کد خبر: ۳۵۳۴
تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۹:۳۸
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
در چند روز گذشته خیابان‌های آمریکا تظاهراتی گسترده به خود دیده است. در این چند روز، مردمی معترض و گاه خشمگین به خیابان‌ها ریخته‌اند. بهانه شروع این تظاهرات، کشته شدن یک شهروند رنگین‫پوستِ آمریکایی به ‌نام جورج فلوید توسط پلیس این کشور بود.

محمدعلی وکیلی

در چند روز گذشته خیابان‌های آمریکا تظاهراتی گسترده به خود دیده است. در این چند روز، مردمی معترض و گاه خشمگین به خیابان‌ها ریخته‌اند. بهانه شروع این تظاهرات، کشته شدن یک شهروند رنگین‫پوستِ آمریکایی به ‌نام جورج فلوید توسط پلیس این کشور بود. شهروندی که به طرزی دردناک، زیرپای مامور پلیس، نفس‌هایش به شماره افتاد اما التماس‌هایش به ‌جایی نرسید. گو اینکه مقتول، یک بیست دلاری تقلبی به فروشگاهی داده بود و فروشنده، پلیس را فراخوانده بود. پلیس نیز بر سینه این فرد نشست و آنقدر گردن او را زیر پایش فشرد تا جان سپرد. چیزی نگذشت که فیلم این صحنه در کل آمریکا و جهان دست به دست شد و بخشی از مردم آمریکا را خشمگین کرد و اعتراضات خیابانی شروع شد و همچنان هم ادامه دارد. آتش این اعتراضات هر لحظه شعله‌ورتر می‌شود و مقامات کاخ سفید را نگران کرده است؛ چندان که معترضان را تهدید به حضور ارتش کرده‌اند.
پیش‌بینی سرنوشت و پیامدهای این اعتراضات همچنان زود است اما پیرامون شکل‌گیری این خشمِ زیرپوستیِ مردمِ آمریکا، چند علت و سناریو مطرح می‌شود.
۱- بحران رهبری؛ آمریکا رهبری دارد که عجیب دچار توهم است. رفتار ترامپ پس از قتل جورج فلوید، مانند بنزین بر آتش عمل می‌کند. او با حالت تصنعی از مرگ این سیاه‌پوست ابراز ناراحتی می‌کند اما سخنش تمام نشده با اوج عصبانیت و احساسات، به معترضان حمله می‌کند و آنان را به استفاده از ارتش تهدید می‌کند. سپس با گارد ملّی، ملتش را سرکوب می‌کند تا به کلیسا برود. در آنجا ژست‌های عجیب و غریب می‌گیرد و دوباره پس از انتقاد رهبران مذهبی از این کار، به خودش درود می‌فرستد و می‌گوید که کار خوبی کرده است. عدم تعادل ترامپ، امر جدیدی نیست اما مواجهه این رفتار با این سطح از اعتراضات و خشم مردمی، امر تازه‌ای است. رفتارهای او، تصور همدلیِ مقامات کاخ سفید با معترضان را سخت کرده است. برخوردهای ترامپ با معترضان، به این انگاره بیشتر دامن می‌زند که ظلم و تبعیضِ موجود، مطلوب رهبران (خصوصاً رئیس جمهوری) آمریکا است. شاید شکستن مجسمه موسس دولت آمریکا، جورج واشنگتن، در همین اتمسفر قابل فهم باشد!
۲- فقر؛ مطابق آمار، ده‌ها میلیون نفر در آمریکا، در نتیجه‌ بحران کرونا بیکار شده‌اند. ساختار خدمات رفاهی دولت آمریکا نیز توان رسیدگی به این بحران معیشت را ندارد. هرچه بیشتر زمان می‌گذرد این بحران عمیق‌تر و فشارهای معیشتی بیشتر می‌شود. البته تقریباً همه جهان، درگیر این مسئله شده‌اند. کرونا اقتصادِ جهان را ضعیف کرده است. تا پایان سال جاری میلادی نیز امیدی به بهتر شدن شرایط وجود ندارد. بسیاری از شعارهای مطرح شده در این تظاهرات، معیشتی بوده است.
۳- تبعیض؛ قتل دردناک جورج فلوید، تبعیضی دیرپا در آمریکا را روایت می‌کند. تبعیض نژادی مسئله مهم در تاریخ آمریکا است. در این دویست سال، جنبش‌ها و خیزش‌های زیادی در برابر این تبعیض به ‌وجود آمده است. هرچند اصلاحاتی انجام شده است اما همچنان نظام کیفری و انتظامی در آمریکا دارای تبعیض‌های ساختاری عمیقی است. فرید زکریا اخیراً در یک نوشته مطرح کرده که احتمال متوقف شدن خودرو و تفتیش سیاه‌پوستان در آمریکا چند برابر سفیدپوستان است؛ این درحالی است که مطابق آمار، جرائم سفیدپوستان بسیار بیشتر از سیاه‌پوستان بوده است. این امر حکایت از تبعیض کیفری و پلیسی نهادینه شده در بروکراسی آمریکا می‌کند. امری که گویا رنگین پوستان آمریکا را به ستوه آورده است.
۴- تغییرات اجتماعی؛ اگر جنبش سال ۶۸ یک عامل داشته باشد به جرات می‌شود گفت «تجدد ملت و تصلب دولت» عامل اصلی بوده است. جامعه، رخت نو به تن کرده بود و با مدل‌های کهنه حکمرانی سازگاری نداشت. تلقی جامعه (خصوصاً بخش مترقی جامعه) از عدالت و آزادی ارتقا یافته بود. ضرورت صلح، پس از جنگ‌های ویرانگر جهانی، از کف جامعه رویید. دولت‌ها اما از این تغییرات اجتماعی جا ماندند؛ از این رو طغیان حاصل شد. امروز نیز جامعه آمریکا دیگر موقعیتِ عدالتِ موجود را برنمی‌تابد. این جامعه دیگر نابرابری‌های نهادینه شده را تحمل نمی‌کند. نادیده‌گرفته‌شده‌ها دیگر نشنیدن‌ها را تحمل نمی‌کنند و البته قدرت مقابله را نیز کسب کرده است. امروز بی‌صداها، صدادار شده‫اند. این، ویژگی مهمِ جهانِ نوین است.
۵- ترامپ با شعار و رویای آمریکای با عظمت به انتخابات گذشته پای نهاد. او مدام تکرار می‌کرد که عظمت را به آمریکا بازمی‌گرداند. کم کم روشن شد که مراد او از رویا و عظمت آمریکا، بیشتر به زورگویی و خودبرتربینی آمریکایی برمی‌گردد. او از برجام خارج شد چراکه معتقد بود خیلی امتیاز به ایران داده شده است. او از بسیاری از توافقات جهانی خارج شد چراکه معتقد بود دست و پای آمریکا را می‌بندد. سخنان او علیه رنگین پوستان، مسلمانان و مهاجران، منظور او را از عظمت آمریکایی روشن‌تر کرد. اما همین سخن را حدود شش دهه پیش، مارتین لوتر کینگ گفته بود. او نیز در یک سخنرانی تاریخی از رویای آمریکای با عظمت سخن گفت. اما هرقدر رویای ترامپ برای آمریکا پر از بی‌عدالتی بود، همان‌قدر رویای کینگ از عدالت لبریز بود. ایده «آمریکای بزرگِ ترامپ»، درست مقابل ایده کینگ بود. این دو ایده انگار امروز در خیابان‌ها مقابل هم ایستاده‌اند؛ یکی با باتوم و اسلحه و دیگری با مشت گره کرده و فریاد.
۶- مطابق یک آمار، ۳۱ درصد مردم آمریکا، پیش از این تظاهرات معتقد بودند که در ظرف پنج سال آینده در آمریکا جنگ داخلی درمی‌گیرد. این آمار از تضادهای اجتماعیِ لاینحلِ جامعه آمریکا سخن می‌گوید. این تضادها چونان یک بمب ساعتی عمل می‌کند؛ یعنی به یکباره منفجر می‌شود. قطعاً اگر کسی گوشش «تیک تاک» این بمب را نشنود، به استقبال انفجار رفته است.
۷- مارتین لوتر کینگ، در همان سخنرانی معروف معتقد بود از سر ناچاری و لاجرمیِ اینچنین به خیابان آمده‌اند. معتقد بود که گونه‌ای تبعیض، تحمل را از آنان ستانده و تاب آنان را به طاق رسانده است. لذا به ‌اضطرار و اجبار، خروشیده‌اند و راضی نخواهند شد مگر «چک برگشت خورده عدالت» نقد شود؛ و راهی جز این نیز ندارند. اکنون بسیاری از جوامع به این نقطه نزدیک می‌شوند. نقطه‌ای که گزینه‌ای جز شورش پیشاروی‌شان نمی‌مانَد. وقتی نظم موجود هیچ امیدی تولید نکند و وعده‌ها و چک‫های عدالت همه برگشت بخورند، شورش علیه این نظم، اجتناب‫ناپذیر می‌شود.
نام:
ایمیل:
* نظر: