نتخابات 1400 انتخاباتی بدون تخیل؟ احمد غلامی . سردبیر اگر سیاست داخلی ایران به همین روال پیش برود، در انتخابات ریاستجمهوری 1400 شاهد انتخاباتی کمرونق و بدون «تخیل» خواهیم بود. بهتعبیر سارتر تخیل، امکانها را به بازی میگیرد و آینده، آبستن امکان است نه واقعیت.
انتخابات 1400 انتخاباتی
بدون تخیل؟ احمد غلامی . سردبیر
اگر سیاست داخلی ایران به همین روال پیش برود، در انتخابات
ریاستجمهوری 1400 شاهد انتخاباتی کمرونق و بدون «تخیل» خواهیم بود.
بهتعبیر سارتر تخیل، امکانها را به بازی میگیرد و آینده، آبستن امکان
است نه واقعیت. اوضاع سیاسی-اقتصادی کنونی راه تخیلورزی بهسوی آینده را
مسدود کرده است؛ انسدادی که برخی از آن بهمثابه ناامیدی نام میبرند و
برخی دیگر آن را سیاهنمایی قلمداد میکنند، از جنسی که عامدانه به کار
گرفته میشود تا امید به آینده را از مردم بگیرد. در این میانه سخنی از
تخیل نیست، اما بهواقع تمام آنچه موافقان و مخالفان درباره انسداد سیاسی
بر زبان میآورند با مفهوم تخیل در سیاست بیارتباط نیست. تخیلی که در
دورههای قبلی انتخابات ریاستجمهوری ایران نقش پررنگی داشته است. در بررسی
نقش تخیل در سیاست داخلی و برآمدنِ دولتهای انقلاب، با مفهوم دیگری به
نام «سودا» روبهرو میشویم. سودا، از امکان تخیل فراتر میرود. تخیل، ریشه
در تاریخ دارد، وامدارِ آن است و آینده را خطاب قرار میدهد. اما سودا،
فراتاریخی و فرازمانی است. دولت و مردمِ سودایی، نابهنگام در زمان و مکان
خاصی هستند. دولتهای سودایی همان دولتهای پوپولیستیاند که کارشان
سادهکردنِ مفاهیم غامض است: «آنچه از مفهوم پوپولیسم (عامهگرایی) درک
میشود این است که پوپولیسم سعی دارد زندگی ملت ساده را به سبک رئالیستی و
طبیعی به تصویر درآورد بیآنکه ایده زندگی ملت را در آینده تغییر شکل دهد.
پوپولیسم از طریق دراماتیزهکردنِ وضعیت موجود در پوشش وعدههای پوشالی
اقتصادی خود را به تودهها نزدیک میکند».1 اینجا تأکید بر دراماتیزهکردن و
آینده است. دراماتیزهکردن سیاسی یعنی نمایش سیاسی؛ نمایشی از آینده که
بیش از آنکه از تخیل نشئت گرفته باشد از شور و سودا سر برآورده است. تخیل
وابسته به واقعیت است و از مواجهه با گذشته بارگذاری میشود. اما سیاستهای
پوپولیستی سوداییاند و با انکارِ گذشته، قد میکشند و با کریه جلوهدادن
وضعیت موجود، آینده را زیباییشناختی میکنند. این دراماتیزهکردن و
نشاندنِ سودا بهجای تخیل در سیاست، برای کسانی که دولتهای نهم و دهم را
تجربه کردهاند بسیار ملموس است.روی دیگر این سودازدگی را در موضعگیری
اخیر برخی از اصلاحطلبان هم میتوان دید؛ اصلاحطلبانی که هنوز دل به قدرت
بستهاند و تنها راه احیای اصلاحطلبی را بازگشت به حلقه قدرت میدانند،
با چاشنی قدیمی مذاکره در داخل و خارج. این برداشتها با گذشت چهار دهه از
دولتهای انقلاب که بیشترین دولتهایش در اختیار اصلاحطلبان و نزدیکان
آنها بوده است، بهنوعی سادهسازی سیاست است. سادهسازی سیاست و پیشبرد آن،
نیاز به مردمی سودایی دارد، اما مردم چنان از این سوداسازان آسیب دیدهاند
که بعید است بتوان با این سادهسازیها به میان آنها برگشت.
اصلاحطلبان نیاز به ایدههای عمیقتری دارند. این مردم، روزگار سودایی
خود را پشت سر گذاشتهاند. انتخابات 88 و رقابت هر دو نامزد انتخابات؛
میرحسین موسوی و احمدینژاد، مواجهۀ مردمی تخیلی با مردمی سودایی بود و
همین نکته، حوادث منتهی به آن را اجتنابناپذیر کرد. کنکاش در گذشته در حکم
تسویهحساب با آن نیست بلکه بهمعنای مقایسه وضعیت موجود با وضعیتهای
ازدسترفته است و تأکید بر این نکته که ما با جامعهای تهی از تخیل سیاسی
روبهرو شدهایم. جامعهای که نمیتواند بازی امکانهای پیشرو را تخیل
کند. این تهیبودگی ثمرۀ تخیلهای نافرجامی است که مردم در دولتهای گذشته
آن را تجربه کردهاند. دولت اصلاحات بیش از دیگر دولتهای انقلاب،
تخیلآفرین بود. تخیلی که توانست افراد منفرد را با تمام تعارضات و تناقضات
شکلی و ذاتی، برای ساختن آیندهای قابل تحقق و تغییر وضعیت مستقر کنار
یکدیگر بنشاند. اما ناکامی مردم در تحققبخشیدن به تخیلات جمعی، موجب
برآمدن دولتی سودایی شد که مدعی بود یکشبه میتواند مردم را به رؤیاهایشان
برساند. پدیداری دوگانۀ تخیل و سودا در قالب دولتهای بعد از انقلاب،
میتوانست آگاهی تاریخی را رقم بزند و از دلِ این آگاهی دولتی زاده شود که
منشأ تغییر و تولیدِ توان باشد. برای تبیین چرایی و چگونگی وضعیت موجود،
چارهای جز بازگشت به گذشته، یا بهتعبیر دقیقتر، جهتگردانی برای دگرگونی
نیست. مردم برای رسیدن به مقصد ناگزیر دولتی را انتخاب کردند که از راه
دورتری میرفت. دولت روحانی، همان راه طولانی است که مردم به امید رسیدن به
تخیلات قدیمی خود برگزیدند اما نهتنها به مقصود نرسیدند و باز ناکام
ماندند، این راه را با مشقتهای گوناگونی همچون سیل و زلزله و مصائب
اقتصادی بر خود هموار کردند و واقعیتهای این راه، ناخواسته آنان را از
تخیل، تهی کرد. از اینرو دولت آینده با مردمی روبهروست که هیچ انتظاری از
او ندارند. و این، در ظاهر خوشایندِ دولتهایی است که چندان به رأی مردم
یا رأی بالای مردم نیاز ندارند. واقعیت اما این است که جامعهای که تخیل
خود را از دست میدهد جامعۀ خطرناکی است و جامعۀ کنونیِ ما نشانههای این
خطر را در اعتراضات دی 96 و آبان 98 بروز داد. اینک پرسش اساسی این است که
آیا هنوز امکان بازگشت به جامعهای که قادر به تخیل آینده باشد وجود دارد؟ و
اصلا میشود مردم را به تخیل واداشت؟
1. از مقدمه کتاب «پوپولیست چپ و راست» نوشته کارین پریستر، ترجمه محبوبه شمشادیان