايالت آريزونا درماند و آن را آرزوينا خواند. البته ماجرايي که به
معاون رئيس دولت قبل در مورد بهکاربردن کلمه فتوشاپ و خواندن آن به صورت
«پي هوتوشاپ» نسبت ميدادند نيز بماند .
دليل جايگاه امروز
بيترديد با مرور گذشتههاي نهچندان دور ميتوان به نمونههاي بسياري از
اين موارد اشاره کرد، نمونههايي که نشان ميدهد، مسئولان ما برخلاف آنکه
سخنوران خيلي خوبي هستند و ميتوانند با آب و تاب ساعتها شعارهاي حماسي و
انقلابي در مقابل دوربينها سر بدهند، در درون از تواناييهاي لازم يا
معلومات کافي حتي در حوزه کاري که مسئوليت آن را برعهده دارند نيز
بيبهرهاند و جالب اينکه در چنين شرايطي يکديگر را مقصر وضعيت کنوني کشور
جلوه ميدهند، شايد مرور همين گافهاي مسئولان باشد که ما را به پاسخ اين
سوال برساند که بهراستي چرا بايد امروز کشورمان با تمام ظرفيتهايش در
چنين جايگاهي باشد؟ آيا دليلي غير از ادعاهاي توخالي مسئولان در تمام اين
دههها را دارد؟