متأسفانه بایدن! متأسفانه...؟ احمد غلامی . سردبیر یكی از شهروندان آمریكایی در پاسخ به یك خبرنگار تلویزیونی درباره انتخابات ریاستجمهوری آمریكا و اینكه به كدام نامزد رأی خواهد داد، گفت: «متأسفانه بایدن!». این پاسخ برای مردم ایران بسیار ملموس است
متأسفانه بایدن!
متأسفانه...؟ احمد غلامی . سردبیر
یكی از شهروندان آمریكایی در پاسخ به یك خبرنگار تلویزیونی
درباره انتخابات ریاستجمهوری آمریكا و اینكه به كدام نامزد رأی خواهد داد،
گفت: «متأسفانه بایدن!». این پاسخ برای مردم ایران بسیار ملموس است؛ چراكه
در موقعیتهای اینچنینی قرار گرفتهاند. در انتخابات سال 84 كه به پیروزی
محمود احمدینژاد منجر شد، بسیاری در پاسخ به این پرسش كه به چه كسی رأی
خواهید داد اینگونه ابراز كردند: «متأسفانه هاشمی!». مردم ایران از این
بابت میتوانند خرسند باشند كه در تجربه این احساس نسبت به مردم آمریكا فضل
تقدم دارند. گویا دولتهای سرمایهداری نئولیبرال و دولتهای رانتی جملگی
به این بلا دچار شدهاند كه دیگر قادر به خلق رقابتها و انتخابهای
تمامعیار نیستند؛ چراكه سیاست به ایده زنده است و نامزدهای كنونی آمریكا
هیچكدام ایدهای در سر ندارند. نباید ایده را با برنامه اشتباه گرفت.
یقینا حزب دموكرات و بایدن بعد از رسیدن به قدرت، برنامه اقتصادی و سیاسی
دارند، با نقشه راهی پیشرو، گیرم خوشبینی چندانی برای پیروزی آنان وجود
نداشته باشد اما حزب دموكرات و بایدن ایدهای برای دولت ندارد. ایده محتوای
یك جامعه را بیان میكند. محمد خاتمی چندان برنامه اقتصادی و سیاسی نداشت
اما ایده جامعه مدنیاش دولت او را سامان داد و به پیروزیاش رساند.
میرحسین موسوی هم در انتخابات 88 واجد ایدهای بود كه به سرانجام نرسید.
دولت هاشمیرفسنجانی برنامه داشت اما ایده نداشت.
از همین منظر بود
كه هرگز ارتباط عمیق و وثیقی بین مردم و دولت سازندگی ایجاد نشد. با اینكه
دولت هاشمی سرمنشأ تحولات بسیاری بود اما دولتی مردمپسند نبود و هاشمی
دیر به این نتیجه رسید، بین او و مردم باید پیوندی باشد مبنی بر اینكه او
مردم را به واسطه ایدهای درك میكند. آنچه باعث پیروزی ترامپ در دوره اول
انتخابات 2016 شد، چیزی جز ایده آمریكا برای آمریكاییان نبود، ایدهای كه
هنوز از كاركرد خودش تهی نشده است خاصه اینكه بایدن در برابر او دست خالی
است. دولتهای ایدهمحور معمولا با محبوبیت روی كار میآیند چراكه ایده
تخیلبرانگیز است، به تخیل مردم دامن میزند و این تخیل راه را برای
«تصویرسازی» و «هنر باوراندن» باز میكند. اكنون نه بایدن و نه ترامپ قادر
به تصویرسازی برای آینده سیاسی آمریكا نیستند و حتی اگر قادر به چنین كاری
باشند، باوراندن آن به مردم آمریكا نباید چندان كار راحتی باشد. این وضعیت
بیشباهت به وضعیت سیاسی ایران نیست با این تفاوت كه راه تخیل سیاسی برای
مردم ایران بسته است و بدون تخیل سیاسی تصویرسازی از سیاست و باوراندن آن
كار سختی است. در شرایط كنونی همه جریانهای سیاسی ایران چه در داخل و چه
در خارج حامل هیچ ایدهای نیستند. جریانهای مخالف بیش از هر چیز بر نقاط
ضعف یكدیگر انگشت میگذارند و در بهترین حالت تصاویری نوستالژیك از دوران
خود را تصویر میكنند، تصاویری كه ارجاع به تخیلی سوخته و رؤیایی
ازدسترفته دارد كه با آن نمیتوان سیاست خلق كرد. خلق سیاست با ایده شكل
میگیرد. دولتها میآیند و میروند و جایگزین خوب یا بدی برای یكدیگر
میشوند. آنچه دولتها را در اذهان ماندگار میكند، ایدهای است كه دولتها
به كار گرفتهاند. البته ناگفته پیداست همواره ایدهها مردمساز نبودهاند
و گاه موجب فجایع تاریخی شدهاند اما همین ایدهها نیز انكشافی از محتوای
یك جامعه بوده است و چرایی و چگونگی آن بیش از آنكه به دولتها بازگردد كه
برمیگردد، به مردم همان دوران برمیگردد. برای روشنشدن این منظور میتوان
از دولت فاشیستی هیتلر نام برد.
تنها ایدههای دولتهای پوپولیستی
است كه انتخاب آن چندان به مردم ربطی ندارد و در آن انكشاف و خلقی صورت
نمیگیرد. ایدههای دولتهای پوپولیستی بر فریب مردم استوار است و
فریبدادن مردم در كوتاهمدت كار چندان دشواری نیست چون مردم همواره
آمادهاند آن چیزهایی را بپذیرند كه رؤیایش را در سر دارند. در همه جای
دنیا گاهی دولتهای پوپولیستی روی كار آمدهاند. دولتهای پوپولیستی جامعه
را از سیاست تهی میكنند و به بیاعتمادی مردم دامن میزنند چون با پمپاژ
خیال به جای تخیل، سیاست را نابود میكنند. اما این ایدهها نیستند كه
گهگاه مورد سوءاستفاده دولتها قرار میگیرند. بلكه تصویرسازی و هنر
باوراندن هم از سوی تحلیلگران سیاسی برای رویكارآوردن دولتها و
ماندگاریشان به كار گرفته میشود. تحلیلگران سیاسیای كه كارشان بیشباهت
به شركتهای كارگزاری نیست، ایدههایی را میسازند و آن را ترویج میكنند.
شاید یكی از دلایل پیروزی روحانی «ایده دفع شر» بود كه توسط تحلیلگران
سیاسی ساخته و پرداخته شد تا برخی مردم به دولت یازدهم رأی بدهند. از این
رو باید گفت آرای دولت دوازدهم اصیلتر از آرای دولت یازدهم است. اگرچه
بسیاری بعد از اینكه آرایی به حمایت از روحانی به صندوق ریختند پشیمان و
دلسرد شدند. باید گفت دولت روحانی ایدهای نداشت و كارگزاران سیاسی برایش
ایده تراشیدند. كارگزاران سیاسی و پوپولیستها به یك میزان مردم را به
سیاست بیاعتماد میكنند. اگر بخواهیم شرایط كنونی را درك كنیم باید این
ملاكها و معیارها را در نظر داشته باشیم كه مردم ایران یك دولت پوپولیست و
هم یك دولت برآمده از ایده كارگزاری را تجربه كردهاند و بسیار بدیهی است
بعد از این تجربه جامعه تهی از تخیل سیاسی شده و تصویرسازی و باورپذیری در
آن ناممكن میشود. این عناصر سهگانه شركت در انتخابات پیشرو را تحدید
میكند و شاید مردم در پاسخ به این پرسش كه به چه كسی رأی خواهید داد
خواهند گفت: «متأسفانه...!».