منافع ملي چيست و چگونه تفسير ميشود؟ آيا اين واژه گاهي از ملي قابليت تغيير به سياسي دارد يعني منافع ملي نوشته شود اما در واقع منافع سياسي باشد؟ زماني که پرويز فتاح در جايگاه رئيس بنياد مستضعفان به يک برنامه تلويزيوني آمد
آرمانملي– مطهره شفيعي: منافع
ملي چيست و چگونه تفسير ميشود؟ آيا اين واژه گاهي از ملي قابليت تغيير به
سياسي دارد يعني منافع ملي نوشته شود اما در واقع منافع سياسي باشد؟ زماني
که پرويز فتاح در جايگاه رئيس بنياد مستضعفان به يک برنامه تلويزيوني آمد و
بسياري را متهم به گرفتن ملک از اين بنياد و پس ندادن کليد آنها کرد،
انتقادات زيادي متوجه او شد، به نحوي که در برخي موارد مانند ادعاهايش
درباره غلامعلي حدادعادل ناچار به عذرخواهي شد و البته در برابر ادعاهايي
مانند روايتش از حضور آيتا... هاشمي در کاخ مرمر که کذب بودن آن بر همگان
روشن است، سکوت کرد. نکته قابلتامل اما به رفتارهاي دوگانه با ادعاها و
تصميمات فتاح بازميگردد، به نحوي که هر زمان لازم باشد در صف نخست منتقدان
رئيس بنياد مستضعفان قرار ميگيرند و در موعد ديگري که پاي منافع به ميان
ميآيد، انتقادات فراموش و به قول معروف شتر ديدي، نديدي! که البته اين
رويکرد دوگانه اثباتکننده ادعاهاي اصلاحطلبان درباره برخي مدعيان
اصولگرايي مبني بر فرصتطلب بودن و تفاوت گفتار و رفتار آنهاست.
دلخوري شريعتمداري از فتاح
زماني که فتاح به ادعاي خودش به روشنگري درباره املاک واگذارشده بنياد
مستضعفان به افراد و نهادها پرداخت، حسين شريعتمداري مديرمسئول کيهان چنين
نوشت: «اظهارات آقاي فتاح در برنامه تلويزيوني نگاه يک، بلافاصله با
استقبال گسترده رسانههاي دشمن و سايتهاي ضدانقلاب روبهرو شد. اگر
ايشان در سخنان خود به واقعياتي هرچند تلخ اشاره کرده بودند، تنها جرمشان
اين بود که چرا بهعنوان يک مسئول نظام، سفره دل خود را در ميدان ديد
دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب گشودهاند! که هرچند اقدامي ناپسند بود،
ولي فقط از ناپختگي ايشان حکايت ميکرد. اما، آنچه تاسفآور و سوالبرانگيز
است اينکه بسياري از اظهارات ايشان واقعيت نداشت و برخي ديگر نيز وارونه
مطرح شده بود و تاسفآورتر آنکه جناب فتاح نميتوانست از غيرواقعي بودن
آنچه مطرح کرده بود بيخبر باشد! و دقيقا همين نکته است که اظهارات ايشان
در برنامه نگاه يک را غيرقابل توجيه ميکند! بعد از گفتوگوي يادشده آقاي
فتاح، مراکز و مسئولاني که مخاطب ايشان بودند، با صدور بيانيهها و
جوابيههاي مستند به ادعاهاي ايشان پاسخ گفتند، ولي جناب فتاح تاکنون هيچ
پاسخي براي ادعاهاي خود نداشتهاند! اگرچه واقعيت امور بدون پاسخ ايشان
نيز به آساني قابل کشف و درک است.»
«آگهي» به کيهان!
اما شماره روز گذشته صفحه 5 تا 12 روزنامه کيهان به انتشار آگهي مزايده
املاک بنياد مستضعفان اختصاص يافته بود! بر اساس تعرفههاي آگهي کيهان نرخ
آگهي نيمصفحه چهار رنگ برابر با 36ميليون است که بر همين اساس، نرخ همين
آگهي در قطع تمام صفحه احتمالا 72ميليون ميشود. اگر اين رقم ضرب در 8 صفحه
مياني روزنامه کيهان شود مبلغي برابر 576ميليون ميشود که رقم کمي نيست.
چرا انتشار آگهي در کيهان؟
اما چرا بهرغم وجود تعداد زيادي روزنامه که رديف بودجه هم ندارند،
تصميم به سپردن انتشار اين آگهيها به کيهان گرفته شد. براي پاسخ به اين
سوال 3 موضوع را ميتوان مطرح کرد؛ نخست به تصميم فتاح براي دلجويي از
کيهان بازميگردد. شايد در اين بخش فتاح دو هدف را دنبال ميکرد که هدف
الف، جلب آراي حاميان دلواپساني در انتخابات است که ارگان را همفکر خود
ميدانند و هدف ب هم شايد تبديل کيهان به عنوان ارگان انتخاباتي فتاح باشد.
اما موضوع دومي که در انتشار 8 صفحه آگهي تمامصفحه بنياد مستضعفان به
کيهان ميتوان مطرح کرد، تصميم براي جلب توجه اصولگراياني با طرز فکر فتاح و
همچنين مديران اصولگراي حاضر در بخشهاي مختلف است تا ضمن درآمدزايي براي
اين روزنامه، اعتماد ازدسترفته اصولگرايان ميانهرو به کيهان را
بازگرداند. سومين هدف هم ميتواند دستور سران جريان اصولگرايي به فتاح و
شريعتمداري براي بهبود روابط است چرا که تداوم اختلافات هميشگي ميان
اصولگرايان سبب شکست انتخاباتي آنها ميشود؛ بنابراين پربيراه نيست اگر
ادعا شود دستور صلح از بالا آمده است!
چالشهاي هميشگي کيهان و بنياد
چالشها و رفاقتهاي بنياد مستضعفان و کيهان به 20 مرداد محدود نميشود
و اين دو نهاد پيش از آن هم بارها با يکديگر دچار چالش شده بودند که مشخص
نيست درآن دوران هم آيا امتيازي ميان آنها رد و بدل شد يا خير به عنوان
نمونه در سال 95 بنياد مستضعفان در جوابيهاي به کيهان نوشت: «پرداختهاي
انجامشده به جناب آقاي جهانگيري طي سالهاي 1389 لغايت 1392 در چارچوب و
دستورالعملهاي بنياد بوده و بسيار کمتر از ارقامي است که در آن جرايد قيد و
اشاره گرديده است و براي سال 1393 نيز هيچگونه مبلغي به ايشان پرداخت نشده
است. حال مبنا و استناد گزارش کيهان و مبالغ نجومي پرداختي از کجا استخراج
شده است نامشخص است.» يا 10 بهمن 97 مطلبي در کيهان با تيتر «پيگيري
عدالت، وجهاشتراک نامه تشکلهاي دانشجويي» به چاپ رسيده که در بخشي از آن
با استناد به نامه يک تشکل دانشجويي به بنياد مستضعفان، برخي مطالب و
اتهامات نادرست و تاييدنشده درباره اين بنياد خدوم و انقلابي مطرح شده بود
که کيهان در نامهاي به اين بنياد عذرخواهي کرد!