خيالبافيهاي باليوودي هدايتا... خادمي در پي شکستهاي انتخاباتي ادامه کينهورزيها
عليه ژنرال نفتي
آرمان ملي:
گويا کينه رانتجويان نفتي از وزارت نفت دولت تدبير و اميد تمامي
ندارد. افرادي که طي سالهاي 84 تا 92 بر سر سفره منابع نفتي نشسته
بودند و نام آنها در ماجراي گمشدن دکلهاي نفتي هم ديده ميشود،
طي هفت سال گذشته با تغيير نقش خود از رانتخواري به دلواپسي، تا آنجا که
توانستهاند وزارت نفت، ازجمله شخص بيژن نامدارزنگنه را تحتشديدترين
فشارها و تهمتها قرار دادهاند. اما آيا آنها واقعا دلواپس منافع ملي
ايران هستند و يا اينکه به دليل کوتاهشدن دست خود از رانتهاي
افسانهاي از ژنرال نفتي کينه به دل گرفتهاند؟ نگاهي به سخنان و مصاحبه
برخي افراد که طي چهار سال گذشته در لباس نماينده مردم شهر خود حاضر
شده بودند، نشان ميدهد که گويا اين عده فقط نمايندگي
همسفرهايهاي خود بر سفرههاي رانتي را بر عهده داشتهاند.
هدايتا... خادمي که در سالهاي 93 و 94 مصاحبههايي عليه وزير نفت
انجام داده و اتهاماتي را متوجه نامدارزنگنه ساخته بود، پس از خروج از
مجلس، باز هم در گفتوگو با «مهر»، همان سخنان و اتهامات را عليه ژنرال
نفتي تکرار کرده است. حال روابطعمومي وزارت نفت در واکنش به مصاحبههاي
او که در تاريخهاي 19 و 23 خرداد در خبرگزاري مذکور منتشر شده،
توضيحاتي براي تنوير افکار عمومي ارائه داده که در ادامه به مهمترين
بخش اين توضيحات ميپردازيم.
واکنش وزارت نفت
در مهمترين بخش واکنش روابطعمومي وزارت نفت آمده است که: اظهارات
سراسر کذب هدايتا... خادمي مبني بر دستور وزير نفت براي پايان حفاري
در ميدان سردارجنگل خود گوياي اين است که او همچنان بر ساختن روايتهاي
خيالي برآمده از اوهام و بغض شخصي تاکيد دارد. در پايان بخش دوم
مصاحبه منتشرشده (به تاريخ 23 خرداد 99 با کد خبر 4946176) خبرنگار
ميپرسد: آقاي اصولي، مديرعامل کنوني شرکت حفاري شمال آنجا چکار
ميکنند؟ و آقاي خادمي هم جواب ميدهد که «چند نفر آنجا نشستهاند،
دور هم داستان تعريف ميکنند و هيچ اتفاقي نميافتد» يعني خبرنگار
محترم مهر، آقاي اصولي، مدير عامل کنوني شرکت نفت خزر، را مديرعامل حفاري
شمال ميداند و از وضع کاري او ميپرسد و آقاي خادمي هم با همين فرضيه
غلط يک پاسخي براي خالينبودن عريضه ميدهد! کل متن اين دو بخش
گفتوگو مشحون از «منم منم»هاي معروف آقاي خادمي است! و تمامي اين اوهام
در حالي بيان شده است که شرکت حفاري شمال بر اساس يک قرارداد
مدتدار، صرفا «راهبر» دکل ايران-اميرکبير بوده است، يعني حتي نميتوان
اين شرکت را بر اساس فرمتهاي رايج، پيمانکار عمليات حفاري در درياي
خزر هم ناميد و تنها راهبري دکل بهعهده اين شرکت بوده است. همچنين از
سال 89 و با ورود شرکت حفاري شمال به فهرست شرکتهاي واگذارشده در بورس،
اين شرکت داراي سهامدار عمده غيردولتي بوده و احکام آقاي خادمي در
مسئوليت مديريت عامل شرکت حفاري شمال از سوي هيات مديره خصوصي شرکت
حفاري شمال صادر ميشده است، ايشان هم با درخواست خود و موافقت وزارت
نفت بهعنوان کارمند شرکت ملي نفت مأمور به خدمت در حفاري شمال بودند.
خادمي در بخشي از مصاحبه ميگويد: «اگر ما اين دستگاه را آنجا مستقر
نگه داشته و براي نگهداري آن هزينه هم ميکرديم، به نفع منافع حاکميتي
کشور بود، اما اکنون دوباره هيچي نداريم». ايکاش آقاي خادمي توضيح
دهد که اصلا چرا براي هزينهکردن از جيب ملت نظر ميدهد؟ مگر امور
توسعه صنعت نفت ملک شخصي اوست که با سليقه خودش بخواهد هزينه کند؟ اگر
قرار باشد کسي در زمينه روند توسعه ميدانها در درياي خزر توضيحي
دهد بيشک مديران شرکت نفت خزر و شرکت ملي نفت ايران، مطلعتر و محقتر
از مديرعامل شرکت پيمانکار راهبري دکل است.
موضوع مهم
موضوع مهمي که در جريان مصاحبه از سوي آقاي خادمي به عمد مورد
فراموشي قرار ميگيرد اين است که موضوع اکتشاف و توسعه منابع هيدروکربوري
ايران در درياي خزر به دليل ماهيت چندوجهي و تاثيرپذيري از مباحثي
همچون رژيم حقوقي درياي خزر، سياست خارجي منطقهاي و... در قالب يک
سياستگذاري منسجم و يکپارچه با مديريت وزارت نفت و در هماهنگي کامل با
نهادهاي ذيصلاح امنيتي و وزارت امور خارجه طراحي و اجرا شده است، هر
رويدادي در اين زمينه هم نه تصميم يک فرد و يک دولت که تصميمي متضمن
منافع ملي ايران و برآمده از تصميمهاي همه مجموعههاي صلاحيتدار بوده
است که آقاي خادمي خود را محقتر و مصلحتر از تمامي آنها ميداند. همه
آنچه آقاي خادمي درباره دستوردهنده توقف عمليات حفاري در درياي خزر
و نيز توقف حفاري در ميدان گازي «فرزاد-بي» گفته و دستور توقف حفاري
در اين مناطق را به وزير نفت دولت کنوني منسوب کردهاند، يک خيالبافي
دروغين، کذب محض و ناشي از همان نگاه خصومتآميزي است که بيش از پنج سال
است از سوي ايشان در پيش گرفته شده است. در ضمن به نظر ميرسد
خيالبافيهاي «باليوودي» از اين دست که مديرعامل پيشين شرکت حفاري
شمال، توسعه ميدانهاي نفتي در خزر را در کوران مشکلات و کارشکنيها و
حتي در ميان موج ناوگان صهيونيستي به پيش بردهاند ناشي از تلاش براي
ترميم شکستهاي کاري و انتخاباتي است. راهاندازي سکوي ايران-اميرکبير و
حفاري موفقيتآميز چاهها که به کشف ميدان سردار جنگل در درياي خزر
منجر شد بر اساس نقشه حفاري شرکت ملي نفت ايران، با مديريت و کارفرمايي
شرکت نفت خزر و با پيمانکاري (راهبري) شرکت حفاري شمال انجام شد که
افراد زيادي در آن نقش داشتند که خادمي هم تنها يکي از اين افراد
در نقش کارمند وزارت نفت بود.