شرایط اقتصاد ایران طی چند سال گذشته با فراز و نشیبهای فراوانی همراه بوده است. از توافق هستهای و ایجاد امید برای بهبود شرایط تا بازگشت تحریمها و دشوارتر شدن مسیر حرکت اقتصاد کشور که تا امروز شاهد آن هستیم.
ژوبین صفاری
شرایط اقتصاد ایران طی چند
سال گذشته با فراز و نشیبهای فراوانی همراه بوده است. از توافق هستهای و
ایجاد امید برای بهبود شرایط تا بازگشت تحریمها و دشوارتر شدن مسیر حرکت
اقتصاد کشور که تا امروز شاهد آن هستیم. بیتردید وضعیت اقتصادی کشور محصول
چند عامل است که بخشی به ساختارهای غلط اقتصادی، بخشی به موضوع تحریمها و
مناسبات بینالمللی و همچنین انحصار و فساد در اقتصاد که در ذیل ساختارهای
غلط تعریف میشود. در این بین اما فرضیهای مطرح میشود مبنی بر اینکه با
تغییر رئیس جمهور آمریکا، اقتصاد ایران چشمانداز امیدوارکنندهای پیدا
میکند. این گزاره میتواند هم غلط و هم درست باشد.
بیشک اقتصاد کشور
همواره طی این چند دهه از کسری بودجه، روشن بودن موتور نقدینگی و تورمهای
بالا، در تحریم و غیر تحریم رنج برده است.
بنابراین به نظر میرسد، رئیس
جمهوری آمریکا نه از بین این دو گزینه که حتی اگر به انتخاب مسئولان کشور
ما تعیین شود باز هم این مشکلات بر سر جای خود باقی است. بنابراین نمیتوان
گفت که اقتصاد تنها با تغییر رئیس جمهوری ایالت متحده و حتی با فرض
برداشته شدن کامل تحریمها میتواند به ساحل امن برسد. اما از آن سو تردیدی
نیست که اقتصاد به خصوص در کشور ما پیوندی انکار ناشندنی با سیاست دارد.
هیچ کشوری نمیتواند ادعا کند که بدون ارتباط با سایر کشورها بتواند
اقتصادی شکوفا و پویا داشته باشد. ولو اینکه ساختارهای اقتصادی اش از درون
قدرتمند باشد. بنابراین این دو مقوله در پیوند با یکدیگر می توانند شرایط
اقتصادی را تغییر دهند.
از طرفی باید درنظر داشت که تغییر شخص اول کاخ
سفید به معنای تغییر در سیاستهای کلی آن کشور نیست. حتی به فرض بازگشت
بایدن (رئیس جمهور احتمالی آمریکا) به برجام، تنها راه دیپلماسی دوباره باز
خواهد شد. در نهایت اما معلوم نیست که در دور جدید گفتوگوها دموکرات های
آمریکا چه توقعاتی از طرف ایرانی داشته باشند. در این شرایط بهتر است
اقتصاد کشور را از بند تمام نارساییهایی انباشت شده در چند دهه اخیر به
عنوان گام نخست رها کنیم. این نارساییها البته پیوند مستقیم با عدم شفافیت
و بسته بودن فضای رسانهها برای مطالبهگری مردم در اقتصاد دارد. آنچه
واضح است اقتصاد ایران در حال حاضر هیچ چشم انداز مشخصی حتی برای یک سال
آینده خود ندارد. به وضوح این سردرگمی را می توان در تصمیم های ضدو نقیض
مسئولان کشور دید. این بی چشم اندازی البته نه فقط محصول عملکرد قوه مجریه
که همه قوا را در بر می گیرد. اقتصاد ایران طی چند دهه گذشته همواره به
صورت اقتضایی عمل کرده است و همین موضوع سبب سردرگمی فعالان و سرمایه
گذاران شده است. این تغییر مسیر نیازمند تغییر در نگرش حاکم در نظام
تصمیمسازی است که البته برای همه جریانهای فکری و سیاسی کشور واجب است.
باید
در نظر داشت اگر اولویت کشور اقتصاد باشد، باید همه جریان ها بدون در نظر
گرفتن تضاد منافع سیاسی به یک هدف فکر کنند. اقتصاد کشور نیازمند دمیده شدن
شفافیت به معنای واقعی در آن است که در این بین تنها رسانههای قدرتمند و
آزاد هستند که میتوانند مطالبهگر این شفافیت باشند. بنابراین قبل از صبر
استراتژیک برای تغییر رئیس جمهوری آمریکا نخست باید در داخل یک بار برای
همیشه تکلیف خود را با اقتصاد و شرایط آن روشن کرد.