آنچه در دو، سه ماه گذشته در فوتبال ايران و نمايندههاي باشگاههاي کشور در جام باشگاههاي آسيا اتفاق افتاد و واقعا مهمتر از هر چيز ديگري به چشم ميخورد، استمرار در کار پرسپوليسيها بود. براي اولينبار در طول چند دهه گذشته مديريت قابل تحسيني در جريان هدايت يک باشگاه اتفاق افتاد. پرسپوليس در طول اين دو، سه ماه گذشته، باشگاه و تيم ديگري بود و به شکل ديگري ظاهر شد.
آنچه در دو، سه ماه گذشته
در فوتبال ايران و نمايندههاي باشگاههاي کشور در جام باشگاههاي آسيا
اتفاق افتاد و واقعا مهمتر از هر چيز ديگري به چشم ميخورد، استمرار در
کار پرسپوليسيها بود. براي اولينبار در طول چند دهه گذشته مديريت قابل
تحسيني در جريان هدايت يک باشگاه اتفاق افتاد. پرسپوليس در طول اين دو، سه
ماه گذشته، باشگاه و تيم ديگري بود و به شکل ديگري ظاهر شد. اگر سه تيم
ديگر را در نظر بگيريم، ميبينيم که براي بازيهاي آسيايي هر کدام
سريعالسير مربيهاي جديدي انتخاب کردند که سابقه زيادي در هدايت تيمهاي
ليگ برتري نداشتند. بالا و پايينهاي زيادي اتفاق افتاد و تغيير و تحولات
زيادي در سه باشگاه ديگر رخ داد. اولين کاري که پرسپوليسيها کردند، چون
صحبت از بسته شدن پنجره نقل و انتقالات براي اين باشگاه بود، خيلي
سريعالسير بازيکنان فصل آينده را انتخاب کردند و به اين شکل به يحيي
گلمحمدي، سرمربي اين تيم و کادر فني اجازه دادند که تيمشان را قبل از اين
بازيها بسازند و به آنچه در فوتبال واقعا مشکل است- به مساله مهم
تيمسازيشان- برسند. درواقع تيم ساختن مشکلتر از هر مساله ديگري در کار
باشگاههاي فوتبال است. گلمحمدي توانست با خيال آسوده به ساختن و پرداختن
تيمش از نظر فني بپردازد. آنهايي که فوتبال را خوب ميشناسند از ابتدا
متوجه شدند که تيم پرسپوليس روي ريل جداگانهاي حرکت ميکند. فعل «خواستن»
در اين تيم کاملا مشهود بود؛ مشکلات کمتري داشتند و بازيکنان از رضايت خاطر
بيشتري برخوردار بودند. مسائل مهم در تيمداري در وهله اول رضايت بازيکنان
است. مساله بعدي هماهنگ بودن کادر فني، بازيکنان، هياتمديره و فهميدن و
درک يکديگر است و پرسپوليس به اين مهم به خاطر استمراري که در پايان فصل
گذشته به کار تيمي بخشيده بود، دست پيدا کرده بود. در پايان هر فصل در
فوتبال ايران مرسوم است که براي خوشايند و کيسه دلالها، 10، 12 بازيکن هر
تيمي را ترک ميکنند و 10، 12 بازيکن جديد ميآيند و کلا کار تيمسازي را
بههم ميزنند. اکثرا مربيها ميروند و مربيان ديگري ميآيند ولي ما ديديم
بعد از رفتن کالدرون و آمدن يحيي گلمحمدي وضعيت پرسپوليس کلا تغيير کرد.
حتي ميتوانم بگويم در زمان کالدرون، پرسپوليس پرحاشيهتر از زمان يحيي
گلمحمدي بود. يحيي گلمحمدي ديگر کارش را خوب ياد گرفته و يکي از
شخصيتهاي مهم اين تيم و يکي از شخصيتهايي که به استمرار کار تيمي اهميت
زياد ميدهد، همين يحيي گلمحمدي است. طبيعتا پرسپوليس مجموعه قدرتمندي شد و
نشان داد اگر در فوتبال ما آدمهاي درست سر کار باشند، ميتوانند پول و
سرمايه هنگفت تيمها و باشگاههاي ديگر را تحقير و کوچک کنند. همانطور که
ميبينيم کشورهاي ديگر با چه سرمايههايي-مثل يکي از بازيکنان النصر که
يازده ميليون دلار ارزشگذاري شده- که اگر همه بازيکنان پرسپوليس را جمع
کنيم، قيمتشان به اندازه اين يک بازيکن نشود. البته قيمتشان چون ارزششان
به مراتب خيلي بيشتر از همه تيمهايي هست که در جام باشگاههاي آسيا در
غرب آسيا شرکت کرده بودند. واقعا جاي تبريک دارد و ما به اين نتيجه ميرسيم
که تواناييها و استعدادها در کشور ما چقدر زياد هستند ولي عدم رسيدگي و
مديريت...