محرومیت، فقر، نداری، شرایط اقلیمی و نبود بسیاری از حداقلهای زندگی روایت همیشگی مردم منطقه سیستان و بلوچستان است؛ مردمانی که ناخواسته آنها را در برابر بلایا و حوادث گوناگون آسیبپذیر کرده و زندگی در این شرایط را برای شان سخت و دشوار.
محرومیت، فقر، نداری،
شرایط اقلیمی و نبود بسیاری از حداقلهای زندگی روایت همیشگی مردم منطقه
سیستان و بلوچستان است؛ مردمانی که ناخواسته آنها را در برابر بلایا و
حوادث گوناگون آسیبپذیر کرده و زندگی در این شرایط را برای شان سخت و
دشوار.مشکلات و معضلاتی که گویا قرار نیست پایانی داشته باشد و روزی دست از
سر مردم مظلوم سیستان و بلوچستان بردارد. به گزارش ایلنا، حوادث طبیعی هم
به جای خود به گونهای دیگر زندگی مردم را غارت میکند. از طغیان
رودخانهها و
جاری شدن سیل گرفته تا کمبود آب و طوفان شن.تمام این
مصیبتها کم بود حالا این روزها قربانیشدن کودکان بیگناه خانوادهها هم به
مشکلات مردم منطقه بلوچستان افزوده است. کودکان معصومی که یا طعمه
تمساحهای گرسنه میشوند یا قربانی هوتکها و رودخانههای خشمگین.حوادث
دلخراشی که روایت آن دل هر انسانی را به درد میآورد. تراژدی مرگ زینب ها،
علی اکبرها و... همچنان ادامه دارد و گویی این سرنوشت محتوم مردم زجردیده و
مهجور منطقه است.
>ماجرای غرق شدن زینب
پدر زینب کودک 10 ساله
اهل روستای جکیگور که چند روز پیش در داخل رودخانه این روستا غرق شد،
میگوید: 10 روزی میشد که آب روستا قطع بود. همسرم به همراه 4 فرزندم به
کنار رودخانه رفته بودند که هم لباسها را بشویند و هم آب به خانه
بیاورند.عبدالقیوم پورغلامی ادامه داد: ساعتی بعد مادر زینب هراسان با من
تماس گرفت و گفت دخترمان در داخل رودخانه غرق شده است. نفهمیدم چگونه خودم
را به آنجا رساندم و برای نجات زینب به داخل رودخانه پریدم. عمویم هم به
کمک آمده بود. چند متری زیر آب را نگاه کردیم که عمویم فریاد زد اینجا است.
با هزار زحمت زینب را از آب بیرون کشیدیم. بلافاصله با خودروی یکی از
اهالی روستا دخترم را به درمانگاه رساندم. در طول مسیر زینب دو بار چشم
هایش را باز کرد و نگاهم کرد تا اینکه در آغوشم جان داد.
وی گفت: زینب هنگام شستن رختها، یکی
از
لباس هایش را آب میبرد و هنگام تلاش برای گرفتن لباس، پایش لیز میخورد و
به داخل رودخانه میافتد و در رودخانه غرق میشود. زینب تنها دخترم و
فرزند بزرگم بود. داغ دخترم من و مادرش و 3 پسر کوچکم را زمین گیر کرده و
آرام و قرار نداریم. ما مردم محرومی هستیم. اگر آب روستای جکیگور روزها قطع
نشود و خانوادهها مجبور نباشند برای تهیه آب به رودخانه بروند این بلا
سرمان نمیآمد و دخترم را از دست نمیدادم.