روایت محمد توسلی از سال نخست دهه 60 همه بازیگران 30 خرداد علی شاملو مصطفی چمران از تبار آن دسته از اصلاحگران و روشنفکرانی بود که دگرگونی را از درون خود آغاز کرد.
روایت محمد توسلی از سال نخست دهه 60
همه بازیگران 30 خرداد علی شاملو
مصطفی چمران از تبار آن دسته از اصلاحگران و
روشنفکرانی بود که دگرگونی را از درون خود آغاز کرد. ایشان هم مانند
پیشگامانش، مرحوم مهندس بازرگان و مرحوم دکتر یدالله سحابی، از کسانی بودند
که قبل از هر چیز، نفس خود را مهار کردند و پیروزیهایی بهدست آوردند و
الگوهای نیکویی برای نسلها شدند. چمران بر این عقیده بود و در
سخنرانیها و نوشتههای خود تأکید میکرد که تنها راه عبور از تقابلها و
غلبه بر انحرافها، الگوسازی است. او در رسیدن به این هدف خود برای نسلی
که سوخته زر و زور و تزویر است، موفق بود؛ برای این نسل بودن کافی نیست،
بلکه در جستوجوی چگونگی شدن است، برای چنین جستوجوگرانی الگوها
مهماند. چمران میتواند یک الگو باشد. در الگوها، شکل و ساختار داستان مهم
نیست. به روح و محتوای رفتارها باید توجه کرد. شاید دوران برخی از
فعالیتهایی که چمران در طول عمر خود بدانها مشغول بود، گذشته باشد، این
مهم نیست، مهم آرمانگرا بودن، هدفمند حرکتکردن، آگاهی و بینش پیداکردن و
عبور از مرز خودخواهیها و خودبینیها و ورود به سرزمین خدمت بیریا و
صادقانه به مردم است، در هر شکلی و نهادی و به هر بهانهای.مصطفی چمران،
فرمانده چریک ایران و مردی از سلاله مردان راستین، سردار بزرگ و اسطوره
شهامت، ایثار و عرفان و مظهر شرف، رنج، سکوت و عصیان علی در پیشگاه خدا و
بیشک زندگی او اسوهای برای تمامی پویندگان راه رهایی از ظلم و طاغوت و
استکبار بود و پیامش که پیام همه محرومان و رنجدیدگان تاریخ از سرزمینهای
جنوب لبنان تا کویرهای تشنه خوزستان بود. در طول زندگی بشر چهرههایی
هستند که اثرگذارند و هرگاه درسی که از آنان آموختهایم، به یاد میآوریم و
عمل میکنیم، سپاسشان میگذاریم و رحمتشان میفرستیم، اما کماند کسانی که
بودنشان تمام درس و آنقدر درخشان و مؤثر باشد که شناختشان، انقلابی در
بینش و کنش ما ایجاد کند. دکتر مصطفی چمران، یکی از چهرهای کمیابی بود که
نمیشد او را دید و با او همسخن شد و منقلب نشد. گفتار مولا علی(ع)
درباره او صدق مینماید: «لولا الاجل الذی کتب لهم لم تستقو ارواحهم فی
اجسادهم طرفه عین شوقا الی الثواب و خوفا من العقاب»، (اگر مرگی که برای آن
نوشته شده، وجود نداشت، روح آنها حتی برای یک لحظه بهخاطر شوق ثواب و ترس
عقاب در جسمشان قرار نمی گرفت). مصطفی چمران از تبار آن دسته از
اصلاحگران و روشنفکرانی بود که دگرگونی را از درون خود آغاز کرد. ایشان هم
مانند پیشگامانش، مرحوم مهندس بازرگان و مرحوم دکتر یدالله سحابی، از
کسانی بودند که قبل از هر چیز، نفس خود را مهار کردند و پیروزیهایی بهدست
آوردند و الگوهای نیکویی برای نسلها شدند. چمران بر این عقیده بود و در
سخنرانیها و نوشتههای خود تأکید میکرد که تنها راه عبور از تقابلها و
غلبه بر انحرافها، الگوسازی است. او در رسیدن به این هدف خود برای نسلی
که سوخته زر و زور و تزویر است، موفق بود؛ برای این نسل بودن کافی نیست،
بلکه در جستوجوی چگونگی شدن است، برای چنین جستوجوگرانی الگوها
مهماند. چمران میتواند یک الگو باشد. در الگوها، شکل و ساختار داستان مهم
نیست. به روح و محتوای رفتارها باید توجه کرد. شاید دوران برخی از
فعالیتهایی که چمران در طول عمر خود بدانها مشغول بود، گذشته باشد، این
مهم نیست، مهم آرمانگرا بودن، هدفمند حرکتکردن، آگاهی و بینش پیداکردن و
عبور از مرز خودخواهیها و خودبینیها و ورود به سرزمین خدمت بیریا و
صادقانه به مردم است، در هر شکلی و نهادی و به هر بهانهای.مصطفی چمران،
فرمانده چریک ایران و مردی از سلاله مردان راستین، سردار بزرگ و اسطوره
شهامت، ایثار و عرفان و مظهر شرف، رنج، سکوت و عصیان علی در پیشگاه خدا و
بیشک زندگی او اسوهای برای تمامی پویندگان راه رهایی از ظلم و طاغوت و
استکبار بود و پیامش که پیام همه محرومان و رنجدیدگان تاریخ از سرزمینهای
جنوب لبنان تا کویرهای تشنه خوزستان بود. در طول زندگی بشر چهرههایی
هستند که اثرگذارند و هرگاه درسی که از آنان آموختهایم، به یاد میآوریم و
عمل میکنیم، سپاسشان میگذاریم و رحمتشان میفرستیم، اما کماند کسانی که
بودنشان تمام درس و آنقدر درخشان و مؤثر باشد که شناختشان، انقلابی در
بینش و کنش ما ایجاد کند. دکتر مصطفی چمران، یکی از چهرهای کمیابی بود که
نمیشد او را دید و با او همسخن شد و منقلب نشد. گفتار مولا علی(ع)
درباره او صدق مینماید: «لولا الاجل الذی کتب لهم لم تستقو ارواحهم فی
اجسادهم طرفه عین شوقا الی الثواب و خوفا من العقاب»، (اگر مرگی که برای آن
نوشته شده، وجود نداشت، روح آنها حتی برای یک لحظه بهخاطر شوق ثواب و ترس
عقاب در جسمشان قرار نمی گرفت). او بهترین سالهای جوانیاش را در جهاد و
مبارزه برای مبدأ و هدف خود گذارند. در تبعید خستگیناپذیر بود و پس از
پیروزی انقلاب، غرور به او راه نیافت، در هنگام وزارت، زندگیاش تغییر
نیافت و زمانی که ندای دین و وطن او را به نبرد دعوت کرد، لحظهای در
شتافتن به جبهه تردید نکرد و هرگز در زمره آنان درنیامد که «من الذین
لایرجون لقائ نا و رضوا با لحیاه الدنیا و اطما نو ابها و الذین هم عن
آیاتنا غافلون»، (...خواستار ملاقات با ما نیستند و به زندگی دنیوی راضی
شدند و از آن اطمینان و آرامش یافتند و آن کسانی که از آیات ما غافل
بودند). چمران انسانی بود که زندگی خود را در راه آزادی و رهایی مستضعفان و
محرومان، وقف جهاد و مبارزه کرد. شهید چمران، در راه آزادسازی قدس و
فلسطین مجاهدت بسیار کرد و دوشادوش امام موسیصدر در جهت تأسیس جنبش
محرومان لبنان و ایجاد سازمان امل مبارزه کرد و در این زمینه ازسوی امام
موسیصدر نیابت داشت. چمران بهخوبی میدانست که چگونه بمیرد و (به قول
مرحوم دکتر شریعتی که میگفت: «خدایا چگونه زندگیکردن را به من بیاموز،
چگونهمردن را خود خواهم آموخت»، مرگی را انتخاب کرد که تا همیشه زنده
بماند. چمران خاموش و با دهانی بسته مبارزه و جهاد کرد و توفیق شهادت یافت.
بر تمامی نسلهای آینده واجب است که خاطره این قهرمان بینظیر را که همه
زندگی خود را برای دفاع از حقوق ما و نسلهای آینده صرف کرد، گرامی بدارند.
چمران مسلمانی خدمتگزار، با ایمان و با معرفت بود. چمران هیچگاه اهل
سیاستبازی نبود و همین عدم سازشکاری و پایبندی به اصول بود که چمران را
همواره در طول زندگی آماج تهمت و دشمنی میکرد. اما چمران همچنان استوار
میایستاد و زیر بار مشکلات و مصائب طاقتفرسا کمر خم نمیکرد. یکی از
جبهههای اصلی مبارزه فرهنگی که چمران همواره خود را موظف میدانست در آن
شرکت فعال داشته باشد، مقابله با نفوذ تفکر مارکسیسم و چپگرایی در بین
مبارزان و بهویژه در برابر التقاط اندیشه مارکسیستی با اسلام بود. چمران
همچنین از معتقدان به سلوک انقلابی امام خمینی بود و ایشان را در میان
روحانیون استثنائی و کمنظیر میدانست. دکتر چمران، این سردار عارف بحق،
به بندگی خدا عشق میورزید و شیفته جانبازی در راه خدمت به خلق بود، چمران
الگوی یک انسان کامل بود؛ نهتنها الگوی رزمندگی و ایثار، بلکه حتی اسوه
ایمان، تقوا و اخلاق بود. زندگی پرافتخار و سراسر ایثار و فداکاری این
بنده صالح خدا، همواره میتواند الگو و اسوه جامعه ما قرار گیرد.