مهدي نصيري را با کيهان ميشناسند. او يک سال پس از آغاز همکارياش با روزنامه کيهان در قم، عضو شوراي سردبيري و از سال 1367 تا 1374 مديرمسئول و سردبير کيهان شد؛ پس از آن تا سال 1379 ماهنامه «صبح» را منتشر کرد؛ در سال 1380 معاون سياسي شوراي سياستگذاري ائمه جمعه سراسر کشور شد و در سال 1384 بهعنوان معاون فرهنگي دفتر نمايندگي رهبر ايران در کشور امارات به اين کشور رفت و سال 1388 به ايران برگشت.
آرمان ملي-ياسمين طالقاني: مهدي
نصيري را با کيهان ميشناسند. او يک سال پس از آغاز همکارياش با روزنامه
کيهان در قم، عضو شوراي سردبيري و از سال 1367 تا 1374 مديرمسئول و سردبير
کيهان شد؛ پس از آن تا سال 1379 ماهنامه «صبح» را منتشر کرد؛ در سال 1380
معاون سياسي شوراي سياستگذاري ائمه جمعه سراسر کشور شد و در سال 1384
بهعنوان معاون فرهنگي دفتر نمايندگي رهبر ايران در کشور امارات به اين
کشور رفت و سال 1388 به ايران برگشت.
نصيري از کجا تا اينجا
نصيري ماهنامه «سياحت غرب» به صاحبامتيازي مرکز پژوهشهاي اسلامي
صداوسيما در قم را سردبيري و فصلنامه معرفتي - اعتقادي «سمات» را منتشر کرد
و با انتشار کتاب «عصر حيرت» و توئيتهاي جنجالياش بيش از گذشته مورد
توجه رسانهها قرار گرفت. نصيري 30 ديماه 1398 در بيستوپنجمين سالگرد
درگذشت مهندس مهندس بازرگان در توئيتي نوشت: «اکنون که مهندس بازرگان را در
بافت و سياق «عصر حيرت» بازخواني و تحليل ميکنم، احساس ميکنم در تمام
اين سالها در نقد نظري و معرفتي او جانب انصاف را رعايت نکردهايم./ غفر
ا... لنا و له» نصيري روز دوم تير 99 نيز پيشنهاد داد: «بهعنوان کسي که به
مرحوم مهندس مهدي بازرگان نقد فکري و سياسي دارم، نامگذاري خياباني را در
تهران به نام اين چهره معاصر، اقدامي شجاعانه، سنجيده و خيرخواهانه در جهت
تقويت ديانت مردم، تداوم جمهوري اسلامي و وحدت ملي ميدانم.» او سال گذشته
نظر مشابهي را درباره مصدق مطرح کرده بود: «دولت دکتر مصدق نفت را ملي کرد و
با کودتايي آمريکايي ساقط شد و ما بارها به حق از اين دخالت امپرياليستي
عليه آمريکا استفاده کرديم. اگر مانند آيتا... کاشاني بزرگراه يا خياباني
را هم به نام مصدق ميکرديم تضعيف انقلاب اسلامي بود يا تقويت آن؟» توئيت
ديگرش که اين اواخر منتشر کرد باز اشاره به نامگذاريها دارد: «طرح
دوفوريتي تغيير نام مهرآباد به شهيد سليماني يعني تقدم انقلابيگري بر
عقلانيت. تبديل افراطي نامهايي که اقشار بيشتري را زير يک چتر گرد ميآورد
به نامهاي انقلابي و حتي ديني به تعميق دوقطبي خسارتبار اجتماعي موجود
در کشور ميانجامد. نتيجه، تضعيف بيشتر انقلاب و دين خواهد بود.» نصيري
تغيير کرد و در توئيتر هم به قول خودش «عدهاي از دوستان انقلابي و
حزبا...ياش» به او گفتند «تو تغيير کردهاي» و در پاسخشان نوشته: «انگار
تغيير ويروس کروناست که بايد از آن فرار کرد. البته نفس تغيير نه مثبت است و
نه منفي. بستگي به جهت تغيير دارد. اميدوارم تغييراتم که سيري حداقل
بيستساله دارد مستدل و قابل دفاع ديني و عقلي باشد.»
حجاب از نگاه نصيري
اکنون همين نصيري متفــاوت را دهــه 70 در بــرنامه تلويزيوني زاويه
در مناظرهاي بيسابقه درباره «قانون الزام حجاب» بود، شرکت کرد و
اظهارات قابلتاملي داشت. او گفت: «اين الزام به حجاب بيهزينه نبوده است،
يکي ممکن است بگويد که عيبي ندارد، ما قبول داريم که الزام موفق نبوده اما
حداقل اينکه الزام باعث ميشود که سالي يکي دو درصد فقط ما افت حجاب داشته
باشيم و سير فاصلهگيري از حجاب تدريجي باشيد، خود همين يک دستاورد است. در
پاسخ بايد گفت که خير، چنين امري براي جامعه ما خيلي هزينهبردار بوده
است. چند مثال ميزنم؛ همانطور که عرض کردم ما با اين الزام يک دوقطبي
ايجاد کرديم، دوقطبي نظري و فکري تا زماني که در مقام اظهارنظر و گفتوگو
است عيبي ندارد اما اين دوقطبي در عرصه عملکرد اجتماعي ميآيد. براساس
پيمايشي که وزارت ارشاد در سال 1394 داشته است، بيشتر از 70 درصد جامعه
ايراني با الزام حجاب موافق نيست. اما در برابر اين هفتاد درصد چه اتفاقي
ميافتد، همين امروز بهطور اتفاقي يک خانم که از آشنايان ماست و محجبه و
چادريست به من زنگ زد، گفت در يکي از بيمارستانهاي تهران که براي يکي از
نهادهاست – ãä ÇÓã äãíÂæÑã – ãä ÈÇ Çíä ÕÍäå ãæÇÌå ÔÏã ˜å ÎÇäã ÈíãÇÑ ÈÇ
ÍÌÇÈ ÔÑÚí ˜Çãá ãÇäÊæ æ ÑæÓÑí æ ãÇÓ˜ ãÑÇÌÚå ãí˜äÏ Èå ÈíãÇÑÓÊÇä¡ í˜ ÎÇäã
ÇÏÑí ÏÑ ÈÑÇÈÑ ÏÑ ÈíãÇÑÓÊÇä ÇíÓÊÇÏå¡ ÇÈÊÏÇ Èå Çæ ãíæíÏ ÇæáÇ ÂÑÇíÔ
ÏÇÑí¡ ÈÇíÏ ÂÑÇíÔÊ ÑÇ Ç˜ ˜äí æ ËÇäíÇ ÈÇíÏ ÇÏÑ ÈæÔí ÊÇ ÈíÇíí ÏÇÎá. Çíä
ÎÇäã ãÍÌÈå æ ÇÏÑí ˜å ÔÇåÏ Çíä ãÇÌÑÇ ÈæÏ ÈÇ äÝÑÊ ÇÒ Çíä ãÇÌÑÇ ÍÑÝ ãíÒÏ.
íÚäí ÇíäÞÏÑ ÇËÑ ÓæÆí Ñæí Çíä ÎÇäã ÇÏÑí ÐÇÔÊå ÈæÏ ˜å ãíÝÊ ÑÇ ÈÇíÏ
Çíä ÈíãÇÑÓÊÇä ÈÇ Çíä ÎÇäã Çíä ÈÑÎæÑÏ ÇåÇäÊÂãíÒ æ ÊÍÞíÑÂãíÒ ÑÇ ÏÇÔÊå
ÈÇÔÏ¿ ÈÈíäíÏ Çíä ÏæÞØÈíåÇ Èå ˜ÌÇ ÇäÌÇãíÏå…»
فارس شاکي شد
مشخص بود که دلواپسان اين اظهارات را برنتابند چنانکه خبرگزاري فارس
نوشت: «اول اينکه ما حجاب اجباري نداريم. الزام قانوني داريم. الزام قانوني
خودش برآمده و با امضاي راي اکثريت است. اگر وجاهت دموکراتيک قانونگذاري
را زير سوال ببريم سنگ روي سنگ بند ميشود؟ از فردا هر کس بگويد فلان قانون
را مردم مخالفند چه کنيم؟ با کدام منطق بايد بپذيريم شاخص اکثريت نزد
شماست؟ مقايسه الزام حجاب در جمهوري اسلامي با الزام رضاقلدر از مبنا دچار
اشکال است. مثل اينکه کسي قانون در ديکتاتوري را با قانون در جمهوريت
مقايسه کند. انشا... که روشن است دچار چه اشتباه فاحشي شدهاند. الزام
قانون در جمهوريت پشتوانه راي مردمي دارد، نه قلدري يک ديکتاتور. آقاي
نصيري گفتهاند الزام حجاب ثمر نداشته است. از کجا فهميدند؟ اينکه وضع حجاب
بدتر شده يعني الزام ثمر نداشته است؟ بازهم دچار اشتباه عجيب شدند. جامعه
ما در يک مبارزه است. اساسا مقايسه نقطهاي در فهم رفتار جامعه در حال
مبارزه غلط است. سوال اين است که اگر الزام حجاب نبود وضع بدتر بود يا
بهتر؟ مثل اينکه فردي خلاف جريان آب پارو بزند. قدرت فرد را در عقبگردش
نبايد ديد. مهم اينکه اگر خلاف آب پارو نزده بود، همين ميزان عقب رفته بود؟
ميگويند با حجاب موافقم اما با الزامش نه. مثل اينکه کسي بگويد با دروغ
مخالفم اما با حرمتش نه. برادرم حجاب خودش يک الزام ديني است. چطور ممکن
است با حجاب موافق باشيد ولي با الزامش نه. همان که از ضرورت حجاب گفته از
الزامش گفته است. مگر دلبخواهي و سليقهاي است؟