رئيس کل بانک مرکزي درحالي توئيتي را مبني بر اينکه طي دو سال گذشته با وجود محدوديت دسترسي به درآمدهاي ارزي و شديدترين و بيسابقهترين تحريمهاي پولي و بانکي سعي کرده با تمرکز بر دارو و تامين کالاهاي اساسي مانع فروپاشي اقتصاد ايران شود منتشر کرده
رئيس کل بانک مرکزي درحالي
توئيتي را مبني بر اينکه طي دو سال گذشته با وجود محدوديت دسترسي به
درآمدهاي ارزي و شديدترين و بيسابقهترين تحريمهاي پولي و بانکي سعي کرده
با تمرکز بر دارو و تامين کالاهاي اساسي مانع فروپاشي اقتصاد ايران شود
منتشر کرده و گراني ارزهاي خارجي را ناشي از تاثير رواني فعال کردن طرح
مکانيسم ماشه توسط ترامپ دانسته و اخبار مربوط به تلاش آمريکا براي قطع
کامل ارتباط نظام مالي را نيز از ديگر عوامل برشمرده که اولا رسم بر اين
است رئيس کل بانک مرکزي کمتر سخن بگويد. در اوايل کار دکتر همتي از اينکه
بنا ندارند زياد صحبت کنند، خوشحال بوديم اما بعد از مدتي توئيتها شروع
شد، مرتب حضور داشتند و سعي ميکردند اطلاعرساني کنند. همين
اطلاعرسانيها باعث شد بازار دست بانک مرکزي را بخواند و متوجه شود که
چقدر بار مفهومي و چقدر غيرمفهومي دارد. به همين دليل در همه جاي دنيا
روساي کل بانک مرکزي مرتبا در رسانهها حضور ندارند و محدود هستند تا اعمال
سياست جديدي داشته باشند. نکته ديگر اينکه در ادبيات واژه جديدي تعريف شود
که آن هم بحث «فروپاشي اقتصادي» است. از آنجا که طي چند سال اخير اوضاع و
احوال اقتصادي شرايط مناسبي نداشته و به يک عامل که نتوانستند اقتصاد را
دچار فروپاشي کنند، اشاره ميکنيم اما اين عدم فروپاشي اقتصاد که دلار به
30هزار تومان برسد، سکه هم 15ميليون و معيشت خانواده هم در حداقل قرار
بگيرد و برخي همان معيشت را هم در اختيار ندارند، چه نامي دارد؟ خوب است
رئيس کل بانک مرکزي و مقامات مسئول اين همت را بهکار بگيرند و واژگانهاي
جديدي تعريف کنند تا بشود در ادبيات اقتصادي از آن استفاده کرد. از ديدگاه
مقامات اقتصادي مفهوم رکود اقتصادي، فروپاشي اقتصادي و بحران اقتصادي چيست؟
چه اتفاق ديگري بايد پيش بيايد که بگوييم فروپاشي اقتصادي صورت گرفته است؟
درحقيقت حوزه اقتصاد دچار بلاتکليفي عجيبي شده. وقتي دلار کمتر از 10ماه
به 30هزار تومان ميرسد و بيش از دو برابر اندي افزايش مييابد، چه مفهومي
دارد؟ نکته مهم عدم وفاق اقتصادي در تيم اقتصادي دولت است و در شرايطي که
اقتصاد در فشارهاي تحريمي قرار دارد، در حوزه داخلي هم عليالظاهر يک نوع
رهاسازي پيش گرفتهايم. رهاسازي به اين مفهوم که هيچ برنامهاي براي
ساختارهاي اقتصادي را که شرايط تحريمي تحت عنوان جنگ اقتصادي ميطلبد
نديديم و اطلاعي از آن نداريم. از طرفي بحث مربوط به تاثير رواني در يک
اقتصاد سالم اثرگذار است اما در يک اقتصاد صد درصد بيمارِ فروپاشيشده
بحرانزده بحثهاي رواني ديگر جايي ندارد و آثار خود را برجاي گذاشته. قصد
ترامپ مبني بر تحريم بانکهاي ايراني از اين جهت که از مکانيسم ديگري براي
گشايش اعتبار استفاده ميشود، آثار رواني ندارد و بحث رواني زماني مطرح است
که اقتصاد در يک شرايط سالمي قرار گرفته باشد که شوکهاي داخلي و بيروني
که از آن بهعنوان شوکهاي رواني نام ميبريم، بتواند تاثير بگذارد. ما
شوکهاي داخلي کم نداريم و مرتب مجلس و دولت هر روز خبرهاي خوشايندي مطرح
ميکنند! در فرآيندي که پيش ميرويم و مرتب با گرانيهاي لحظهاي مواجهيم،
چه خبر خوشي شنيدهايم؟ بازار سرمايه را تصور کنيد که با توجه به موضوع
کرونا و وضعيت اقتصادي جهان در همه کشورها ريزش کرد جز ايران، ونزوئلا و يک
کشور آفريقايي که شاخصهاي بورس افزايش پيدا کرد. چرا مقامات اقتصادي به
اين نکته اشاره نميکنند که جنبههاي رواني کرونا باعث شد بورس رونق بگيرد و
شاخص آن افزايش پيدا کند؟ درواقع بحثهاي رواني در اقتصاد و سازوکارهاي
عرضه و تقاضاي ما تاثيري ندارد و خنثي است و عملا نميتواند محلي از اعراب
براي وضعيت اقتصادي داشته باشد.