کد خبر: ۴۲۹۹
تاریخ انتشار: ۰۵ مهر ۱۳۹۹ - ۰۹:۱۱
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تجربه انتقال پایتخت در کشورهای مختلف به دلایل گوناگون - از جمله احتمال زمین‌لرزه- عملیاتی شده و نتایج خوبی نیز به‌ دست آمده است. ترکیه، پاکستان، آلمان، برزیل، قزاقستان، استرالیا، مالزی این تجربه را عملی کردند و همه بیش و کم موفق بودند.

تجربه انتقال پایتخت در کشورهای مختلف به دلایل گوناگون - از جمله احتمال زمین‌لرزه- عملیاتی شده و نتایج خوبی نیز به‌ دست آمده است. ترکیه، پاکستان، آلمان، برزیل، قزاقستان، استرالیا، مالزی این تجربه را عملی کردند و همه بیش و کم موفق بودند.
تغییر پایتخت در برزیل حدود نیم‌قرن پیش به همت ‌رئیس‌جمهور وقت، دکتر ژوسیلینیو کوبیشک، از ریودوژانیرو به شهر جدید برزیلیا انجام شد. او در مدت 5 سال جسارتی به خرج داد که کمتر کسی در آن دوران می‌توانست آن را تصور کند و با این کار تبدیل به یک اسطوره شد.
قزاقستان از همسایگان شمالی ایران هم
بیش از یک دهه است که انتقال مرکز سیاسی را به
دلیل خطر وقوع زمین‌لرزه تجربه کرده است. در استرالیا نیز تغییر مرکز سیاسی با موفقیت تجربه شده و به نظر می‌رسد اکنون نوبت ایران است.
به باور نگارنده، تجربیات سایر کشور‌ها و به ویژه همسایگان‌مان در انتقال مرکز سیاسی می‌تواند در ایران نیز مورد استفاده قرار گیرد تا در آینده‌ای نزدیک انتقال پایتخت سیاسی را به نقطه‌ای مناسب محقق سازد. البته طرح انتقال پایتخت در دولت‌های بعد از دفاع مقدس وجود داشته است.
در دولت نخست سازندگی، وزیر مسکن و شهر‌سازی وقت، «مرحوم مهندس سراج‌الدین کازرونی»، مامور ارائه طرحی کارشناسی به منظور ارزیابی جابه‌جایی مرکز سیاسی شد. پس از چندماه کار کارشناسی و در نظر گرفتن مزایا و معایب تغییر مرکز سیاسی و شرایط احراز نامزدی نقاط مورد نظر برای استقرار مرکز سیاسی، چهار نقطه نامزد شدند که از حداقل شرایط لازم برای مرکز سیاسی برخوردار بودند. اعلام این خبر مایه خرسندی کارشناسان شد اما دیری نپایید که با شدت گرفتن فعالیت‌های عمرانی و خدماتیِ شهردار وقت تهران، غلامحسین کرباسچی و بهبود نسبی وضعیت عمرانی و خدماتی در پایتخت، طرح انتقال منتفی شد. بهبود نسبی وضعیت سبب شد دوباره سیل جدید مهاجران به کلان‌شهر تهران سرازیر شوند و ساخت و ساز و توسعه بی‌رویه آن از سر گرفته و جمعیت باز هم افزون‌تر از گذشته شود.
در دوره اصلاحات نیز تلاش‌هایی برای حل مشکلات تهران انجام و هر از چند گاهی طرح انتقال مرکز سیاسی نیز مطرح ‌شد تا اینکه علی عبدالعلی‌زاده، وزیر مسکن و شهرسازی دولت اصلاحات، بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و دلایلی را برای عدم انتقال مرکز سیاسی مطرح کرد که مهم‌ترین آن هزینه‌ها‌ی زیاد انتقال مرکز سیاسی بود. توجیهی که از دیدگاه کارشناسی و فنی به هیچ‌عنوان پذیرفتن نیست. اگر به ساده‌ترین صورت ممکن، هزینه‌های ناشی از تمرکز جمعیت بیش از 12 میلیون نفری را در شهری که زیرساخت‌های آن برای چنین جمعیتی تعریف نشده است محاسبه کنیم دلیل غیرکارشناسی بودن این بهانه را بهتر درک خواهیم کرد. به استناد آمارهای ارائه شده از نهادهای معتبری چون بانک مرکزی جمهوری اسلامی، مرکز آمار ایران و سایر مراجع ذی‌صلاح، وقتی هزینه‌های ناشی از:
- میلیون‌ها ساعت وقت تلف شده مردم در ترافیک، صف و نوبت خدمات مختلف
- هزینه درمان بیماری‌های تنفسی، استخوانی، قلبی،سرطان و بیماری‌های اعصاب که در نقاط شلوغ شهری مثل تهران رایج‌تر است.
- هزینه‌های سنگین فعالیت‌های عمرانی و خدماتی شهرداری در کلان‌شهری چون تهران
- هزینه‌های انتظامی، امنیتی و قضائی برای کنترل و نظارت بر کلان‌شهری چون تهران
- هزینه‌های ناشی از انباشت ثروت و بی‌عدالتی اجتماعی
- آلودگی آب، هوا و ترافیک
و ده‌ها و بلکه صدها معیار دیگر که از تمرکز بیش از حد جمعیت در تهران ناشی می‌شوند را به صورت کمّی درآوریم به ارقامی می‌رسیم که با آن هر یک دهه می‌توان مرکز سیاسی کشور را تغییر داد.
‌تردیدی وجود ندارد که یکی از مهم‌ترین موانع توسعه ایران، انباشت سرمایه‌های کلان به صورت راکد یا در گردش در فعالیت‌های خدماتی، عمرانی و دلالی است که بخش اعظم و غیرقابل نظارت و کنترل آن در تهران جاری است. جای گردش این سرمایه‌ها در تولید فناوری، صنعت و کشاورزی و صنایع وابسته به آنهاست نه فعالیت‌های خدماتی و دلالی. این موضوع یکی از بزرگ‌ترین موانعی است که سرعت توسعه همه‌جانبه و فراگیر را در کشور ما کند و بخش اعظم منابع را به جای تولید مصروف خدمات، عمران و تجارت کاذب کرده است.
اشتباه بزرگی که برخی از دولتمردان گذشته بر آن پافشاری می‌کردند و بسیاری از دولتمردان فعلی نیز بر آن اصرار می‌ورزند آن است که تصور می‌کنند مرکز سیاسی یعنی بزرگ‌ترین و شلوغ‌ترین شهر هر کشور. همین طرز تفکر سبب شده است که تهران علاوه بر آنکه مرکز سیاسی ایران است بزرگ‌ترین مرکز اقتصادی تجاری، صنعتی تولیدی، آموزشی دانشگاهی، فرهنگی هنری، رفاهی خدماتی و بالاخره بزرگترین مرکز جمعیتی ایران نیز به شمار آید. این انطباق نادرست، همراه با جاذبه‌های کاذب شغلی و علاقه برای دستیابی به امکانات رفاهی و تفریحی، مردم را از سراسر ایران به این نقطه روانه کرده است.
برای انتقال مرکز سیاسی لازم است، انطباق مرکز سیاسی با مراکز اقتصادی تجاری، صنعتی تولیدی، آموزشی دانشگاهی، رفاهی خدماتی، فرهنگی و هنری شکسته و توزیع متوازن امکانات در سراسر کشور انجام شود و قطب‌های تولیدی صنعتی، فرهنگی و گردشگری پدید آید.
از موانع مهم برای انتقال مرکز سیاسی کشور، لابی‌های ثروت و قدرت هستند که همواره با انتقال مرکز سیاسی از تهران به نقطه‌ای دیگر مخالف بوده‌اند و برای تحقق نیافتن آن از هیچ تلاشی فروگذار نکرده‌اند و البته حق هم داشته‌اند؛ چراکه:
- کجا مثل یک شهر شلوغ و بی‌حساب و کتاب می‌شود با احتکار کالا، زمین، مسکن و سرمایه یا فروش خدمات یک‌شبه بر موج سوار و میلیونر شد.
- کجا مثل شهر شلوغ تهران می‌توان بر فساد اقتصادی سرپوش گذاشت و در همهمه و ازدحام آن گم شد.
- کجا مثل شهر شلوغ تهران می‌توان با ابزار تبلیغ بر موج عظیم مردم سوار شد و اهداف حزبی و انتخاباتی را جامه عمل پوشاند.
- کجا مثل شهر بیش از 12 میلیون نفری تهران می‌توان سیاست و قدرت را در کنار ثروت و سرمایه جستجو کرد.
- کجا مثل تهران می‌توان در بهترین و خوش آب و هواترین نقاط و با بهترین امکانات رفاهی و تجملی بالای شهر و به دور از مردم متوسط و فقیر جنوب شهر آسوده بود.
به برکت جمعیت کلان تهران و شلوغی و نابسامانی آن است که این شهر اکنون میزبان صدها میلیاردر صاحبنام شده است که در سلامت شیوه ثروت‌اندوزی بسیاری از آنها تردید وجود دارد. قدرمسلم، انتقال مرکز سیاسی و تفکیک آن از مراکز اقتصادی و تجاری، صنعتی و تولیدی، رفاهی و خدماتی، لابی‌های قدرت و ثروت را فلج خواهد کرد و انحصار اقتصاد و قدرت را از کف‌شان خواهد ربود. این تغییر بزرگ‌ترین گام در راه تحقق شعار عدالت و رفاه اجتماعی برای همه و توسعه پایدار خواهد بود که خواسته قلبی همه مردم ایران است.
مهم‌ترین ویژگی‌های مرکز سیاسی جدید عبارتند از:
-از نظر جغرافیایی از ضریب امنیتی بالایی برخوردار باشد(در مرکز کشور و در فاصله مناسب از مرزها قرار گرفته باشد).
- شرایط اقلیمی و آب و هوایی مناسبی داشته باشد.
- در محدوده گسل‌های زلزله‌خیز نباشد و نسبت به سایر حوادث طبیعی مثل سیل نیز آسیب‌پذیر نباشد.
- از زیرساخت‌های لازم برای مرکز سیاسی مثل همجواری با راه‌های ارتباطی، راه‌آهن، فرودگاه، آب، برق و گاز برخوردار باشد یا ظرفیت ایجاد چنین زیرساخت‌هایی را داشته باشد.
- جمعیتی کمتر از 200 هزار نفر را دربرگیرد. در این صورت هیچ‌کدام از کلان‌شهرها و اغلب مراکز استان‌ها حائز چنین شرایطی نخواهند بود و این یک مزیت است.
- موجب برانگیخته شدن حساسیت‌های قومی، مذهبی، محلی و منطقه‌ای نشود.
- برای ایجاد و گسترش زیرساخت‌های ارتباطی و اداری نظیر فیبر نوری، ساخت‌و‌ساز ساختمان‌های جدید، فاضلاب، فضای سبز، منابع آب و انرژی و نظایر آن از شرایط لازم بهره‌مند باشد.
کوتاه سخن آنکه، افتخار انتقال پایتخت از تهران به نقطه‌ای حائز شرایط مذکور، نصیب هر دولتی شود آن دولت و کار بزرگش برای همیشه در اذهان ملت ایران جاودانه خواهد شد.
نام:
ایمیل:
* نظر: