تحول آفرینی به عنوان یک مفهوم مثبت در همه عرصهها از جمله در ساختارهای سیاسی مدنظر قرار میگیرد. بنابراین تاکید بر تحول به خودی خود از سوی یک ارگان یا شخص سیاسی امری مطلوب قلمداد میشود. با این حال آنچه در ماههای اخیر و به ویژه بعد از انتخابات دوم اسفند 98 برای مجلس یازدهم شاهد بودهایم محل پرسش است.
تحول آفرینی به عنوان یک
مفهوم مثبت در همه عرصهها از جمله در ساختارهای سیاسی مدنظر قرار میگیرد.
بنابراین تاکید بر تحول به خودی خود از سوی یک ارگان یا شخص سیاسی امری
مطلوب قلمداد میشود. با این حال آنچه در ماههای اخیر و به ویژه بعد از
انتخابات دوم اسفند 98 برای مجلس یازدهم شاهد بودهایم محل پرسش است. در
واقع تاکید بسیاری از منتخبان مجلس یازدهم درباره اینکه خانه ملت در این
دوره متحول خواهد شد و به تبع آن تحولاتی اساسی را نیز در کشور ایجاد
میکند محل بحث است. نکته اول در این مورد واقعیتی غیرقابل انکار است که
مجلس به عنوان قوه مقننه در سالهای اخیر جایگاه سابق را ندارد. بنابراین
اینکه نمایندگان مجلس از ایجاد تحولاتی اساسی در کل کشور خبر میدهند با
میزان ظرفیتی که اکنون خانه ملت در اختیار دارد چندان تطابقی ندارد. به نظر
میرسد جدای از اینکه چنین اظهاراتی را باید در قالب تلاش برای جلب و
تحریک افکار عمومی بدانیم، موضوع دیگری که اهمیت دارد به نمایندگان گوشزد
شود این است که چه اقدامی میتواند از سوی آنها در شرایط فعلی تحول قلمداد
شود. در این زمینه معتقدم توجه به قانون اساسی و ظرفیتهایی که در این
زمینه به مجلس اعطا شده مهمترین گامی است که مجلس یازدهم باید به آن توجه
داشته باشد و در راستای آن برنامه ریزی کند.
در واقع مجلس از دو وظیفه
اصلی خود یعنی قانون گذاری و به ویژه نظارت دور شده است. اگر نمایندگان به
دنبال ایجاد تحول هستند تحول این است که در واقع این وظیفهای که سابقا
مجلس بهتر انجام میداد را بار دیگر احیا کنند وگرنه ابراز نظرهایی که
بیشتر به وعده و وعید شباهت دارد چندان نمیتواند با تحول همخوانی داشته
باشد.
اما به نظر میرسد جریان اصولگرایی تصور میکند چون کشور به سمت
یکسویی سیاسی میرود میتواند تحولات مدنظر خود را ایجاد کند اما مشخص نیست
اولا آیا به معنی واقعی کلمه آنها به دنبال تحول هستند چرا که هر تغییری
را نمیتوان تحول دانست!
از سوی دیگر با توجه به جایگاه فعلی مجلس و
ساختاری که وجود دارد چه تحولاتی را میخواهند ایجاد کنند؟ آنهم درحالی است
که حتی در سالهای اخیر شاهد این هستیم که وزن مجمع تشخیص مصلحت نظام در
قانون گذاریها نسبت به مجلس افزایش یافته است! در مجموع به نظر میرسد
فارغ از شعارهای مختلف برای تحول آفرینی اگر نمایندگان مجلس یازدهم بتوانند
در همان جایگاهی که قانون اساسی برای آنها معین کرده به نظارت و قانون
گذاری بپردازند تحول به خودی خود شکل گرفته است اما آنچه بیشتر در دورههای
اخیر دیدهایم و از مجلس هفتم که اصولگرایان بودند نیز شروع به باب شدن
کرد، نمایندگان بیشتر به دنبال تغییرات در مناصب اجرایی از طریق فشار بر
وزرا و مدیران دولتی هستند تا اینکه به دنبال تغییرات به منظور تحول
ساختاری باشند.