ریاستجمهوری آمریکا با ظهور و واگیری ویروس کرونا شرایط بیمانندی را در تاریخ جهان به وجود آورده است که گفتوگو درباره آن میتواند برای مدنیت انسان بسیار آموزنده باشد. بیمانندی شرایط جهانی در مقطع کنونی دربرگیرنده دگرگونیهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی از یک سو و بههمریختن محاسبات در همه این زمینهها از سوی دیگر است.
کرونای انتخابات آمریکا احمد عظیمیبلوریان . استاد پیشین مریلند
همزمانی انتخابات ریاستجمهوری آمریکا با ظهور و واگیری
ویروس کرونا شرایط بیمانندی را در تاریخ جهان به وجود آورده است که
گفتوگو درباره آن میتواند برای مدنیت انسان بسیار آموزنده باشد.
بیمانندی شرایط جهانی در مقطع کنونی دربرگیرنده دگرگونیهای اجتماعی،
اقتصادی، فرهنگی، سیاسی از یک سو و بههمریختن محاسبات در همه این
زمینهها از سوی دیگر است. رویدادهای اشارهشده در مجموع نشاندهنده
ناتوانی بشر در پیشبینی در همه این زمینههاست. با وجود اینکه برخی از
کارشناسان و دانشمندان احتمال درگیریهای جهانی شبیه به کرونا را مطرح کرده
بودند، اما در مجموع ما شاهد خطاهای برخورد با مشکلات و برنامهریزی برای
حل آنها در سراسر جهان ازجمله ایالات متحده آمریکا و ایران بودهایم. از
دید تاریخی، ایالات متحده آمریکا شاید نخستین نظام جمهوری در جهان باشد که
از پیچیدگی رویدادهای اشارهشده بیشترین صدمه را دیده است. اجازه بدهید
گفتوگو در زمینههای اشارهشده را از انتخابات آمریکا آغاز کنیم که در آن
دو حزب نسبتا انحصاری دموکرات و جمهوریخواه سرنوشت جامعه آمریکا (یا بهتر
است گفته شود ایالات متحده آمریکا) را در چنگال خود دارند. از این دو حزب
انتظار میرفت که همه باورهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مردمان
مختلط ایالات متحده را با کمک یکدیگر به گونهای نمایندگی و مدیریت کنند که
مردم آمریکا -از بومیان و مهاجران اولیه اروپایی و آفریقایی تا مهاجران
جدیدتر- همه از آن بهره گرفته و به یک زندگی و همزیستی دلخواه و همراه با
آرامش دست یابند. این دسترسی به زندگی مطلوب برای طبقات اجتماعی و نژادهای
ساکن آمریکا نهتنها با گذشت چندصد سال از تاریخ تشکیل ایالات متحده تأمین
نشده، بلکه زمینه رسوایی زمامداران کنونی آمریکا را فراهم کرده و موجب
روشدن اختلافات نژادی و ناهمزیستی مردمان آمریکا شده است. دو حزب حاکم که
باید مکمل یکدیگر در اداره جامعه و تأمین خواستههای مردم باشند و مانند
دو چرخ از یک گاری بار اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مردم آمریکا را به جلو
ببرند، مانند سگ و گربه به جان هم افتاده و یکدیگر را تکه و پاره میکنند.
حزب جمهوریخواه خود را موظف به حمایت از ثروتمندترین اما کوچکترین قشر
اجتماعی آمریکا میداند و خواستههای اکثریت مردم آمریکا را نهتنها به هیچ
میگیرد بلکه با آن با شدیدترین لحن برخورد میکند. به عبارت دیگر، شکاف
بروزکرده در جامعه آمریکا به وضوح در بالاترین سطح حکومت دیده میشود.
درحالیکه مفهوم اصلی حکومت یکپارچهکردن جامعه است نه تکهپارهکردن آن.
هماهنگی میان دو حزب، چه در کنگره آمریکا و چه در استراتژیهای مردمداری
اصلا وجود ندارد. به جای دست به هم دادن دو حزب در اداره جامعه آمریکا، این
دو جریان کلا از یکدیگر قهرند و هیچ فرصتی را برای کوبیدن یکدیگر از دست
نمیدهند.بنا بر رسوم انتخابات آمریکا، رئیسجمهور کنونی آن یعنی دونالد
ترامپ شدیدا تمایل به انتخابشدن دوباره دارد. انتخاب برای بار دوم بر پایه
قانون صورت میگیرد. جو بایدن، نامزد دموکراتها نیز پس از طی مراحل
قانونی به نامزدی نهایی حزب دموکرات برای تصدی پست ریاستجمهوری برگزیده
شده است. رفتار و کردار این دو بر مبنای دو مدل مدیریتی کاملا متضاد است که
روبهروی یکدیگر قرار گرفتهاند. روحیه ترامپ بر پایه یک مدل امپراتوری
شکل گرفته است. با وجود شکستهای مکرر ایالات متحده در زمینههای اقتصادی و
سیاسی، ترامپ هنوز خود را رهبر جهان میداند. همه معاهدههای همکاری
بینالمللی را که بر مبنای بدهبستان تنظیم شده در هم ریخته و به شعار
انتخاباتی قبلی خود «آمریکا بالاتر از همه» شدیدا پایبند است. از سوی دیگر،
بایدن با برگزیدن کاملا هریس به معاونت رئیسجمهور دست به اقدامی بیسابقه
در تاریخ انتخابات آمریکا زده است. انتخاب هریس مانند پرتاب یک تیر با دو
نشان بیسابقه است که در صورت موفقیت، کل ساختار سیاسی آمریکا در آینده را
دگرگون خواهد کرد. نخست اینکه در صورت پیروزی دموکراتها در انتخابات، هریس
نخستین زنی خواهد بود که در تاریخ سیاسی آمریکا به عنوان معاون رئیسجمهور
برگزیده میشود. این یک پدیده بیسابقه در جامعه آمریکا خواهد بود. دوم
اینکه هریس پس از اوباما دومین کسی است که در 10 سال گذشته از تبار
غیراروپایی به کاخ سفید راه مییابد. سوم، این پرسش مطرح است که اگر
بایدن به ریاستجمهوری برسد و عمرش کفاف یک دوره چهارساله یا هشتساله را
ندهد، آیا کاملا هریس میتواند به جای او مسئولیت ریاستجمهوری را بر عهده
بگیرد؟ اگر پاسخ مثبت باشد، یک زن آن هم یک غیراروپایی با تبار مشترک
سیاهپوست و هندی مسند ریاستجمهوری آمریکا را به دست خواهد گرفت. این
پدیده بیسابقه موانع پیشرفت زنان و اقلیتهای نژادی را در آمریکا از میان
بر خواهد داشت. افزایش رفاه نسبی مردم تهیدست از راه کمکهای مالی دولت
فدرال مانند بخشودهشدن وام دانشجویان، کاهش سن بازنشستگی برای دریافت بیمه
و نیز جایگزینی انرژی پاک به جای نفت و گاز (انرژیهای فسیلی شدیدا مورد
علاقه ترامپ است) ساختار صنعت انرژی را در آمریکا کلا دگرگون خواهد کرد.
این دگرگونی را نباید دستکم گرفت زیرا پدیده اشارهشده نیاز و وابستگی
آمریکا را به انرژیهای فسیلی سریع کاهش خواهد داد و ساختار کنونی بازار
نفت و گاز جهانی که آمریکای ترامپ شدیدا به حفظ و کنترل آن پایبند است، کلا
دگرگون خواهد شد. کنترل نفت و گاز درحالحاضر یکی از دلایل حضور و رقابت
آمریکا در کشورهای نفتخیز جهان بهویژه خاورمیانه است. پایانیافتن این
کنترل به کشورهای نفتخیز خاورمیانه امکان خواهد داد که به راحتی نفس
بکشند. کاملا هریس در دوره مسئولیتهای قضائی خود در ایالت کالیفرنیا نقش
عمدهای در مبارزه با آلودگی هوای ناشی از استفاده از سوختهای فسیلی ایفا
کرده است که او را بهلحاظ ایدئولوژیکی در نقطه مقابل ترامپ قرار میدهد.
اگر تیم بایدن و هریس برنده انتخابات آمریکا شوند، تأثیر شگفتانگیزی بر
روحیه مردم و زمامداران جهان خواهد گذاشت، به این معنی که مفهوم حکومت
جمهوری بهتر شناخته خواهد شد (در برابر رقابتهای رؤسای جمهوری سابق که باز
هم هوس انتخابشدن دارند). بهطورکلی حکومتها در چند هزار سال گذشته در
کشورهای جهان در دو شاخه فردی و دستهجمعی شکل گرفتهاند و با سلایق متفاوت
اداره شدهاند تا در نهایت همه آنها سقوط کردهاند. در حکومت فردی یک نفر
به نام امپراتور، شاه یا سلطان یا چیزی شبیه اینها بر همهچیز مسلط بوده که
نمونههای کنونی آن هنوز هم در سراسر جهان مشاهده میشود. فانتزیترین
نمونه این نوع حکومت در کرهشمالی کنونی برپاست. روش دوم حکومت دستهجمعی
است که سادهترین نوع آن جمهوری به مفهوم حکومت مردمی (یا حکومت مردم بر
مردم) بوده و هست. هر کدام از این دو روش مزایا و معایب خود را داشته و
دارند. روش بینابین این دو استفاده از نام و مشخصات تزیینی جمهوری اما
اداره کشور توسط یک فرد مانند سلطان یا شاه است. در خاورمیانه و آمریکای
لاتین از اینگونه مدلها زیاد دیده میشود. رفتار ترامپ بیشتر متمایل به
امپراتوری است تا جمهوری. پایه کار در یک حکومت واقعی جمهوری بر مشارکت
حداکثری مردم در تصمیمگیری است. در نظامهای شبهجمهوری، کشور توسط یک فرد
اداره میشود هرچند عنوان جمهوری را حمل کند. بهطورکلی، جمهوری یک نظام
میراثی خانوادگی نیست. فلسفه جمهوری بر این واقعیت قرار دارد که مردم را
میتوان آگاهانه و صمیمانه در اداره کشور شریک کرد. در مدل شبهجمهوری،
مقام ریاستجمهوری با پیروی از مدل سلطنتی حالت موروثی به خود میگیرد. این
حالت در ایالات متحده آمریکا تاکنون دو بار اتفاق افتاده که دومین و آخرین
نمونه آن انتخاب جورج بوشهای پدر و پسر بود که بوش پسر (جورج دابلیو بوش)
هنوز زنده است. هیلاری کلینتون هم در دوره قبلی انتخابات ریاستجمهوری
تلاش کرد بهعنوان رئیسجمهور به کاخ سفید برگردد اما موفق نشد. در جامعه
آمریکا که ترکیبی از جمهوری فدرالی و ظاهرا دموکراسی است، تلاش انتخاباتی
بر پایه خانوادگی یا نسل به نسل خجالتآور است. انتخاب جو بایدن و کاملا
هریس به بسط دموکراسی و دوری از نژادپرستی کمک فراوانی میکند، اما نباید
در عین حال فراموش کرد که حتی در میان قشر متوسط آمریکایی سفیدپوست هنوز
حساسیت نسبت به رنگینپوستان وجود دارد و پذیرش رسمی کاندیداتوری بایدن و
هریس عدهای را از شرکت در انتخابات دلسرد میکند که به سود ترامپ است. اما
نکته شایان توجه این است که انتخاب هریس بهعنوان نامزد معاونت
ریاستجمهوری در سال ۲۰۲۰ میلادی شاهدی بر عملکرد تبعیضآمیز نظام سیاسی
آمریکا از زمان بهرسمیتشناختن حق انتخابشدن زنان در آمریکا تاکنون است.
به این معنی که با وجود اینکه زنان آمریکایی پس از مبارزات طولانی تقریبا
از زمان جنگ اول جهانی حق رأی به دست آوردند، تا امروز هیچ زنی امکان
مشارکت در مدیریت کشور را در سمت ریاست یا معاونت ریاستجمهوری به دست
نیاورده بود. موضوع دیگر آمار رأیدهندگان در انتخابات است. از
هماکنون ترامپ احتمال بالابودن تقلب در انتخابات را مطرح میکند؛ بنابراین
در محاسبه شمار آرای رأیدهندگان باید دقت بیشتری به عمل آید. وجود کرونا
روش رأیدادن را تحت تأثیر قرار داده است. دموکراتها پیشنهاد گسترش
رأیگیری پُستی را دادهاند، ترامپ با آن مخالف است و احتمال دارد در صورت
کمبود رأی، به دموکراتها تهمت تقلب در انتخابات بزند.