کد خبر: ۳۳۲۲
تاریخ انتشار: ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۰:۰۶
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
این روزها و درست در زمانی که تب کرونا می‌رود تا آرام‌آرام فرونشیند، انگار برخی بغض‌های در گلومانده یا حرف‌های نزده، تلاش می‌کنند تا سرریز شوند.

علیرضا صدقی

این روزها و درست در زمانی که تب کرونا می‌رود تا آرام‌آرام فرونشیند، انگار برخی بغض‌های در گلومانده یا حرف‌های نزده، تلاش می‌کنند تا سرریز شوند. از جمله مهم‌ترین موضوعاتی که در سپهر سیاست ایران، پشتِ کروناویروس پنهان شد، ماجرای شکست اصلاح‌طلبان در انتخابات اسفندماه سال گذشته است. موضوعی که بهانه‌ای شد تا بسیاری از حساب‌های قدیمی تسویه شود و جریان‌های درون‌جناحی دست به تخریب یکدیگر بزنند.
یکی که از قضا رسانه هم در اختیار دارد، دم به دم مصاحبه می‌کند و آن دیگری به دلایلی رفتن را بر ماندن ترجیح داده و استعفا می‌دهد. یکی هم سعی می‌کند نجیبانه نظاره‌گر باشد و در این میانه آن یکی باز هم سکوت پیشه کرده و دم نمی‌زند. در رده‌های دیگر هم وضع بر همین منوال است. هر کسی تلاش می‌کند تا نسبت خود را با مجموعه جریان اصلاح‌طلبی تعریف یا بازتعریف کرده و موضعی مشخص در منازعات درون‌جناحی داشته باشد.
بی‌گمان بررسی بروز این شرایط نیاز به آسیب‌شناسی دارد. اینکه چرا جریان اصلاحات پس از چند پیروزی پیاپی انتخاباتی، بخش قابل توجهی از پایگاه اجتماعی خود را از دست داد و اینکه چرا نتوانسته است پس از دو دهه فعالیت مستمر سیاسی، هنوز نسبت خود را با نهاد قدرت و حتی بدنه اجتماعی تبیین کند، اینکه هنوز مشخص نیست سرآخر اصلاح‌طلبان در هر حال با قدرت همراهند یا گاهی بر قدرت می‌شوند‏ و بی‌شمار پرسش‌های دیگر که باید پاسخ‌های کارشناسی و علمی برای آن‌ها یافت.
حتی با پذیرفتن فرض حمله گازنبری تندروهای داخلی و رادیکال‌های برانداز با کلیدواژه حمله به اصلاحات، باز هم نیاز به بازنگری در عملکرد و شیوه‌های سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبان بایسته و ضروری می‌نماید. در اصلِ وقوع همین حملات هم باید آسیب‌شناسی رخ دهد. چرا گارد جریان اصلاحات تا این حد پایین بوده که هر جریان تندرویی امکان و فرصت حمله به آن را یافته است؟ در کنار تمام این پرسش‌ها باید جانب انصاف و اعتدال را هم نگه داشت.
با این اوصاف، گرچه به نظر نمی‌رسد در این دعواها کسی حوصله و مجال مباحث ایجابی داشته باشد، لیکن به دلیل وجه مثبت و تکرارنشدنی این وضعیت برای اصلاح‌طلبان باید به مباحث ایجابی ـ در حد امکان ـ پرداخت. چرا‏‏که این فرصت برای اصلاحات و اصلاح‌طلبی، فرصتی کم‌نظیر و بلکه بی‌نظیر است. در زمانه‌ای که نسبت اصلاح‌طلبان ـ اصلاح‌طلبی به مفهوم واقعی کلمه ـ با جریان قدرت به حداقل ممکن در طول عمر جمهوری اسلامی رسیده یا خواهد رسید، زمان و فرصت مناسبی برای بازیابی و بازتعریف بسیاری از مفاهیم بنیادین، خط‌مشی‌ها، تعیین نسبت‌ها و... وجود دارد.
جریان‌های جبهه اصلاح‌طلبی باید به درکی درست از نقش، کارکرد و کاربست‌های یکدیگر داشته باشند. این موضوع به ویژه در دو سر طیف این جبهه بیش از دیگر نقاط رخ می‌نماید. اینکه دو سر طیف یک جبهه هر کدام با گروه هدف خاص، چه نسبتی را تعریف می‌کند باید به یکی از اصلی‌ترین راهبردهای جبهه اصلاح‌طلبی تبدیل شود. درصورت شناخت هر یک از جریان‌های اصلاح‌طلبی از کارکردها و کاربست‌ها و راهبردهای این جبهه، بسیاری از بحث‌های موجود از میان خواهد رفت. بحث‌هایی که این روزها بیش از هر چیز به مجادله مرغ و تخم مرغ می‌ماند. چرا که به عنوان نمونه عبور از شخصیت‌های وزین اصلاح‌طلب به همان اندازه خطرناک است که ماندن در این چهره‌ها؛ یا توقف گروهی از اصلاح‌طلبان در رویای دهه هشتاد به همان اندازه مخدر است که شتاب بیش از حد گروه دیگر؛ در‏مجموع آنچه گفته آمد به نظر می‌رسد باقیمانده لشگر شکست‌ خورده اصلاحات باید پس از سرشماری نیروهای به جامانده از این نبرد، آن‌ها را از نو ساخته و در عرصه‌های مختلف با کارکردهای متفاوت ـ اما تبیین شده ـ به کار گیرد. بدین شیوه و با تعریف نسبت دقیق این جریان با نهاد قدرت و بدنه اجتماعی موثر، می‌توان نسبت به آینده جبهه اصلاح‌طلبی امیدوار بود.
نام:
ایمیل:
* نظر: