کد خبر: ۳۷۵۹
تاریخ انتشار: ۱۸ تير ۱۳۹۹ - ۱۱:۱۴
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
در این موجز تلاش می‫شود به یکی از ریشه‫های روانشناختی ناکارآمدی سیاست‫ورزان رسمی و غیر‫رسمی اشاره‫ای مختصر و کلی کند.

کورش الماسی

در این موجز تلاش می‫شود به یکی از ریشه‫های روانشناختی ناکارآمدی سیاست‫ورزان رسمی و غیر‫رسمی اشاره‫ای مختصر و کلی کند.
جوامع توسعه‫یافته امروزی حاصل «همکاری و کار گروهی» به ویژه میان نخبگان که محصول مستقیم درک، پذیرش و اعمال مفهوم «ما» است، هستند. روانکاوی همانگونه که از واژه مشخص است، درمورد کاوش روان، روح یا ذهن انسان‌هاست. کاوش ذهن انسان‌ها به منظور درک شفاف‌تر اهداف، نیازها و تمایلات پنهانی که آگاهانه یا ناآگاهانه رفتار افراد در شرایط گوناگون را کنترل می‫کند، برای بهبود زندگی فردی و اجتماعی بسیار ضروری و سودمند است. از این ‌رو، روانکاوی سیاسی معطوف به درک و فهم و آشکار کردن برخی اهداف، تمایلات و خواسته‌های پنهان سیاست‌ورزان است. بیشتر سیاست‫ورزان سعی می‫کنند ریشه انواع چالش‌های اجتماعی را به گردن رقیب سیاسی بیندازند، اما به باور نگارنده، ریشه بیشتر چالش‫های اجتماعی در اذهان سیاست‌ورزان صرف‌نظر از جناح سیاسی، است. این ریشه را می‌توان تناقض اذهان سنتی (کدخدا‫منشی) با اهداف و آرمان‫های نوین (تحقق اهداف اجتماعی از طریق کار گروهی) تصور کرد. به منظور درک کاربردی از تناقض اذهان سنتی و اهداف و آرمان‌های نوین، تبیین بسیار ساده‌ای از دو واژه یا مفهوم «من محوری» و «ما انگاری» ارائه می‫شود.
در جوامع قرون پیشین به دلیل ساده بودن (از منظر توسعه علوم و فناوری) زیست اجتماعی افراد مسن به دلیل تجربیاتی که به واسطه طول عمر در عرصه گوناگون (کشاورزی، سیاست، صنعت گری، نظامی، داد‫و‫ستد و...) کسب می‌کردند، یک نوع اعتبار اجتماعی به ‌دست می‫آوردند و به دلایل طبیعی، مدیریت امور گوناگون اجتماعی متکی به تجربه و توانایی‫های فردی بود. در آن بازه فرد مسن و با تجربه (ارباب، کدخدا، خان، ملا، حکیم و...) در امر مدیریت تنها به تجربه و توانایی خود متکی بود. بنابراین شرایط عینی زیست اجتماعی موجب پدیده آمدن باور و اتکا به توانایی‫های فردی به عنوان تنها ابزار ممکن برای حل و فصل چالش‌های اجتماعی شد. از آنجا که تاریخ جوامع ساده زیست (فاقد علوم، فناوری و اخلاقیات جوامع معاصر) بسیار طولانی تر از تاریخ جوامع توسعه یافته معاصر مبتنی بر علوم، فناوری و اخلاقیات کاربردی است، من محوری یا من انگاری یکی از ویژگی‌های ساختار روانشناختی شهروندان به ویژه میان نخبگان جوامع در حال توسعه از قرون پیشین باقی مانده است. شاید مثالی از عرصه ورزش مصداق گویایی از پدیده ذهنی، من‌محوری باشد. در کشورهای در حال توسعه ورزش‫های تیمی به هیچ وجه در سطح ورزش‌های تیمی در کشورهای توسعه‫یافته نیست. همین امر می‫تواند تبیین‫کننده این واقعیت باشد که برای مثال چرا در ایران کشتی و وزنه‌برداری بسیار موفق‫تر از فوتبال یا دیگر ورزش‫های تیمی است.
با توسعه علوم گوناگون در عصر رنسانس در اروپا که منجر به پدیدار شدن انواع فناوری ها شد، زیست اجتماعی بشر بر خلاف قرون وسطی، بسیار پیچیده‫تر شد. علوم و فناوری‫های جدید دغدغه‫ها، امور و موضوعات اجتماعی را که باید مدیریت شوند را بسیار پیچیده و چند وجهی که نیازمند تخصصی‌های خاص بود، کرد. برای مثال در جوامع قرون وسطایی این امکان وجو داشت که یک فرد نظامی یا کارشناس اعتقادات و اخلاقیات به امور تجاری و اقتصادی بپردازد. اما در جوامع بعد از دوران رنسانس پیچیدگی امور اجتماعی ایجاب می‫کرد که افراد برای مدیریت امور و چالش‌های گوناگون اجتماعی تخصص‫های خاص که مستلزم صرف سال‌ها وقت بود، داشته باشند. حل و فصل امور پیچیده و درهم تنیده اجتماعی نیازمند درک مشترک، همکاری، تفاهم و... بود. بنابراین نیاز به همکاری، تفاهم، هم‫اندیشی و... به مرور منجر به ایجاد انواع نهادهای اجتماعی شد. بنابراین مفهوم «ما» محصول تحولات عینی، ملموس و روزمره اجتماعی به ویژه فکری، به منظور سهولت زیست انسان‌ها از طریق دخالت یا مشارکت بیشتر شهروندان به ویژه نخبگان در مدیریت جامعه است. به باور نگارنده، یکی از اصلی‌ترین موانع کارآمدی عرصه سیاسی و مدیریت کلان وجود نخبگان با اذهانی دارای ویژگی غیرکاربردی و غیراجتماعی «من محوری یا من انگاری» با اهداف و آرمان‌های، وارداتی از جوامع توسعه یافته است. لازمه تحقق اهداف و آرمان‌های نوین و وارداتی (رفاه همگانی، آزادی، عدالت، حاکمیت قانون، مشارکت نظرات گوناگون در حاکمیت و...) درک چیستی و ضرورت مفهوم «ما» به عنوان کاربردی‫ترین پیش‌نیاز تحقق اهداف و آرمان‌های زیست مطلوب در جوامع معاصر است.
اهداف و آرمان‌های وارداتی بدین معنی که اهداف و آرمان‌های سیاسی و اجتماعی به ضرورت برآیند و تابع ساختار فکری حاکم بر جامعه است. اینکه فضای فکر حاکم بر اذهان نخبگان، تناقضی آشکار با شرایط عینی زیست اجتماعی دارد. بنابراین بسیاری از فعالان عرصه سیاسی (اصولگرا، اصلاح‫طلب و...) قبل از اصلاح امور یا حل و فصل چالش‫های بسیار دشوار اجتماعی باید به اصلاح کاربردی و کارآمد کردن اذهان سنتی خود بپردازند. اقتدار، کارآمدی و پایداری نظام و تحقق منافع و امنیت ملی پایدار بی‫شک منوط به وجود سیاست‌ورزانی است که درک کاربردی از چیستی، چرایی و اهمیت مدیریت کلان مبتنی بر مشارکت «ما» یعنی همه نخبگان وطن دوست که هدفی جز توسعه، اقتدار، آسایش، آرامش، امنیت و... ایران ندارند، است.
نام:
ایمیل:
* نظر: